دو مقصر اصلی که مانع پیشرفت و موفقیت شما در کار میشوند را بشناسید
عوامل مخفیانهای که میتوانند به طور موثری در بهبود هر چه بیشتر کسبوکار شما نقش ایفا کند را در مقاله زیر کشف کنید.
مدیران کسبوکارها خیلی بهندرت جهش آسان از استارتآپ معمولی به یک سازمان بزرگ و موفق را تجربه میکنند.
با اینکه همه مدیران دایما در تلاش برای هدایت فراز و فرودهای کاری به سمت موفقیت هر چه بیشتر هستند. اما تنها شمار اندکی از کسبوکارها گامهای درست را برداشته و به پیشرفت و وفور مالی موردنظرشان دست پیدا کنند.
سختکوشی، فداکاری، تعهد و استعداد در این مسیر بسیار مهم و اساسی هستند اما «تضاد ذهنی» داشتن بین موفقیت و شکست باعث میشود تا بسیاری از استارتآپها همیشه در حد معمولی باقی بمانند و رشد لازم را نداشته باشند.
این تضاد درونی بین شکست و موفقیت اغلب در ذهن مدیرانی شکل میگیرد که به دلیل شرایط اجتماعی پیرامون خود، نمیتوانند «انسان موفق» بودن را باور کنند.
البته ممکن است فردی که در رسیدن به اهداف و چشماندازهای خود با مشکل مواجه است نیز چنین پارادوکس ذهنی بازدارندهای را تجربه کند.
حتی مدیران موفق که دستاوردهای زیادی داشتهاند نیز ممکن است تحت تاثیر ترس از شکست و موفق نشدن قرار داشته باشند.
ترس از شکست
با اینکه ترس از شکست میتواند انگیزهای برای پیشرفت و موفقیت بیشتر باشد، اما همزمان میتواند شما را از مسیر درست دور کند.
ترس به صورت کلی قادر به ساختن مشکلات و از بین بردن کارها و تلاشهاست.
استرس موفق نشدن و شکست خوردن، فرد را از ریسک کردن باز میدارد و ممکن است فرصتهای مغتنم بسیاری را به خاطر همین ترسهای بیهوده از دست بدهد.
همیشه به یاد داشته باشید که شکست خوردن یک انگیزه قوی برای پیروزی است.
از اشتباه کردن نهراسید و برای چشماندازهای کاری خود نقشه راه تعیین کنید.
فشار موفق بودن هم میتواند اثر وارونه داشته باشد.
به این صورت که ممکن است در یاس و ناامیدی تصمیماتی بگیرید که مناسب نیستند. یا برای پرهیز از شکست خوردن هزینههای غیر ضروری زیادی به خود تحمیل کنید. در یک کلمه، وقتی خود را تحت فشار زیادی برای موفق شدن قرار میدهید، دست به هر کاری میزنید که هدفتان محقق شود.
در هر دوحالت مذکور، فرد تحت فشار ترس و فشار، کارهایی را انجام میدهد که به وضوح ناامیدی و دو به شک بودن او را نشان میدهند.
هر کسی با توجه به رفتار و تصمیمات مدیر یک شرکت میتواند میزان موفقیت آن کمپانی را حدس بزند.
مدیری که تحت فشار و ترس، امور کاری را رهبری میکند، قاعدتا شکست خود را باور کرده و فقط سعی دارد با انجام یکسری کارهای غیرمعمول بیزینس خود را موفق نشان دهد، در حالیکه اصلا این طور نیست.
یکی از نویسندههای موفق سایت Inc در این رابطه نوشته: من وقتی کار خود را شروع کردم، یک لحظه هم نمیتوانستم از تفکرات منفی و نگرانی از موفق نشدن دست بردارم. فشاری که برای موفق شدن به خود وارد میکردم مرا در وضعیت بسیار بدی قرار داده بود. من نمیتوانستم از انجام امور و موفقیتهای کوچکی که کسب میکردم لذت ببرم.
همین ترسها و فشارها باعث میشد تا تصمیمات اشتباه بگیرم و سرمایهگذاریهای مالی اشتباهی هم داشته باشم.
این در حالی بود که میتوانستم با درست فکر کردن و نترسیدن از تمام این مشکلات پیشگیری کنم.
احساس گناه داشتن از موفق بودن
انسان یک موجود کاملا اجتماعی است و موفقیت و پیشرفت او در گرو تعامل و ارتباط با دیگران میسر خواهد بود.
هر گروه اجتماعی، عملکرد ویژه خود را دارد و هر فردی هم به موازات بقیه، نقش خود را در این میان ایفا میکند.
هنگامی که یکی از اعضای گروه پا را فراتر گذاشته و بیشتر از بقیه پیشرفت میکند، در واقع موجب بر هم خوردن پویایی گروه میشود. در این حالت، این فرد از دستاورد خود راضی و خوشحال نخواهد بود زیرا فکر میکند که بقیه از آنچه او دارد محروم هستند.
اگر شما چنین فردی باشید، ممکن است بیشتر وقت خود را به کار کردن اختصاص دهید و به موجب آن از رابطههای اجتماعی خود بازبمانید. حتی بعضا ممکن است افرادی که همیشه دوست داشتهاید و در کنارتان بودهاند را ترک کنید و به شهر یا محله دیگری بروید و دوستان کاری جدیدی پیدا کنید.
اما در نهایت، به اینجا میرسید که حاضرید موفقیت خود را فدا کرده و دوباره به همان گروه اصلی بازگردید.
هر دو مشکل، یعنی گناه موفقیت و ترس از شکست، ریشه در این فکر دارند: دیگران چه فکری در مورد ما میکنند؟!
شما نمیخواهید کسبوکاری راهاندازی کنید و موفق شوید تا دیگران از شما تعریف و تمجید کنند. اما بسیاری از کارآفرینان بدون اینکه به این موضوع واقف باشند، این کار را انجام میدهند.
بهترین روش برای غلبه بر چنین افکاری، واقف بودن و آگاهیداشتن نسبت به آنهاست. بهطوری که اجازه ندهید این تفکرات روی تصمیمات کاری و شخصی شما اثرگذار باشند.
شما خودتان به خوبی میتوانید تشخیص دهید که چه زمانی تحت تاثیر شرایط گذشته هستید، چه وقتی باید از حرکت به جلو دست بردارید. همچنین به خوبی میدانید که کی باید سرعت خود را کم کرده یا عقب بکشید.
در قدم اول باید دلیل کارآفرین شدن خود را به خودتان یادآوری کنید.
آیا این کار را فقط برای موفقیت شخصی انجام میدهید؟ اگر این طور است مطمئن باشید که هرگز به رضایت قلبی در این رابطه نخواهید رسید.
سعی کنید دلیل بزرگتری برای راهاندازی یک کسبوکار داشته باشید و با اهداف دراز مدت قدم در راه بگذارید و تصمیمات اساسی بگیرید.
در این حالت میتوانید احساس یک انسان موفق را داشته باشید، بدون اینکه نظر و حرف دیگران برایتان مهم باشد.