خوشایندترین و رضایت بخش ترین مرگ های شخصیت ها در سریال «بازی تاج و تخت»
سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) از شبکه HBO مسئول معرفی کردن برخی از دوست داشتنی ترین شخصیت های تاریخ مدرن دنیای سرگرمی است؛ شخصیت های جان اسنو، دنریس تارگرین (البته قبل از اتفاقات اپیزودهای پایانی)، تیریون لنیستر و سانسا استارک. قهرمانان این سریال همواره شخصیت هایی انسانی، با حرکات قهرمانانه، دوست داشتنی و قابل درک بودند. اما وقتی پای شخصیت های منفی و شرور به میان می آید، کمتر فیلم یا سریالی توانسته مانند «بازی تاج و تخت» شخصیت هایی منفور بسازد. شخصیت های شرور سریال بسیار غیرقابل پیش بینی، خشن و بیرحم بودند اما همزمان از باهوش ترین شخصیت های داستان به شمار می آمدند. اگر چه برخی از این شخصیت ها بسیار بیشتر از آن چه که دوست داشتیم زنده ماندند و برخی دیگر نیز مرگ هایی نه چندان دردناک را تحمل کردند، برخی مرگ هایی درخور رفتارها و اعمال وحشیانه شان را تجربه کردند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با راضی کننده ترین و خوشایندترین مرگ های «بازی تاج و تخت» که از دیدن آن ها دلمان خنک شد آشنا کنیم.
۱۰- لیسا آرین
از زمانی که مخاطبان سریال در فصل اول «بازی تاج و تخت» با لیسا آرین، خواهر کاتلین استارک، آشنا شدند مشخص بود که چیزی در مورد این زن وجود دارد که خوشایند نیست. او که هنوز به پسر بزرگش، رابین، شیر می داد نسبت به خانواده اش رفتاری سرد و بی احساس داشت. لیسا طبیعتی حقیقتاً دیوانه وارانه داشت که البته پس از بازگشتش به داستان در فصل چهارم بر همگان عیان شد. در این فصل بود که او اعتراف کرد با همراهی پتیر بیلیش برای کشتن همسرش جان آرین که صدراعظم پادشاه سابق بود، دسیسه چینی کرده و باعث شکل گیری درگیری ها برای دستیابی به تاج و تخت شده است. همچنین در این فصل بود که طبیعت پارانویایی شخصیت لیسا آرین به تصویر کشیده شد. او با خشونت تمام خواهر زاده اش، سانسا استارک، را بازجویی و تهدید می کند و به این باور نادرست می رسد که سانسای ۱۷ ساله با لیتل فینگر که آن زمان همسر او بود رابطه داشت هاست. او که می خواست سانسا را از دریچه ی قلعه به بیرون پرتاب کند در نهایت با دخالت پیتر بیلیش مواجه شده و خود به بیرون پرت شد.
۹- کوهستان
مدت ها پیش از این که نقش شخصیت نیمه فرانکشتاینی سریال را بازی کند، سر گرگور کلیگین که همه با نام «کوهستان» او را می شناختند یک شخصیت منفور اما قدرتمند بود که به خاطر روش های خشونت آمیز شکنجه و قتلش شناخته می شود و جثه غول آسایش برای هر کسی که روبروی او قرار می گرفت دردسرساز می شد. او الیا مارتل را مورد تجاوز قرار داده و به قتل رساند و در ادامه با فشار دادن سر اوبرین مارتل با دست های خالی با خشونت تمام مرگی هولناک را برای او رقم می زند. سال ها پیش از آن، او مسئول تغییر چهره همیشگی برادرش، سگ شکاری یا سندور کلیگین، بود وقتی که صورت او را در میان شعله های آتش فرو برد. از این رو کاملاً راضی کننده بود که کوهستان به دست برادرش به عدالتی که شایسته بود برسد. نبرد کلیگین ها (Cleganebowl) چیزی بود که طرفداران سریال، سال ها بود انتظار دیدن آن را می کشیدند و البته ناامید نیز نشدند و در نهایت او را در حال سقوط به درون شعله های سوزان جهنم کینگز لندینگ دیدند هر چند این مرگ با کشته شدن سندور کلیگین که شخصیتی خشن اما با قلبی رئوف بود را نیز در پی داشت.
بیشتر بخوانید: واکنش احساسی «کیت هرینگتون» و «امیلیا کلارک» به شوکه کننده ترین سکانس پایان «بازی تاج و تخت»
۸- سر آلیسر ثورن
باری ۵ سال طولانی، سر آلیسر ثورن، به معنای واقعی کلمه استخوانی در گلوی جان اسنو بود، مردی که اگر چه در جبهه اسنو قرار داشت اما همه ما هر لحظه انتظار خیانت او را می کشیدیم. به عنوان استاد سربازان و اسلحه دار نگهبانان شب، او مسئول آموزش نیروهای تازه نفس بود و در مقابل پست این افراد در دیوار یخی را تعیین می کرد. او از همان اولین دیدار از جان اسنو بیزار بود و تقریباً هیچگاه او را با عنوانی به غیر از «حرامزاده» صدا نزد و در نهایت در دسیسه قتل جان در مقام فرمانده نگهبانان شب شرکت فعال داشت. بعد از آن که جان اسنو به کمک قدرت جادویی ملیساندر از مرگ بازگشت، عدالت به سرعت در مورد کسانی که علیه او دسیسه چینی کرده بودند اجرا شد که سر آلیسر ثورن نیز یکی از این افراد بود. ثورن و دیگر خائنان همراهش به خاطر خیانت و به دستور جان اسنو به دار آویخته شدند.
