رنگ «زرد» بخشش؛ دستاندرکاران جامه پزشکی این فیلم را ببینند

تریتانیوز: هنر هفتم گاهی می تواند معجزه کند…گاهی می تواند رنگ لباس همه مردم شهر را به یک رنگ واحد درآورد …گاهی می تواند سبک راه رفتن .خندیدن و نگاه کردن مردم یک شهر را تغییر دهد. گاهی می تواندو…اما کاش گاهی بتواند یک فرهنگ خوب را نهادینه کند .فرهنگ بخشش..گاهی می توان روح یک انسان را در چندین انسان دمید و به ان جان و زندگی بخشید واین فرهنگ انسان بودن است .فرهنگ زندگی بخشیدن و فرهنگ اهداء عضو .مرگ مغزی پایان راه نیست گاهی می توان به ان به چشم یک فرصت نگاه کرد .فرصتی برای ایثار .برای زنده ماندن و برای جاودانگی پایدار. روشن و زرد لحظه هاییست ان دم که روح عزیزانمان را در کالبد چندین انسان دیگر می یابیم .قطعا اگر فرهنگ اهداء عضو در جامعه با کمک همه دستگاه ها و علی الخصوص هنر هفتم و همانند فیلم سینمایی «زرد» نهادینه شود گام بزرگ و بلندی در جهت تحقق و رسیدن به ارمان انسان برای انسانیت خواهیم بر داشت.
«زرد» داستان چند جوان نخبه است که برای بورسیهای که دریافت کردهاند راهی ایتالیا هستند اما درست چند شب قبل از عزیمت، حادثهای رفاقت، دوستی، اعتماد و همه ویژگیهای اخلاقی آنها را به محک میگذارد و با پیشروی ماجرا هرکدام از این شخصیتها بیشازپیش در دوراهی انتخاب آینده و خوشبختی خود یا ماندن پای رفاقت و دوستیشان مردد میشوند.
در فیلم زرد ، با اینکه ظاهرا مشکل اصلی مربوط به نهال (ساره بیات) و حامد (شهرام حقیقتدوست) است، رابطهای که بین اعضای دیگر این گروه ۵ نفره مثل فرامرز (مهرداد صدیقیان) و شهاب (بهرام رادان) و بهاره کیان افشار شکل گرفته و حالا دچار تغییر شده هم همانقدر اهمیت پیدا میکند.
وقتگذرانی دوستان با یکدیگر، ؛ سرخوشی و بیخیالی که قرار است خیلی زود قربانی یک فاجعه شود؛ «زرد» سکانسهای خوبی دارد. بدلشدن یک موقعیت شاد به یک شرایط بغرنج، مساله اهدای عضو، تلاش برای جمعکردن پول لازم برای نجات جان یک نفر و ……
فیلم با تمام یکنواختی روایت کلی بیمارستانی اش که شاید بارها و بارها هم در سینما و هم در دنیای واقعی شاهدش بودیم حائز اهمیت و جذابیت است.
در سالهای اخیر برخی از فیلمسازان فیلمهایی را با موضوع اهداء عضو ساخته اند که برخی مانند «یک روز بخصوص» آن قدرها مورد توجه قرار نگرفته و برخی مانند «فصل نرگس» کاملا شکست خورده اند. «زرد » اما نمونه بارز یک اثر از سینمای داستانی می باشد که توانسته به بخشی از یکی از مشکلات سالهای اخیر جامعه کنونی یعنی اهدا ء عضو بپردازد و تا حد زیادی در جلب مخاطب موفق باشد.
چرا؟ چون هم کوشیده داستان پردازی نسبتا خوبی داشته باشد و هم اینکه به روشنی مشکلات نیازمندان اهدای عضو را روایت کند.
اگر مراحل اهداء عضو، از رضایت تا اهداء با سرعت بیشتری طی شود و آمار اهداءعضو به حد قابل قبولی برسد، به قول ایرج حریرچی، قائم مقام وزارت بهداشت، نه تنها هیچ بیماری در لیست انتظار پیوند باقی نمی ماند، بلکه اعضای افراد مرگ مغزی نیز بدون استفاده دفن نمی شوند و هیچ فردی دیگر اقدام به فروش اعضاء خود نخواهد کرد.
«زرد» کوشیده به زعم خود بخشی از دردسرهای نیازمندان اهدای عضو را در شرایطی روایت کند که قاچاقچیان مدام در حال وسوسه آنها برای وارد کردنشان به عرصه غیرمجاز تجارتی زشت به نام دادوستد اعضای بدن هستند. آیا مدیران و دست اندرکاران پزشکی «زرد» را دیده اند؟ و آیا حواسشان هست که تلاش برای پیدا کردن یک عضو اهدایی ممکن است چه چرخه مهلکی را شکل دهد؟