حمله به خلیج خوکها؛ فاجعهی کندی در کوبا
در سال ۱۹۶۱ گروهی از مخالفان در تبعید دولت کوبا با حمایت دولت ایالات متحده تلاشی فاجعه بار را برای براندازی حکومت تازه شکل گرفته فیدل کاسترو در خلیج خوک ها انجام دادند. این منطقه در حدود ۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر هاوانا که پایتخت کوبا بود قرار داشت. هدف از اجرای این عملیات به وجود آوردن شورشی همگانی بود که به حکومت کاسترو پایان دهد که رهبری چپگرا بوده و در سال ۱۹۵۹ به قدرت رسیده بود. دوایت آیزنهاور که قبل از جی اف کندی ریاست کاخ سفید را بر عهده داشت به شدت از نزدیک شدن روزافزون کوبا به اتحاد جماهیر شوروی بیم داشته و آن را تهدیدی برای ایالات متحده می دانست.
قبل از آن نیز آیزنهاور از سازمان سیا برای براندازی حکومت های نامطلوب در ایران و گواتمالا استفاده کرده بود و در سال ۱۹۶۰، در سال آخر زمامداری خود بار دیگر دست به دامان سازمان سیا شد. بدین ترتیب طرحی برای آموزش، تجهیز و کمک مالی به گروهای کوبایی های در تبعید که از ترس کاسترو و سیاست هایش از کشور خود فرار کرده بودندآماده شد. قرار بود تمامی این آموزش ها در منطقه ای در گواتمالا انجام گیرد و دولت ایالات متحده نیز با استفاده از نیروهای زمینی و دریایی خود به آن ها کمک کند. همچنین قرار بود که نیروی هوایی کاسترو توسط جنگنده های ایالات متحده نابود شوند.
در ژانویه سال ۱۹۸۱ کندی جای آیزنهاور را در کاخ سفید گرفت. در هفته های اول ریاست جمهوری و در جلسات متعدد با مشاوران نظامی، کندی به این نتیجه رسید که این عملیات باید با سرعت هر چه تمام تر و بدون آشکار شدن نقش ایالات متحده در آن انجام گیرد. بدین ترتیب به سازمان سیا دستور داد محل تعیین شده قبلی برای شروع حمله در ترینیداد در ساحل جنوبی کوبا را به یک مکان دیگر که جمعیت کمتری داشته و کمتر شک برانگیز باشد تغییر دهد.
بدین ترتیب یک نقطه تقریبا خالی از سکنه به نام خلیج خوک ها برای پیاده کردن نیروها انتخاب شد. خیلی زود نقشه لو رفته و تغییراتی در آن ایجاد شد. کندی امیدوار بود که با اجرای موفقیت آمیز این عملیات، ایالات متحده دست بالا در جنگ سرد را بدست آورد اما در نهایت شکستی فاجعه بار و تحقیرآمیز برای این کشور رخ داد. قبل از عملیات اصلی در ماه آوریل، حمله هوایی با بمب افکن های بی ۲۶ برای نابود کردن نیروی هوایی کاسترو با شکست مواجه شد.
بعد از آن نزدیک شدن نیروهای تبعیدی کوبا برای ورود به ساحل به دلیل وجود ریف های مرجانی با صدمه دیدن قایق ها همراه بود. کاسترو به سرعت توانست نیروهای شبه نظامی خود به تعداد ۲۰۰.۰۰۰ نفر را بسیج کرده و با اطلاع قبلی از وقوع عملیات بخش زیادی از نیروهای خود را در ساحل محل اجرای عملیات مستقر کرده بود. علاوه بر این وی بیش از ۱۰۰.۰۰۰ از مخالفین خود در داخل کشور را دستگیر کرده و بدین ترتیب امید کندی برای شورش عمومی علیه کاسترو در نطفه خفه شد.
