آیا خوشحال هستید؟
با خود بیندیشید، هر چند وقت خود را در حال خواستن چیزهای بیشتری از دنیا میبینید؟ خانهی بزرگتر، آخرین مدل از دیوایسهای امروزی، زندگیای مانند افراد ثروتمند و مشهور. آیا تا به حال از خود پرسیدهاید خوشحال هستید یا خیر؟
آیا خوشحال هستید؟
روح تمام ما به چیزهای مادی فروخته شده است. آیا آخرین باری که نفس عمیقی کشیدید و با خود گفتید «من خوشحالم» و یا «من خوشبختم» را به یاد میآورید؟ ما معمولاً در شرایط عادی این کار را نمیکنیم چرا که طبیعتاً این چیزی نیست که ما به آن فکر کنیم. ما همیشه به دنبال آینده هستیم و میخواهیم بدانیم در آینده چه چیزی به دست میاوریم.
همواره به دنبال این هستیم که بدانیم چند سال بعد کجا ایستادهایم. اما زمان حال چطور؟ آیا با خود نمیاندیشید از حال غافلید؟ آیا شده وقتی بین اعضای خانواده خود نشستهاید و حس میکنید حوصلهتان سر رفته، با خود بیندیشید چقدر فرصت دارید تا از این لحظات استفاده کنید؟ چند روز؟ چند هفته؟ چند سال؟ باور کنید یا نه، شما در حالِ سپری کردن بهترین لحظات زندگی خود بودهاید، آن هم در بیحوصلهگی.
ما طوری در کسب خواستههای خود غرق شدهایم که اگر قدمهای بعدی ما مشخص نباشد، اگر فرصت خوبی در آینده انتظار ما را نکشد، ما نمیدانیم که به کجا خواهیم رفت. آیا خوشحال بودن در جایی که اکنون ایستادهایم کم اهمیت است؟ اصلاً آیا نمیتوانیم در جایی که هستیم خوشحال باشیم؟ من معمولاً انسان خوشحالی نیستم، اما در این لحظه که این مطلب را مینویسم خوشحالم.
اینکه ما چیزهایی را بخواهیم که شاید هیچوقت به آنها دست پیدا نکنیم بد نیست. اینکه خواستههای بزرگی داشته باشیم خوب است اما چه میشود اگر لحظاتی قدردان آنچه که داریم باشیم تا احساس خوشحالی را در خود تجربه کنیم.
بنظر من همان چند لحظه که با خود میگوییم «من به اندازه کافی دارم، و خوشحالم» ارزشش را دارد چرا که در آن لحظه آن حسی را خواهیم داشت که انگار تمام آنچه که همیشه در آرزویش بودیم را در اختیار داریم. ما احساس رضایت خالص را تجربه خواهیم کرد و سپس در اعماق قلب خود لبخند خواهیم زد، چون خوشحال هستیم.