نگاهی به نمایش «هیدن»؛ قیمومیت مردانه یا پنهانکاری زنانه
تریتا نیوز -رویا سلیمی،نمایش «هیدن» به نویسندگی و کارگردانی کوروش شاهونه، این روزها در تماشاخانه هامون به روی صحنه رفته است. مخاطب در ابتدا با پوستر اثر که هنگام خرید بلیت دیده است، در صحنه مواجه میشود. پوستر در مرکز صحنه قاب گرفته شده و درواقع مانیفست و نیمی بیشتر از مفهوم اثر را در خود دارد. تصویر زنی ثابت در مرکز قاب که بالای سرش قلاب آویز لباس به شکل جزئی از موهایش طراحی شده است. این تصویر با توجه به مرکزیت آن، نشانگر برخورد اثر با مفهومی است که قصد ارائه آن را در طول نمایش دارد که همانا شیوارگی و کالاشدگی زن. مفهومی که از دیر باز تا به امروز بارها و بارها از سوی هنرمندان در قالبها و اشکال مختلف به مخاطب ارائه شده و همواره مورد توجه است. در سراسر نمایش توجه مرد به عنوان شخصیتی خیانتکار، به زن از همسر تا زنان دیگری که با آنها ملاقات می کند، همین نگاه ابزاری و مصرفی به زن است. زنی که مانند کالا معمولا در نمایش روی کاناپهای ثابت نشسته است و منتظر ابزار علاقه و محبت از جانب مرد است. در میزانسن نیز جای او روی صحنه زیر همین تابلو است. نکته اول پیرامون این شکل از ساختار اجرا و صحنه، در نظر گرفتن تمهیداتی است که کارگردان سعی دارد به واسطه آن مفهوم مورد نظر خود را به مخاطب القا کند. مفهومی که پیش از آمدن به سالن نمایش در ذهن مخاطب کاشته و حالا در طول اجرا بارها و بارها آن را به او یادآوری میکند. این مکررگویی در القای مفهوم اثر، می تواند نشان از عدم اعتماد شاهونه نسبت به کار خود باشد. اینکه مدام و پی در پی این مفهوم به اشکال مختلف پیش چشم مخاطب قرار بگیرد در طول نود دقیقه اجرا یکی از اشکالات آن است. آن هم پرداختن به مفهومی که ناآشنا و غریبه با مخاطب نیست ضمن اینکه مفهوم عمیق و دشواری هم محسوب نمیشود و به راحتی قابل درک و ردیافت است.
نکته دیگر در مورد «هیدن» نابینایی شخصیت محوری نمایش است. زنی نابینا که پس از مدتی متوجه تغییرات غیرعادی در رفتار همسرش شده و قصد دارد از افکار آزاردهندهاش رهایی یابد. او که به دلیل نقص جسمانی به شدت به همسرش وابسته بوده و او نیز بارها این مسئله را به او گوشزد می کند، در کلان روایت نمایش به مفهوم قیمومیت و نیاز زن به جنس اول (به زعم نویسنده) اشاره دارد. اینکه او علیرغم علاقه و احترامی که برای همسرش قائل است و تلاش شبانه روزیاش را برای یک زندگی سالم و شاد انجام می دهد؛ اما عملا جایگاهی بیش از یک کالای مصرفی برای همسرش نداشته و پس از مدتی زن نسبت به علاقه همسرش و احتمال خیانت او به شک میافتد و این شک روح و روان زن را میآزارد.
دوگانه زن و مرد در طراحی صحنه با رنگ سفید و سیاه بازنمایی میشود. تمام وسایل صحنه و لباس مرد سفید است و زن در این میان گویی نقطه نامتجانسی است که جایگاهش درک نشده و حالا برای رسیدن به آرامش و شکی که در دلش ریشه کرده، تصمیم میگیرد مدرک مستدلی مبنی بر خیانتکار بودن یا نبودن مرد پیدا کند. دوربینهای مداربستهای را در نقاط مختلف خانه نصب میکند تا پاسخی باشد به سوظنهای که مدتهاست روح و روانش را آزرده است. اما او حتی برای رسیدن به پاسخ سوالش هم نیاز به دیگری و در اینجا به یک مرد دارد. وقتی دوستانش در مورد اتفاق شب تولد چیزی به او نمیگویند، او مجبور میشود از پرستار اورژانس کمک بگیرد که او نیز مردی است که حقیقت را از او پنهان میکند.
پنهان ماندن خیانت و اتفاقاتی که پیرامون زن رخ میدهد با جنسیت او گره خورده و شالوده اثر را شکل می دهد. جستجو برای رسیدن به حقیقتی که حیاتی به نظر میرسد، از رهگذر نگاه و همراهی یک مرد اتفاق می افتد و این تمام گفتمان مسلط بر اثری است که سعی دارد موقعیت زن را در مواجهه با اتفاقات و ظلمی که بر او روا میرود نشان دهد. در این میان او علیرغم اینکه مدرک مستدلی مبنی بر خیانت همسرش دارد، اما بستر مناسبی برای کشف حقیقت پیدا نمی کند و هیچ کس حاضر نیست او را برای رسیدن به حقیقت همراهی کند. درواقع می توان گفت پنهان ماندن که اسم اثر نیز از آن استخراج شده، همان ظلم بزرگی است که فراتر از خیانت و عدم وفاداری از سوی همسر، تمام ارکان زندگی زن و درواقع شاید بتوان گفت به زعم کارگردان تمام زنان را در بر گرفته است. گویی به لحاظ ساختارهای اجتماعی، هیچ ضرورتی برای آشکار شدن حقایق برای آنها وجود ندارد و آنها همواره برای رسیدن به حقیقتی حتی ساده و رومزه باید تلاش و کوشش فراوانی را متحمل شوند و در نهایت نیز به نتیجه مطلوب دست پیدا نمیکنند. پنهان شدن پشت مفاهیم و قراردادهای اجتماعی همان چیزی است که اثر سعی دارد از آن صحبت کند. اما با توجه به اقدام غیرمنتظره زن و نصب دوربین، درواقع این تقارنی از پنهانکاری مرد محسوب میشود چرا که زن نیز بدون اطلاع از همسرش، دست به اقدامی پنهانی زده که روند زندگی مشترکشان را به مخاطره می اندازد.
اما در مقابل این مفهمومی که ارائه میدهد و جهان تاریکی که میسازد، مخاطب میتواند صدها و هزاران نمونه نقیض این مفاهیم را پیش روی اثر ترسیم کند. هزاران نمونهای که در آن زنان نقش و جایگاه واقعی خود را در هر جامعه و شرایطی به دست آوردهاند و فارغ از نگاه جنسیتی که اثر نیز بر آن تاکید بسیار دارد، به موقعیت تثبیت شده خود دست پیدا کردهاند.
نکته دیگر در مورد نمایش «هیدن» همان نگاه جنسیتزدهای است که سعی در نقد آن دارد اما عملا خود نیز به دام آن گرفتار میآید. ضمن آنکه با استفاده از نام و اتمسفر غربی در اثر سعی دارد به مخاطب ایرانی که روبرویش نشسته است بگوید این مفاهیم در مورد ما نیست و ما فقط شاهد ظلم به زن و شیوارگی او در جهان غرب هستیم. در کنار بررسی عللی که سازندگان از این تمهید برای اجرای خود استفاده کردهاند، می توان پنهان شدن پشت مفاهیم و ترسیم جهانی غربی برای تماشاگر ایرانی را نیز بر عدم اعتماد بر گفتمان مورد تاکید «هیدن» دانست.