با ۹ نبرد هوایی بزرگ، شگفت انگیز و ویرانگر در طول تاریخ آشنا شوید
شاید بتوان ادعا کرد که استفاده از هواپیما در میدان نبرد در مقایسه با دیگر تسلیحات نظامی قدمت بسیار کمتری دارد. اگر چه از دهه ی ۱۸۶۰ از بالن ها استفاده می شد اما اولین استفاده از قدرت هوایی آن طور که مد نظر ماست تنها در جریان جنگ جهانی اول صورت گرفت، یعنی چیزی کمتر از ۱۰۰ سال پیش. در این دوره ی ۱۰۰ ساله تعداد نبردهای هوایی که انجام گرفته از شمارش خارج شده است. علیرغم قدمت نسبتاً اندک، هواپیماها و نبردهای هوایی سهم زیادی در پیروزی یا شکست در میدان های جنگ ایفا کرده اند و البته دیدگاه انسان را نیز نسبت به آسمان به شدت تغییر داده اند. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با ۹ نبرد بزرگ هوایی که در ۱۰۰ سال اخیر و پس از استفاده از هواپیما در نبردها رخ داده اند آشنا کنیم.
۹- جمعه سیاه
صبح روز ۹ فوریه سال ۱۹۴۵، هواپیماهای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا تعدادی کشتی را در محدوده ی «فورد فیورد» (Førde Fjord) در قلمرو دریایی نروژ شناسایی کردند. بیشتر این کشتی ها تجاری و باری و متعلق به آلمان نازی بودند که سعی داشتند مواد خام زیادی را برای نجات صنعت در حال نابودی آلمان به این کشور حمل کنند. البته در میان این کشتی های تجاری یک کشتی جنگی به نام «Z33» نیز حضور داشت. بدین ترتیب بیش از ۴۵ جنگنده ی بریتانیایی بدون توجه به کاروان کشتی های تجاری سراغ کشتی جنگی Z33 رفتند.
اما ۱۲ فروند جنگنده ی آلمانی نیز به کمک ناوشکن خود شتافتند و در نبردی که در آسمان درگرفت ۴ جنگنده ی آلمانی و ۱۰ جنگنده ی بریتانیایی منهدم شدند. کشتی جنگی آلمانی به شدت آسیب دیده بود اما غرق نشد و این عملیات به بهای از دست رفتن حدود یک چهارم اسکادران بریتانیایی تمام شد. به همین دلیل استراتژی نبرد تغییر کرد و به خلبانان دستور داده شد که به جای هدف قرار دادن کشتی های جنگی سراغ کشتی های تجاری بروند و این رویه در تمام روزهای باقیمانده ی جنگ ادامه داشت.
۸- سه شنبه سیاه
روسیه تا به امروز همچنان ادعا می کند که هیچ کدام از جنگنده های خود را در طول جنگ کره در حمایت از کره شمالی به پرواز درنیاورده است. روز موسوم به «سه شنبه سیاه» روزی خونین برای خلبانان نیروی هوایی ایالات متحده در دوران جنگ کره بود. در این روز نیروی هوایی این کشور ۱۰۶ فروند بمب افکن کهنه ی بی-۲۹ را در روشنایی روز برای بمباران اهدافی در کره شمالی اعزام کرد که ۳۰ فروند جت اف-۸۴ نیز آن ها ر اسکورت می کردند.
در پاسخ به این عملیات نیروی هوایی شوروی سابق نیز ۳۰ میگ را به پرواز درآورده و ۱۰ بمب افکن و ۴ جت آمریکایی را ساقط کردند. ۶ هواپیمای دیگر نیز با آسیب دیدگی فراوان خود را به پایگاه رساندند. در این نبرد تنها ۲ جنگنده روسی صدمه دیدند و تنها یک خلبان مجروح شد. جالب این که دو جت روسی و خلبان مجروح نیز بلافاصله به نبرد بازگشتند. به دلیل این شکست حقارت بار، عملیات هوایی ایالات متحده بر فراز شبه جزیره ی کره برای ۳ ماه متوقف شد.
