نگاهی به زندگی یکی از تآثیرگذاران سینمای جهان به بهانه تولدش ، کیشلوفسکی
کریستوف کیشلوفسکی کارگردان لهستانی زندگی جالبی داشته است، او از آن دسته کارگردان هایی است که برای کارگردان شدن تلاش های بسیاری کرده و مرارت های بسیار کشیده است.
کیشلوفسکی در شهر ورشو به دنیا آمد و کودکی خود را در چند شهر کوچک لهستان گذراند. همراه با پدر مهندسش که مبتلا به سل بود به شهرهای مختلفی در پی بهبودی می رفت. در ۱۶ سالگی در یک دوره آموزش آتش نشانی شرکت کرد اما پس از ۳ ماه آن را رها کرد.
کریستوف کیشلوفسکی در سال ۱۹۵۷ بدون هدف شغلی وارد دانشگاه ورشو شد تا تئاتر بخواند شد؛ سپس تصمیم گرفت کارگردان تئاتر شود اما آن زمان دوره کارگردانی تئاتر نبود پس تصمیم گرفت سینما را به عنوان راه واسط انتخاب کند.
کیشلوفسکی، از همان ابتدا علاقه مند به تحصیل در مدرسهٔ فیلم لودز بود؛ جایی که دو کارگردان دیگر لهستانی، آندره وایدا و رومن پولانسکی را تربیت کرده بود. دو بار درخواستش رد شد. برای نرفتن به خدمت سربازی در این زمان او دانشآموز هنر شد سپس یک رژیم غذایی سخت گرفت تا معافیت پزشکی بگیرد. پس از چند ماه تلاش برای سربازی نرفتن بالاخره برای بار سوم مدرسه لودز درخواست او را پذیرفت.
او از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۸ در آنجا بود. جایی که حکومت آزادی هنری نسبتاً زیادی به آن مدرسه اعطا کرده بود. پس از آن کیشلوفسکی به سرعت علاقهاش را به تئاتر از دست داد و تصمیم گرفت فیلم مستند بسازد.
مستندهای کیشلوفسکی در این دوره بیشتر به زندگی روزمره شهروندان، کارگران و سربازان می پرداخت. اگرچه او آشکارا فیلمسازی سیاسی نبود. اما به زودی دریافت تلاش برای ارائه تصویری دقیق از زندگی مردم لهستان او را با حکومت درخواهند انداخت. فیلم تلویزیونی او «کارگران ۷۱» که تصویرگر کارگرانی بود که درباره دلایل اعتصابات سال ۱۹۷۰ بحث میکردند، با سانسور فراوان به نمایش درآمد.
اولین فیلم غیر مستند کیشلوفسکی، «کارکنان» فیلمی تلویزیونی بود و او اولین جایزهاش را از جشنواره مانهایم بدست آورد. این فیلم و فیلم بعدی او زخم هر دو دربارهٔ واقعیتهای اجتماعی بودند.
«شیفته دوربین» ساخته (برنده جایزه اصلی از جشنواره جهانی مسکو) و «شانس کور» فیلمهایی با همین مضامین بودند، با تأکید بر انتخاب اخلاقی یک انسان و نه اجتماع.
«پایانی نیست»، شاید اولین فیلم صریح سیاسی کیشلوفسکی باشد. این فیلم نمایشگر دادگاههای سیاسی در لهستان در زمان حکومت نظامی، از دیدگاه روح یک وکیل و همسر بیوهاش است.
«ده فرمان»، مجموعهای است از ده فیلم کوتاه که در مجموعهای آپارتمانی در ورشو فیلمبرداری شد. هر یک بر اساس یکی از فرمانهای «دهفرمان» حضرت موسی، برای تلویزیون لهستان و با سرمایهگذاری آلمان غربی ساخته شد. این مجموعه در حال حاضر یکی از بهترین مجموعه فیلمهای تحسین شده توسط منتقدان در همه دوران ها است. کیشلوفسکی و کریستف پیسیویچ فیلمنامه نویسان مجموعه بودند و قرار بود ده کارگردان مختلف این ده قسمت را بسازند. اما کیشلوفسکی خود را ناتوان از کنترل همه پروژه یافت و سرانجام تمام قسمتها را او کارگردانی کرد و تنها مدیران فیلمبرداری متفاوت بودند. اپیزود پنجم و ششم به صورت جداگانه و با مدت زمان بیشتر با نامهای «فیلمی کوتاه دربارهٔ کشتن» و «فیلمی کوتاه دربارهٔ عشق» ساخته شدند. او قصد داشت اپیزود نهم را هم به صورت مستقل و با نام «فیلمی کوتاه دربارهٔ حسادت» بسازد اما خستگی مانع از آن شد که او در کمتر از یک سال ۱۳ فیلم بسازد.