۷- استنیس برثیون
کمتر شخصیتی در سریال «بازی تاج و تخت» استحقاق دودمانی و مصمم بودن استنیس برثیون برای رسیدن به تاج و تخت وستروس را داشت. استنیس که به طور کامل به لیاقت و قانونی بودن پادشاهی خود اطمینان داشت و به لطف نجواهای ملیساندر در گوشش، بعد از هر تلاش نافرجامی دست به یک تلاش نافرجام و هولناک دیگر می زد و بارها ثابت کرد که خصایص و شایستگی هایی که یک رهبر و پادشاه از هر لحاظ باید داشته باشد را ندارد. او به جادوی سیاه خدای روشنایی وابسته بود، برادرش رنلی برثیون را به قتل می رساند و دختر دوست داشتنی و بیمارش را زنده زنده می سازند و در نهایت باعث خودکشی همسرش می شود. وقتی که استنیس در انتهای فصل پنجم سریال، شکستی تحقیر آمیز را متحمل می شود، در نهایت کارما به سراغ او می آید و در قالب شخصیت برین اهل تارث که روزگاری به برادرش رنلی خدمت می کرد به زندگی او پایان می دهد.
۶- تایوین لنیستر
به عنوان بزرگ خاندان مشهور و بزرگ لنیستر، تایوین لنیستر یکی از زیرک ترین و باهوش ترین بازیگران بازی تاج و تخت بود. اما همزمان می توان جایزه یکی از بدترین پدران کل سریال را نیز به وی اعطا کرد. با بستن چشم خود به طور کامل بر روی این که دو تن از سه فرزندش با یکدیگر رابطه ای زناکارانه دارند، تایوین تمام زندگی اش را به بدنام کردن و تحقیر پسر کوچکترش گذرانده و مانند یک لکه ننگ خانوادگی با او رفتار می کند. او جیمی را بسیار مغرور بار می آورد، آنچنان به سرسی بی توجه است که متوجه شخصیت کینه توز و فاسد او نمی شود و مدام تیریون را تحقیر می کند تا حدی که علیرغم نظر و خواسته او، تیریون پسری قوی و باهوش بار می آید. وقتی که تایوین به پسر کوچکش خیانت کرده، با کشتن او موافقت نموده و معشوق او را به سمت خود جلب می کند، دیگر طاقت تیریون به پایان می رسد و شیر جوان دیگر تحملش را از دست می دهد و آن کاری که همیشه می خواست انجام دهد را به پایان می رساند: با یک کمان زنبورکی و در داخل دستشویی، پدرش را به قتل می رساند.
۵-ویسریس تارگرین
به نظر می رسد که دیوانگی در خاندان تارگرین امری طبیعی بود. وقتی که سریال «بازی تاج و تخت» شروع شد، این دنریس، ملکه دیوانه، نبود که مخاطبان از او می ترسیدند بلکه آن زمان برادر بزرگ تر بیروح، ترسو و خشنش ویسریس بود که باعث وحشت مخاطبان سریال می شد. ویسریس مطمئن شده بود که او همان اژدهایی است که قرار است به نام پدر درگذشته اش، پادشاه دیوانه آریس، تاج و تخت هفت قلمرو را در اختیار داشته باشد و بدین ترتیب از خواهر کوچکترش به عنوان یک برده استفاده می کند. او دنریس را به زور به ازدواج کال دروگو در می آورد تا حمایت ارتش دوثراکی ها را بدست بیاورد. البته ویسریس هیچگاه گمان نمی کرد که دنریس به کالیسی قدرتمند و محترم این مردمان تبدیل شده و خود او را به باد تمسخر و تحقیر بگیرند. بعد از یک درگیری لفظی شدید با دنریس که در آن زمان باردار بود، کال دروگو به این نتیجه رسید که باید آن چیزی که ویسریس همواره می خواست را به او بدهد: یک تاج طلایی در قالب طلای مایع مذاب که روی سرش ریخته شد.
