نگاهی به نمایش «دموکراسی با طعم همبرگر»
تریتا نیوز -رویا سلیمی-داشتن اختیار، آزادی عمل و اندیشه در عرصه عمومی، از مفاهیمی است که قرنها بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. ساز و کار و رسیدن به چنین موقعیتی همواره با چالشهایی اساسی روبرو شده و تحقق آن مستلزم وجود شرایط و بسترهای پیچیدهای است که نمیتوان به راحتی آن را مورد نقد و بررسی قرار داد. این اختیار و آزادی وقتی به حقوق اولیه انسانی تعبیر میشود، دایره گستردهای از مفاهیم را دربرمیگیرد. انتخاب آزادانه پوشاک، خوراک و مسکن به عنوان نیازهای اولیه بشری نیز گاهی تعبیر به دموکراسی میشود و ارجاع مفصلی از آزادی را در خود می گنجاند. نمایش «دموکراسی با طعم همبرگر» با محوریت آزادی انتخاب در نوع خوراک، به ترسیم شرایط برابر در نحوه انتخاب و صرف غذا به عنوان اصل مهمی از اختیارات انسان پرداخته است.
نمایش «دموکراسی با طعم همبرگر» به نویسندگی و کارگردانی حامد شفیع خواه، داستان خانوادهای پر جمعیت با تمام طیفهای سنی است که به مرور نظم موجود را به چالش کشیده و بر سر نوع خوراک خود به اختلافات جدی میرسند. این چالش اولیه مقدمهای میشود برای برگزاری رفراندوم و سپس انتخاباتی که در آن شخص یا اشخاصی تصمیم نهایی را برای انتخاب نوع وعده غذایی، نوشیدنی و پیش غذا خواهند گرفت.
ریتم کند اثر در نیم ساعت ابتدایی خود، ترسیم نظم موجود و تکرار بی وقفه وعدههای غذایی است. افراد بدون هیچ نظر و مخالفتی بر این نظم مستقر گردن مینهند و با لبخند رضایت آنچه برایشان در میز غذا مهیا شده، با لذت مصرف میکنند. پس از این مقدمه طولانی برای نشان دادن نظمی که قرار است دچار مخاطره شود، کوچکترین شخص خانواده به مخالفت با شرایط موجود میپردازد. در حالیکه بقیه اعضای خانواده با این رویکرد کاملا موافق هستند، او به تنهایی نظم موجود را زیر سوال برده و تصمیم بر اصلاح امور منوی غذا برای تمام اعضای خانواده میگیرد. آنها که همه روزه برنج با شلغم می خورند، معترض نسل جدید ندای مرگ بر برنج و شلغم سر میدهد و استدلالهای پر طمطراقی از میزان دریافتی کربوهیدارت در مقایسه با پروتئین مطرح میکند. این مسئله را به امری حیاتی و امنیتی تبدیل کرده و دلیل تمام مشکلات کشور را مصرف بیش از حد کربوهیدارت در برنامه غذایی خانوار می داند.
این رویکرد و اعتراض که با منوی غذا مطرح میشود، در برابر مخاطب امروزی میتواند وجوه دیگری را به ذهن متبادر سازد. همانطور که خوراک یکی از نیازهای اولیه بشر است که در این نمایش بر آن ارجاع بیرون از متن داده شده، می توان پوشاک و آزادی آن را در جامعه مورد بررسی قرار داد. اینجاست که مخاطب پیوند متن را با اتفاقات اخیر دنبال کرده و تا دقایق شصت اثر، کاملا با آن همراه میشود. هر چند که اجرای ضعیف شخصیت محوری که صدایی رسا و گویا ندارد، لطمه جدی به «دموکراسی با طعم همبرگر» میزند، اما به خوبی با تغییر دو نیاز اساسی در چهل و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نظر و دیدگاه خاص خود را که به جریان رقیب و معترض شبیه است، با روایتی کمدی و موزیکال بیان میکند. در میان پردهها، اجرای موزیکال دیالوگها با صدای ناهمگون موزیک در هم آمیخته و تناسب درستی ندارد. مفاهیم در میان صدای بلند موزیک بلعیده شده و به گوش مخاطبی که حتی در ردیفهای جلوی سالن نیز نشسته نمی رسد. همه آنچه از این مابهازی بیرونی گفته شده با مهاجرت شخصیت معترض از کشور به اوج خود میرسد.
به نظر میرسد نمایش تا اینجای کار حرف اصلی و هدف خود را مطرح می کند و آنچه بعد از آن میآیند، شعار و مجوزی برای اجرا در مهمترین رویداد بینالمللی تئاتر در کشور است. مفهوم قدرت که در نمایش تاکید بر مطلقه بودن آن میشود، به مرور به سخره گرفته میشود و آن را عامل اصلی فساد و عدم آزادی بیان و اندیشه میداند. قدرتی که دم از قناعت و سعادت میزند و به تکنولوژی روز اعتقادی ندارد، اما در پس پرده خود شیفته این فناوریها هستند و نمیتوانند این شیفتگی را با قدرت مطلقه خود توجیح کنند.
در پایانبندی اما، با شعارهای بازگشت به خویشتن و توجه به سنتها سعی در خنثیسازی گفتههای پیشین خود دارد. مقایسه چند دقیقه شعار با مضامین بازگشت به خویشتن با کل نمایش که در نقد تفکر تک صدایی و قدرت مطلقه مطرح شده، تاثیر چندانی در مخاطب نداشته و بار سنگین صدای اعتراض به آزادی در انتخاب نیازهای اولیه، بسیار سنگینتر از بار توجه به خویشتن و نیازهای بومی است.