۷- المنصوره
در اکتبر سال ۱۹۷۳ ائتلافی از کشورهای عربی به رهبری مصر و سوریه یک عملیات هوایی غافلگیر کننده را علیه رژیم صهیونیستی انجام دادند. در روز ۱۴ اکتبر آن سال نیروی هوایی رژیم صهیونیستی ۱۶۰ هواپیمای جنگی را در تلاش برای فلج کردن نیروی هوایی مصر به پرواز درآورد. هدف این جنگنده بمب افکن ها حمله به پایگاه های هوایی تنته و المنصوره بود. آن ها قصد داشتند باندهای پرواز این پایگاه ها را بمباران کنند تا هواپیماهای مصری دستکم تا مدتی قادر به پرواز نباشند. رادارهای مصری هواپیماهای اف-۴ و اِی-۴ مهاجم را شناسایی کرده و بلافاصله ۶۲ فروند میگ-۲۱ مصری به پرواز درآمدند که رهبری آن ها را حسنی مبارک بر عهده داشت.
جنگنده بمب افکن های مهاجم که انتظار چنین ضد حمله ی سریعی را نداشتند برای این که بتوانند در مقابله با میگ های چالاک مصری شانسی داشته باشند مجبور شدند بمب هایشان را در جایی دور از هدف رها کنند تا به نبرد هوایی با جنگنده های مصری بپردازند. در کمتر از یک ساعت بیش از ۱۷ هواپیمای جنگی رژیم صهیونیستی ساقط شدند و مصری ها تنها سه فروند از میگ های خود را از دست دادند. علاوه بر این ۳ فروند جت دیگر دچار کمبود سوخت شده و بعد از پایان نبرد سقوط کردند. بدین ترتیب هواپیماهای رژیم صهیونیستی به هیچ کدام از اهداف خود دست پیدا نکردند.
۶- نبرد سنت میهیل
زمانی که ایالات متحده در آوریل سال ۱۹۱۷ وارد جنگ جهانی اول شد آمادگی لازم برای نبردی موثر را نداشت. با این وجود در سال ۱۹۱۸ ایالات متحده به چنان آمادگی دست یافت که یکی از ژنرال های ارتش این کشور به نام ژنرال جان پرشینگ درخواست کرد که فرماندهی بخشی از جبهه های نبرد را بدست بگیرد.بدین ترتیب منطقه ی سنت میهیل که یک منطقه ی سه گوش در تصرف نیروهای آلمانی بوده و به سختی از آن محافظت می شد به این کشور واگذار شد. این منطقه مانند یک پیکان در دل نیروهای متفقین فرو رفته بود و ۴ بار تلاش برای تصرف آن با شکست و تلفات فراوان همراه شده بود.
ژنرال پرشینگ با کمال میل این پیشنهاد را پذیرفت و در اولین اقدام خود فرماندهی تمامی نیروهای هوایی کشور را به یک افسر مخابراتی جوان به نام سرهنگ بیلی میچل سپرد. وقتی که نیروهای آمریکایی در ۱۲ سپتامبر همان سال حمله ی خود را به این منطقه آغاز کردند، میچل حدود ۱٫۵۰۰ هواپیمای جنگی را به پرواز درآورد. هدف های او به صورت دقیق و در هماهنگی با واحدهای زرهی و پیاده نظام مشخص شده بودند. بدین ترتیب تمامی این نیروها از زمین و هوا به طور هماهنگ نیروهای آلمانی را محاصره کردند. بدین ترتیب منطقه ای که به مدت بیش از ۴ سال مقاومت کرده بود در عرض ۲ روز تصرف شد و دو ماه بعد نیز جنگ به پایان رسید. بدین ترتیب تاکتیک نبرد ترکیبی وارد جنگ شد.
۵- حمله به دیپ
در آگوست سال ۱۹۴۲، بیش از ۶٫۰۰۰ سراز متفقین که اکثریت آن ها را نیروهای کانادایی تشکیل می دادند در بندر دیپ در فرانسه تخلیه شدند. هدف آن ها تصرف این بندر، از بین بردن مواضع دفاعی نیروهای آلمانی در این منطقه، بدست آوردن اطلاعات از آلمانی ها و از کار انداختن بندر مذکور بود. بدین ترتیب نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا برای حمایت از این نیروها بیش از ۱٫۰۰۰ هواپیمای جنگی را به پرواز درآورد. بیشتر این هواپیماها از نوع جنگنده بودند اما در میان آن ها نیز تعدادی بمب افکن برای از تضعیف مواضع نیروهای آلمانی در بندر دیپ نیز دیده می شد.