فیلمسازی در خارج از لهستان
چهار فیلم آخر کیشلوفسکی تهیهکنندگان خارجی داشت. بیشتر با سرمایهگذاری فرانسه و به ویژه با تهیهکنندگی مارین کارمیتز. این فیلمهای متکی بر اخلاق و امور ماورایی بودند با زمینههایی شبیه ده فرمان؛ اما در سطوحی بیشتر انتزاعی، بازیگران کمتر، داستانهای فرعی بیشتر و توجه کمتر به اجتماع. لهستان در این فیلمها بیشتر از دید یک اروپایی بیگانه به نمایش درمیآمد. هر چهار فیلم با کمی اختلاف با موفقیت تجاری روبرو شدند.
اولین آنها «زندگی دوگانه ورونیکا» با بازی ایرن ژاکوب بود. موفقیت تجاری این فیلم به او اجازه داد تا سرمایه لازم برای ساخت آرزوی خودش (ساخت سهگانهٔ سه رنگ) را فراهم سازد. آثاری بسیار تحسین شده پس از دهفرمان. این سه فیلم جوایز جهانی بسیاری را برای او به ارمغان آوردند. از جمله شیر طلایی بهترین فیلم و شیر نقرهای بهترین کارگردان از جشنواره ونیز و خرس طلایی بهترین کارگردان از جشنواره برلین همراه با سه بار نامزدی اسکار بهترین فیلم خارجی. سهگانهای که دستاوردی مهم در سینمای مدرن به حساب می آید.
اگرچه کیشلوفسکی می گفت که پس از ساخته شدن سه رنگ می خواهد بازنشسته شود، ولی روی سهگانهای جدید با فیلمنامهای از پیسویچ دربارهٔ بهشت، دوزخ، برزخ برپایه کمدی الهی اثر «دانته» کار میکرد. فیلمنامه همانند «ده فرمان» برای کارگردانی شخص دیگری نوشته شده بود اما با مرگ نابهنگام او مشخص نشد چه زمانی او این بازنشستگی خود خواسته را پایان خواهد داد و خودش این سه گانه را کارگردانی خواهد کرد. تنها فیلمنامه کامل این سه گانه، «بهشت» بود که تام تایکور آن را در سال ۲۰۰۲ ساخت و در جشنواره جهانی تورنتو به نمایش درآمد. از دو فیلم دیگر در زمان درگذشت او فقط ۳۰ صفحه پیشنویس باقیمانده بود. پیسویچ آنها را کامل کرد و در سال ۲۰۰۵ کارگردان بوسنیایی دانیس تانوویچ «جهنم» را با بازی «امانوئل برت» کارگردانی کرد.
درگذشت
کیشلوفسکی در ۵۴ سالگی در ۱۳ مارس ۱۹۹۶ در حین عمل باز قلب، از حمله قلبی درگذشت و در قبرستان پوازکی در ورشو به خاک سپرده شد. قبر او در قطعه مخصوص شماره ۲۳ قرار دارد و مجسمهای از انگشتان شست و اشاره هر دو دست او که همان شکل معروف کادر دوربین فیلمبرداری را تشکیل میدهند بر روی آن قرار دارد. مجسمهای کوچک با سنگ سیاه بر پایهای با ارتفاع یک متر. روی سنگ قبر هم نام سال تولد و درگذشت نوشته شدهاست.
حال پس از گذشت سالها از درگذشت کیشلوفسکی، او همچنان یک از کارگردانان مهم و تأثیرگذار اروپایی است که آثارش در جهان تدریس میشوند. در سال ۱۹۹۳ کتاب «کیشلوفسکی از زبان کیشلوفسکی» توصیفی از او همانند آثار خودش بر پایه گفتگوهای او با دانیوش استوک به چاپ رسید. همچنین فیلمی بر اساس زندگی او با نام «کریشتوف کیشلوفسکی: من آدم متوسطی هستم» (۱۹۹۵) به کارگردانی کریشتوف ویرزبیکی ساخته شدهاست