۴- سر مرین ترانت
به عنوان مخاطبان سریال «بازی تاج و تخت» از اینکه افراد خوب بسیاری خدمت به دیکتاتورهای ظالمی مانند شاه رابرت و جافری برثیون را پذیرفته بودند تحت تاثیر قرار گرفتیم. اما با فاصله ای بسیار زیاد، منفورترین شخصیت در میان چنین افرادی سر مرین ترانت بود. او دوست داشت هر کاری را با نهایت خشونت انجام دهد، به طور دائمی زنان و کودکان را مورد شکنجه و آزار خود قرار می داد، حتی زمانی که چنین رفتاری خارج از محیط کاری اش بود. او یکی از اولین افرادی بود که جایی در فهرست مرگ آریا استارک پیدا کرد و در نهایت به سزای اعمالش رسید و البته مرگی بسیار دردناکتر از آنچه بود که انتظارش را می کشیدیم. آریا سر مرین را در یک روسپی خانه در حال برقراری رابطه جنسی به دختربچه ها یافت. آریا با قدرت خاص خود در قالب دختری دیگر فرو رفت و برای برقراری رابطه ای سادومازوخیستی با سر مرین اعلام آمادگی کرد. اما در ادامه صورت غیرواقعی اش را برداشته و بارها و بارها با خنجر به این مرد شیطان صفت ضربه وارد کرد و همزمان هویت واقعی اش را برای او فاش کرده و جنایاتی که مرتکب شده بود را به یاد او آورد.
بیشتر بخوانید: ۱۰ سریال جدیدی که می توانند جایگزین محبوب شما برای «بازی تاج و تخت» باشند
۳- والدر فری
وقتی که از اجرای عدالت های دوست داشتنی آریا استارک با استفاده از چهره های دروغین صحبت می کنیم چطور می توانیم کشته شدن والدر فری خبیث و نفرت انگیز به دست او را فراموش نماییم. از زمان آشنا شدنمان با این شخصیت در فصول ابتدایی «بازی تاج و تخت»، مشهود بود که والدر فری کسی نیست که بتوان دوستش داشت یا دستکم به او اعتماد کرد. این مرد فاسد پیر چندین زن نوجوان و تعداد بسیار بیشتری فرزند داشت و تنها به خانواده خود فکر می کرد و چه بهتر که سعادتمندی خاندانش در گرو بدبختی و مرگ دیگران می بود. بعد از خیانت به خاندان استارک و صادر کردن دستور سلاخی باقیماندگان این خانواده در عروسی سرخ، همه فکر می کردیم که والدر فری از اتحاد جدیدش با خاندان های بولتون و لنیستر لذت خواهد برد و دیگر تهدیدی متوجه او نیست. اما سال ها بعد، فری تکه از یک سیب نه چندان خوشمزه را زیر دندان هایش دید. آریا پسرانش را به قتل رسانده، از آن ها کیک درست کرده و به او خوراند و در نهایت گلویش را برید.
۲- جافری برثیون
در طول کل سریال «بازی تاج و تخت»، هیچ حاکمی بدتر، سادیستی تر و دیوانه تر از جافری برثیون وجود نداشت. او یک بزدل به تمام معنا و تعریف واقعی یک نوجوان لوس و ننر بود و از تحقیر و آزار دیگران در هر موقعیتی لذت می برد به خصوص وقتی که خودش این آزار و شکنجه ها را باعث می شد. این تصمیم هولناک او برای زدن گردن ند استارک بود که به بدتر شدن اوضاع و شدت گرفتن دشمنی ها برای بدست آوردن تاج و تخت منتهی شد. برای سال ها، جافری در مقام یک حاکم سنگدل که در دل مردمانش وحشت می انداخت حکومت می کرد و آوازه سنگدلی او به دوردست ها رسید هر چند بسیاری نیز او را مسخره می کردند. با این وجود این نقشه پتیر بیلیش و اولنا تایرل بود که یک بار برای همیشه به دیوانگی های او پایان داد. در عروسی اش با مارجری تایرل، جافری مسموم شده و سپس در حالی که خون از دهان و بینی اش جاری می شد در اثر خفگی جان می دهد و تمامی خانواده و نزدیکانش شاهد این مرگ فجیع هستند.
۱- رمزی بولتون
در حالی که شاید جافری سادیستی ترین حکمران به تصویر کشیده شده در «بازی تاج و تخت» لقب بگیرد اما هیچ شخصیتی در این سریال خبیث تر، شرورتر و نفرت انگیزتر از رمزی بولتون نبود. به عنوان حرامزاده روس بولتون، او در تمام زندگی اش این آزادی را احساس می کرده که هر کسی که دوست داشت را به هر شیوه ای که مناسب و لذت بخش می دید شکنجه کند. او از لحاظ جسمی و روانی ثیون گریجوی را شکنجه کرده و سپس او را به شخصیت و انسانی کاملاً متفاوت و جدید تبدیل می کند و در نهایت او را با نام ریک به عنوان خدمتکار اخته خود به کار می گیرد. او سانسا استارک جوان را مورد تجاوز قرار داده و شکنجه می کند. در ادامه رمزی پدرش را می کشد و نامادری و برادر ناتنی اش را خوراک سگ هایش می کند. اما در پایان، این سگ هایش بودند که نشان دادند عامل نابودی صاحب مکارشان هستند. سانسا شکنجه گر سابقش را به سگ های شکاری خونخوار خود رمزی می سپارد که برای کشتن انسان ها تربیت شده بودند و خود از نزدیک نظاره گر این ضیافت هولناک می شود.