با این وجود هدف اصلی فرماندهان نیروی هوایی بریتانیا از بین بردن نیروی هوایی آلمان موسوم به «لوفت وافه» (Luftwaffe) بود. نیروی هوایی آلمان نیز تنها با ۲۰۰ فروند جنگنده ی اف دبلیو ۱۹۰ و بمب افکن های دورنیه دو ۲۱۷ به این حمله پاسخ داد. در حالی که نسبت هواپیماهای بریتانیایی به هواپیماهای آلمانی ۵ به ۱ بود اما نیروی هوایی آلمان توانست ۱۰ درصد از کل هواپیماهای مهاجم را ساقط کند و تنها ۲۳ فروند از جنگنده های خودی در این نبرد از دست رفتند. البته ۲۵ بمب افکن آلمانی نیز ساقط شده بودند. در نهایت در این عملیات کانادایی ها بیش از ۶۸ درصد نیروهای خود را از دست دادند، یک ناوشکن بریتانیایی غرق شد و عملیات به یک شکست مطلق تبدیل گردید.
۴- عملیات بزرگ ماریانا
نبرد دریای فیلیپین بزرگ ترین نبرد دریایی با حضور ناوهای هواپیمابر در تاریخ لقب گرفته است که حتی نبرد موسوم به نبرد «میدوی» (Battle of Midway) را تحت الشعاع خود قرار داد. نیروهای ژاپنی در تلاش برای متوقف کردن پیشرفت های ایالات متحده در اقیانوس اطلس از طریق فلج کردن ناوگان ناوهای هواپیمابر این کشور، ۱۱ کشتی جنگی بزرگ که ۴۵۰ جنگنده بر روی عرشه ی خود داشتند را همراه با ۳۰۰ هواپیمای جنگی دیگر که در خشکی مستقر بودند در جزایر ماریانا آماده ی حمله کردند. در مقابل آن ها ۱۵ کشتی جنگی بزرگ آمریکایی و ۹۵۰ جنگنده قرار داشتند. این ناوها و هواپیماهای مستقر در عرشه ی آن ها برای حمایت از نیروهای زمینی این کشور برای تصرف جزیره ی سایپن در این منطقه مستقر شده بودند.
در حالی که کشتی های جنگی آمریکایی باید از نیروهای پیاده ای که قصد پیاده شدن در جزیره ی سایپن را داشتند پشتیبانی می کردند و نیروهای ژاپنی می توانستند از این موضوع استفاده کرده و در هر لحظه و از هر جایی این کشتی ها را مورد هدف قرار دهند. اما غلی رغم این برتری ها، نیروهای ژاپنی بسیاری از خلبان های باتجربه ی خود را در نبرد میدوی و دریای مرجانی از دست داده بودند و بدین ترتیب خلبانان جوان باقیمانده از مهارت کافی برخوردار نبودند. بنابراین وقتی که جنگنده های دو کشور با هم روبرو شدند درصد تلفات در میان هواپیماهای ژاپنی ۵ برابر هواپیماهای آمریکایی بود. در نهایت ناوگان دریایی ژاپن با از دست دادن ۳ کشتی جنگی و ۸۵ درصد از قدرت هوایی خود عقب نشینی کرده و دیگر هیچ وقت نتوانستند قدرت نظامی خود را بازیابی کنند.
۳- نبرد کورسک
نبرد کورسک را معمولا بزرگ ترین نبرد تاریخ می دانند زیرا بیش از ۳٫۰۰۰٫۰۰۰ سرباز در آن حضور داشتند. در چنین نبرد بزرگی قاعدتاً باید تعداد هواپیماها نیز بیش تر از هر نبرد دیگری باشد و در واقع در این نبرد بیش از ۵٫۰۰۰ هواپیمای جنگی در آسمان حضور داشتند. در سال ۱۹۴۳ نیروهای آلمانی یک حمله ی همه جانبه را علیه شهر بندری کورسک در روسیه به راه انداختند. اگر چه تعداد نیروهای آلمانی نصف نیروهای روسی بود اما آن ها به قدرت و برتری تجهیزاتی و تاکتیکی خود ایمان داشتند. جنگنده های بی اف ۱۰۹ آلمانی به راحتی می توانستند خود را به پشت جنگنده های کند یاک-۱ شوروی برسانند و قدرت آتش بسیار بیشتری نیز نسبت به آن ها داشتند.
