تاریخچهای کوتاه از زنانی که با نازی ها، شورشیان روسی و نیروهای داعش همکاری می کردند
اسامی هدی مثنی، زاده ایالات متحده و شمیمه بیگم اهل بریتانیا در هفته های اخیر و پس از آن که در یک کمپ نگهداری از بازمانده های داعش در نزدیکی باغوز در سوریه پیدا شدند همواره در صدر اخبار رسانه های جهان قرار داشته است. این زنان غربی از عروس های داعشی بودند که در آخرین پناهگاه این گروه در باغوز، سوریه گرفتار شده و در محاصره نیروهای دموکراتیک سوریه قرار گرفته بودند. وقتی که این دو زن توسط روزنامه نگاران غربی پیدا شدند یکی باردار و دیگری بچه تازه به دنیا آمده اش را در آغوش داشت. با این وجود فرزند شمیمه بیگم که نام جراح (یکی از سرداران مشهور مسلمان در سده اول اسلام) را برای او انتخاب کرده بود به علت مشکلات ریوی و تنها چند روز پس از تولد جان خود را از دست داد.
در ۴ سالی که این زنان به عنوان بخشی از داعش در قلمرو این گروه تروریستی زندگی می کردند از زندگی به گفته خودشان رویایی در رقه، به عنوان مرکز خلافت، به فرار مداوم از دست حملات هوایی با تنها لباس هایی که به تن داشتند رسیدند. اکنون به عنوان مادرانی جوان از آن ها با عنوان نماد عروس های داعشی یاد می شود که مدرکی دال بر توانایی این گروه برای به انحراف کشاندن افکار دختران نوجوان با پیش زمینه مذهبی و دینی در کشورهای غربی است.
در مصاحبه های متعددی که به آن ها صورت گرفته، این دو زن و زنان دیگری که به عنوان عروسان داعشی خود را به قلمرو این گروه رساندند همواره به وضوح از تفکرات و آرمان داعش حمایت کرده و گفته اند که بر پیمان خود با این ایدئولوژی استوارند. شمیمه بیگم در گفتگو با اسکای نیوز چنین گفته است: «وقتی که به سوریه رفتم برای تمام مدت ۴ سال خانه دار بودم. در خانه می ماندم، از شوهرم مراقبت می کردم و مواظب بچه هایم بودم». اگر چه هدی مثنی در توئیتر از کشتن آمریکایی ها سخن گفته بود اما بر اساس گفته های این دو زن آن ها هیچ وقت در خشونت ها و قساوت های داعش دخالت مستقیم نداشته و حتی شاهد آن نیز نبوده اند.
تاریخچه مصونیت
وندی لاور در کتاب خود با عنوان «خشم های هیتلر: زنان آلمانی در زمین های مرگ نازی» با جزییات دقیق می گوید: «تقریباً نیم میلیون زن آلمانی از شوهرانشان تبعیت کرده یا داوطلبانه در سرزمین هایی که در اروپای شرقی توسط آلمان نازی فتح شده بود ساکن می شدند. زنان در جبهه شرقی [جبهه نبرد با شوروی سابق در جنگ جهانی دوم] بخشی از توسعه دولت نازی بودند و در نقش های کلیدیی اداری، لجستیکی و پزشکی خدمت می کردند». برخی از این زنان نازی حتی مرتکب جنایات هولناکی شده بودند.
بیش از ۵٫۰۰۰ نفر در اردوگاه های مرگ به عنوان نگهبان خدمت می کردند و نزدیک به ۱۰٫۰۰۰ زن نیز نیروهای دستیار اس اس بودند که با نام «هلفرینن» (Helferinnen) شناخته شده و در یک بوروکراسی بزرگ خدمت کردند که باعث قتل میلیون ها نفر در سالن های گاز در اردوگاه های آشویتز و جاهای دیگر شده بودند. در کل ۷٫۹۰۰ زن در بخش Frauenkorps نیروهای اس اس استخدام شده بودند که به عنوان منشی خدمت کرده که اغلب در مورد زندانیان سیاسی که هر روز به فهرست مرگ اضافه می شدند تصمیم گیری می کردند. هزاران زن پرستار نازی نیز در آزمایشات ترسناک نازی ها مشارکت داشتند. اما درست مانند بسیاری از زنان داعشی، زنان نازی نیز اغلب در نبردهای مسلحانه دخالتی نداشتند.