در ادامه کندی دستور برای انجام حمله هوایی دوم به نیروهای هوایی کاسترو را لغو کرد زیرا از این ترس داشت که مشارکت ایالات متحده در این عملیات بیش از پیش مشخص شود. این اشتباه کندی به کاسترو امکان داد که از هواپیماهای باقیمانده و توپخانه خود برای حمله به نیروهای اندک مهاجم استفاده نماید. در ۱۹ آوریل نیروهای مهاجم تسلیم شدند و حمله به خلیج خوک ها خیلی زود به شکست انجامید. خیلی زود رسانه ها نقش ایالات متحده را در انجام این عملیات جار زده و سازمان ملل نیز از این دخالت آگاه شد.
یکی از مشاوران او می گوید که پس از اطلاع از شکست خوردن عملیات، کندی را در اتاق خوابش در حال گریه کردن در آغوش همسرش جکی دیده است. او هر ساعت با پدرش تماس گرفته و درخواست مشاوره می کرد اما هیچگاه حمایتی که انتظار داشت را از پدرش دریافت نکرد و پدرش جوزف کندی به او گفت که اگر تا این حد خود را درمانده می بیند بهتر است امور را به معاونش لیندون جانسون بسپارد.
اشتباه محاسباتی قابل درک
علیرغم مشکلاتی که در نقشه حمله به کوبا وجود داشت اما کندی به دلایل مختلفی تصمیم به اجرای آن گرفت. اول این که وی خود به از بین بردن حکومت چپگرای کوبا باور داشت و ایدئولوژی او به وی دیکته می کرد که کشورهایی مانند ایالات متحده باید در مقابله با دیکتاتوری هایی مانند کاسترو در کوبا و خروشچف در اتحاد جماهیر شوروی با شدت عمل زیادی برخورد کند. وی در دوران تحصیل خود در دانشگاه هاروارد در دهه ۱۹۳۰ به شدت با سیاست های نازی ها مخالفت کرده و درسی که به طور وضوح یاد گرفته بود در این جمله خلاصه شده بود: به جای نوازش کردن دیکتاتورها، با شدت عمل با آن ها روبرو شو. این دقیقاً همان کاری بود که کندی با انجام عملیات حمله به خلیج خوک ها قصد انجام آن را داشت.
علاوه بر این وی بر این باور بود که اگر کاسترو برای مدت بیشتری در قدرت بماند بدون شک کشورهای دیگری در آمریکای لاتین را به سمت سیاست های چپگرایانه و به سمت شوروی سابق سوق خواهد داد. در واقع رییس جمهور جدید ایالات متحده، در ذهن خود کوبایی را می دید که در واقع نماد گسترش قدرت شوروی در حیات خلوت آمریکا بود. علاوه بر این کندی در رقابت های انتخاباتی سال ۱۹۶۰ به شدت در برابر کاسترو و سیاست هایش موضع گیری کرده و از سیاست های منفعلانه رقیبش، ریچارد نیکسون در قبال وقوع انقلاب در کوبا و به قدرت رسیدن کاسترو به شدت انتقاد کرده بود. وی قول داده بود که در صورت انتخاب شدن به عنوان رییس جمهور کشور اقدامات شدید اللحن و عملی خاصی را برای مقابله با کاسترو در پیش خواهد گرفت. وقتی که کندی بالاخره پیروز انتخابات اعلام شد تصمیم گرفت که به این قول خود وفادار مانده و از نقشه سازمان سیا که در دولت قبلی آماده شده بود حمایت کرد.
یکی از دلایل دیگر وی برای موافقت با این طرح این بود که وی اطمینان داشت کاسترو ترور خواهد شد. بعدها مشخص شد که سازمان سیا در اوایل دهه ۱۹۶۰ دستکم ۶ بار برای ترور کاسترو تلاش کرده است. حتی گفته شد که سازمان سیا برای این کار دست به دامان گانگسترهای شناخته شده ای مانند جان روزلی و سم جیانکانا شده تا در ترور کاسترو به آن ها کمک کنند. در یکی از این موارد که قبل از عملیات خلیج خوک ها صورت گرفت یک مرد کوبایی مامور شد تعدادی قرص سمی را به یک نفوذی در درون حکومت کوبا برساند تا به طور پنهانی در نوشیدنی کاسترو ریخته شوند.