در این نبرد روس ها بیش از ۲٫۵۰۰ جنگنده خود را از دست دادند در حالی که تلفات آلمانی ها کمتر از ۸۰۰ فروند بود. با این وجود روس ها به راحتی توانستند هواپیماها و خلبانان از دست رفته را جایگزین کنند اما آلمانی ها گزینه ای برای جایگزینی هواپیماهای از دست رفته ی خود نداشتند. بدین ترتیب برتری هوایی روس ها باعث شد که آن ها موقعیت تهاجمی گرفته و تا اواخر جنگ نیز این برتری را حفظ کنند. اگر چه این نبرد در اروپا به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفت اما بدون شک یکی از بزرگ ترین نقاط عطف جنگ جهانی دوم را رقم زد به نحوی که در دو سال پایانی جنگ دیگر آلمان نتوانست حمله ی موثر و خاصی را در جبهه ی شرق انجام دهد.
۲- نبرد بریتانیا
در واقع نبرد بریتانیا از یک سری نبرد و درگیری بزرگ و کوچک هوایی در آسمان بریتانیا و روی کانال بریتانیا تشکیل شده که یک نبرد طولانی و چند ماهه بود.هیتلر می خواست چنان بریتانیا را بمباران کند که در نهایت تسلیم شده و یا دستکم برتری هوایی خود را برای پیشروی های بیشتر به طرف مقابل دیکته کند. بدین منظور آن ها بیش از ۲٫۵۰۰ هواپیمای جنگی را در آسمان این جزیره ب پرواز درآوردند که اولین نبرد هوایی بزرگ در تاریخ لقب گرفت که تنها در هوا و بین هواپیماهای جنگی در جریان بود. در همین زمان بریتانیا تنها کمی بیش از ۲٫۰۰۰ هواپیمای جنگی داشت. بدین ترتیب هواپیماهای آلمانی هر زمان و هر جا که دوست داشتند حمله می کردند در حالی که خلبانان بریتانیایی برای مدتی بیش از ۳ ماه و نیم همیشه در حالت آماده باش قرار داشتند.
چنین شرایط سختی نیروها را فرسوده کرده و از بین می برد بدین ترتیب در ۳۱ اکتبر سال ۱۹۴۰ بریتانیا نزدیک به ۸۰ درصد از توان هوایی خود را از دست داده بود. اما آلمانی ها نتوانستند از برتری هوایی خود و صدمات شدیدی که به نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا وارد شده بود به خوبی استفاده کنند زیرا لوف وافه نیز حدود ۷۵ درصد از توان هوایی خود را از دست داده بود. بدین ترتیب هواپیماهای باقی مانده آلمانی برای انجام یک عملیات هوایی گسترده کافی نبودند و در حالی که مردم بریتانیا همچنان مقاومت می کردند نیروی جنگی آلمان نیز اولین شکست عمده ی خود در جنگ جهانی دوم را تجربه کرد.
۱- نبرد هوایی بر فراز نیس
علی رغم رویارویی هایی که آمریکایی ها و روس ها در ویتنام، کره و دیگر نقاط جهان در طول جنگ سرد داشتند اما تنها یک بار در تاریخ هر دو کشور اعتراف کردند که علناً در یک نبرد هوایی با هم درگیر شده اند و جالب این که این نبرد یک اشتباه در هدف قرار دادن نیروهای متحد جبهه ی خودی بود. در ۷ نوامبر سال ۱۹۴۴، تعداد نامشخصی از جنگنده های پی-۳۸ لایتنینگ آمریکایی برای هدف قرار دادن نیروهای زمینی آلمان در نزدیکی کوزوو به پرواز درآمدند. جنگنده های آمریکایی به محض رویت کردن یک کاروان از کامیون های نظامی و نیروهای زمینی حمله کردند. در کمال ناباوری نیروهایی که به آن ها حمله شد روسی بودند.
در حالی که جنگنده های آمریکایی وارد مناطق اشغالی شوروی شده بودند، فرماندهان روسی تعدادی از جنگنده های یاک-۳ حاضر در شهر نیس که اکنون جزو یوگسلاوی است را به پرواز درآوردند تا از سربازانشان محافظت کنند. در نتیجه بین دو متحد نبرد درگرفت که با ساقط شدن چندین هواپیما از ناوگان هوایی دو طرف همراه شده و در ادامه هر کدام از دو گروه با تحمل تلفاتی به پایگاه های خود بازگشتند. سپس دستور داده شد که این موضوع برای رسانه ها بازگو نشده و در خفا باقی بماند. بدین ترتیب ایالات متحده به صورت مخفیانه معذرت خواهی خود را به گوش مقامات روس رساند و تحقیقات در مورد حادثه متوقف شد. بدین ترتیب سوال های بسیاری در مورد این حادثه ی عجیب بی پاسخ باقی