آن ها به نقش ها و هویت هایی که خاص جنسیت شان بوده مشغول بودند که سوسیالیسم ملی گرایانه به عنوان همسر و مادر برای آنان تعریف کرده بود. وقتی که رایش سوم فرو ریخت، اکثر زنان نازی در شرق فرار کرده و به زندگی گذشته خود در آلمان بازگشتند. از تعداد اندکی از این زنان که دستگیر شدند، تنها تعداد بسیار کمی به میز محاکمه کشانده شدند. بعد از دادگاه نظامی، بریتانیا یکی از این زنان به نام ایرما گرس را اعدام کرد که یک نگهبان ۲۲ ساله اردوگاه برگن-بلسن بود. اما اکثریت قریب به اتفاق این زنان هیچگاه به پای میز محاکمه نرفته و پاسخگوی جنایاتی که مرتکب شده بودند نشدند.
زنان شبه نظامی
نقشی که برای زنان در دولت اسلامی داعش و آلمان نازی ترسیم شده بود، در ابتدا نقش مادر و همسر و در مرحله دوم مشارکت غیرمستقیم یا همدستی در خشونت ها بود که با تجربیات زنانی که در گروه های مسلح حضور داشته اند متفاوت است. الکسیس هنشاو در کتاب «زنان شبه نظامی: مبارزان زن در جنگ های داخلی» جزییات مشارکت زنان در درگیری های داخلی کلمبیا، اوکراین و مناطق کُردنشین خاورمیانه را به تفصیل ارائه کرده است. زنان حاضر در گروه های شورشی در این مناطق اغلب علاوه بر حضور در بخش ارتباطات، لجستیک و دیگر نقش های حمایتی، در میدان نبرد نیز حضور فعال دارند. در نیروهای شبه نظامی فارک در کلمبیا، زنان ابتدا به عنوان همسران مبارزان این گروه به همراه آنان بسیج شدند.
بعد از آن بود که به آن ها اجازه داده شد اسلحه بردارند و در نهایت ۳۰ تا ۴۰ درصد از استعداد نیروهای مبارز فارک را تشکیل دادند. برخلاف داعش، که زنان را به فرزند آوری برای افزایش جمعیت خلافت تشویق می کرد، روابط جنسی و قدرت فرزند آوری زنان گروه شورشی فارک به شدت تحت کنترل قرار داشت.سقط جنین های اجباری و رها کردن نوزدان به قیمت پیروزی در نبرد امری پذیرفته شده و مقبول بود. در مقابل، بسیاری از زنانی که در منطقه دانباس در شرق اوکراین علیه نیروهای اوکراینی دست به اسلحه بردند خود مادر بودند و از این مادر بودن به بهترین وجه برای شوراندن آن ها استفاده می شد.
این زنان جدایی طلب مورد حمایت روسیه اغلب می گفتند که برای حمایت از خانواده ها و سرزمین شان می جنگند، در حالی که مردانشان از ترس این که در یکی از دو گروه مخالف مجبور به سربازی اجباری شوند این مناطق را ترک کرده و زنان خود را رها کرده بودند. یلنا دوستووا، یک زن ۳۹ ساله دارای ۳ فرزند است که می گوید: «چی، باید به آن ها اجازه می دادم که در شهر خودم به من شلیک می کردند؟ نه، من همینجا می ایستم تا آن ها نتوانند عبور کنند. من مادر و فرزندانی اینجا دارم». این زنان هیچ تنشی بین وظایفشان مانند راندن تانک، نگهبانی در مقرها و یا خدمت به عنوان تک تیرانداز با نقش های خواهرانه، مادرانه و همسرانه خود نمی بینند.
لزوم پاسخگو دانستن زنان
نقش زنان در گروه های مسلح متفاوت است. اما به دلیل توانایی بالای آن ها در مبهم کردن خط بین غیرنظامیان و مبارزان مسلح، مشارکت ناپیدای زنان در درگیری های نظامی اغلب می تواند به یک نکته مهم برای پیروزی گروه های شورشی تبدیل شود. بسیج بیش از ۴٫۷۰۰ زن و عروس داعشی مانند شمیمه بیگم و هدی مثنی توسط داعش بی سابقه بوده است زیرا آن ها زنانی خارجی بودند. اما مشارکت زنان در پروژه های خشونت برای بازسازی جوامع خویش بسیار رایج تر از آنی است که فکر می کنیم. ده ها هزار زن نازی از عدالت گریختند. این واقعیت و سابقه تاریخی باید در تصمیم گیری دولت ها برای پاسخگو دانستن زنان داعشی در جنایات این گروه تروریستی باید مورد توجه قرار گیرد، زنانی که اکنون که خلافت اسلامی داعش را نابود شده می بینند نیز دست از عقاید و ایدئولوژی غیرانسانی این گروه بر نداشته و طرف مقابل را تهدید به انتقام می کنند و می گویند «تا زانوهایتان خون به پا خواهد شد».