در نقشه ای دیگر قرار شد یک کوبایی تبعیدی با حضور در رستورانی که کاسترو اغلب در آن جا غذا می خورد در غذای او سم بریزد. چه کندی از این عملیات ها اطلاع داشته یا نداشته و دستور انجام آن ها را صادر کرده و یا نکرده باشد، بدون شک سازمان سیا دست به این کار زده بود.
کندی فردی به شدت اخلاق مدار بود و با عملیات ترور دستکم در ابتدا موافق نبود اما رفته رفته به این نتیجه رسید که راه دیگری وجود ندارد و شواهد نشان می داد که از عملیات ترور آگاهی داشته و در این مورد منافع ملی را بر احساسات شخصی خود ترجیح داده است. اما به نظر می رسد که عملیات خلیج خوک ها از همان ابتدا شکست خورده باشد زیرا به هیچ عنوان نمی توان تصور کرد که یک گروه کوچک ۱.۴۰۰ نفری بتوانند ارتش بزرگ کاسترو که با هزاران شبه نظامی تقویت شده بود را شکست دهند که تعداد آن ها در کل به حدود ۲۵۰.۰۰۰ نفر می رسید. همچنین معلوم نیست چرا کندی مشاوره های سازمان های اطلاعاتی بریتانیا مبنی بر این که مردم کوبا به حمله مورد نظر ایالات متحده پاسخ مثبت نخواهند داد را نادیده گرفته است.
علاوه بر این بسیاری از مشاوران او با این حمله مخالفت کرده و آن را شکست خورده می دانستند. اما کندی به هیچ یک از این اعتراضات توجه نکرد و پس از شکست این عملیات نیز دست روی دست نگذاشت و عملیات سری دیگری با نام «عملیات میمون پوزه دراز» (Operation Mongoose) را توسط سازمان سیا برای براندازی رژیم کاسترو طرح ریزی کرد. وی همچنین بیش از پیش حضور نظامی ایالات متحده در ویتنام را گسترش داده و بودجه نظامی را نیز به شدت افزایش داد، درست در زمانی که ایالات متحده در زمینه تولید سلاح های هسته ای بسیار از اتحاد جماهیر شوروی پیش افتاده بود. اما بعد از بحران موشکی کوبا و استقرار موشک های بالستیک شوروی در این کشور، کندی رویکرد خود را تغییر داده و تصمیم گرفت از در مصالحه با کوبا و شوروی درآید. حمله به خلیج خوک ها در روزگاری رخ داد که ایالات متحده و شوروی در بدترین شرایط تنش قرار داشتند.
در سال ۱۹۶۱ تنش بین دو ابرقدرت به شدت افزایش یافت و در اجلاسی پرتنش در وین، نیکیتا خروشچف از کندی خواست که ظرف ۶ ماه تمامی نیروها و عواملش را از المان غربی خارج کند اما کندی همانجا مخالفت خود را با این خواسته اعلام کرد و درگیری ها تنها پس از ساخته شدن دیوار برلین در قسمت شرقی این شهر کمی کاهش یافت.
سال بعد خروشچف با استقرار کلاهک های هسته ای خود در کوبا اوضاع را به شدت پرتنش کرد که تا آن زمان بی سابقه بود و هر لحظه امکان جنگ هسته ای بین دو کشور وجود داشت. شکست در عملیات خلیج خوک ها باعث شد که کندی دیگر با دیده تردید بیشتری به پیشنهادهای افسران نظامی عالیرتبه ارتش توجه کرده و بعدها وقتی که به او پیشنهاد شد که سایت های موشک های شوروی در کوبا را بمباران کند با این پیشنهادات مخالفت نمود.