فوت و فن درخشش دنباله دارهای سینمایی
در حال حاضر، سری سازی در هالیوود به سنتی رایج تبدیل شده و کمپانی های بزرگ فیلمسازی بر اساس نظرات مخاطبان و میزان فروش فیلم، ترتیبی می دهند که قسمت های بعدی این فیلم ها نیز ساخته شود. مسأله اقتصاد و بازگشت سرمایه در یک قالب سینمایی موفق شاید مهمترین انگیزه برای ساخت دنباله های سینمایی باشد. مجموعه فیلمهای هری پاتر، دزدان دریایی کارائیب، تبدیلشوندگان، بتمن، مرد عنکبوتی، گرگ و میش، ارباب حلقه ها، مرد آهنی و… از جمله فیلم هایی هستند که در هالیوود در چند قسمت ادامه پیدا کردند. در حوزه پویانمایی هم تجربه های لذتبخش پیشین در آثاری مانند عصر یخبندان، در جست و جوی نمو، داستان اسباب بازی و شرک تجلی پیدا کرد.
پیش از انقلاب در سینمای ایران سری سازی به معنای فعلی وجود نداشت و صرفا به واسطه حضور یک شخصیت با پوششی مشخص بود. نمونه این فیلم ها از سال ۵۰ با مجموعه فیلم های پرویز صیاد و شخصیت طنز صمد آقا به وجود آمد و تا سال ۵۷ حدود ۸ فیلم با حضور محوری این شخصیت ساخته شد. پس از انقلاب نیز سری سازی ها در ایران از فیلم های کودک مانند کلاه قرمزی شروع شد که سه نسخه از آن را بر پرده سینما دیدیم. پس از آن مسعود ده نمکی «اخراجی ها» را به عنوان اولین فیلم کمدی جنگی که تا سه قسمت ادامه پیدا کرد، ساخت. در ادامه این روند فیلم هایی مانند «آتش بس»، «نهنگ عنبر» و «گشت ارشاد» در دو نسخه ساخته شدند. اکثر فیلم هایی که به صورت سری در ایران ساخته شدند، فضایی طنز دارند و اگر شخصیت ها به خوبی طراحی نشوند، به تدریج در قسمت های بعد به تیپ تبدیل می شوند و حالتی تخت و تک بعدی پیدا می کنند. به هر حال، جذابیت های اقتصادی ایجاب می کند که شخصیت فیلمنامه ها متناسب با شخصیت های بخش اول و همراه با یک خط روایی مناسب باشند که بیننده برای دیدن قسمت دوم ترغیب شود. اما در این میان پرسشی مطرح می شود که دنباله های سینمایی باید به چه شکل و شیوه ای ساخته شوند که همچنان بتواند مخاطب را به سینما بکشاند. در گزارش پیش رو با دو فیلمساز و یک منتقد در خصوص ویژگی های دنباله های سینمایی و شرایط موفقیت در این حوزه صحبت کردیم که در ادامه می خوانید:
سعید سهیلی:
حساسیت و دقت فیلمساز در دنباله های فیلم باید بیشتر باشد
سعید سهیلی کارگردان فیلم «گشت ارشاد» که اخیرا نسخه دوم آن با فروش خوبی در سینما رو به رو شده است، در خصوص ویژگی های فیلم هایی که به صورت سری ساخته می شوند، به بانی فیلم گفت: ساخت قسمت های بعدی یک فیلم به مراتب سخت تر از ساخت یک فیلم مستقل است. تماشاگر برای دیدن قسمت های بعد با انتظار و توقع بیشتری به سالن های سینما مراجعه می کند. وقتی فیلمی برای اولین بار ساخته می شود و قسمت دوم آن نیست، تماشاگر هیچ پیش زمینه ذهنی قبلی ندارد و یا فیلم را دوست دارد یا ندارد. اما وقتی که تماشاگر قسمت اول را دوست داشته، در قسمت بعدی دنبال جذابیت و نشانه های آشنا نسبت به قسمت اول، می گردد؛ به همین دلیل قسمت دوم خیلی سخت است و باید دقت و حساسیت فیلمساز بیشتر باشد و نشانه های آشنای قسمت اول را در قسمت های بعدی ادامه دهیم. به عنوان مثال، تماشاگر دوست دارد بازیگران قسمت اول را با همان گریم در قسمت های بعد ببیند.
این کارگردان ادامه داد: لوکیشن ها و فضای فیلم هم باید در همان حال و هوای قسمت اول باشد که تماشاگر آن را پس نزند. امکان این وجود دارد که تغییرات جزئی به وجود بیاید، اما تغییر عمده قسمت های بعد کار غلطی است و نمی شود بازیگران اصلی را تغییر داد. اگر گشت ارشاد نسخه اول درونمایه طنز داشت، امکان این وجود نداشت که این فیلم را با همان بازیگران در فضای غیر طنز ادامه دهیم. قسمت دوم باید ادامه قسمت اول و به اندازه آن قدرتمند باشد.
سهیلی با اشاره به طراحی شخصیت در دنباله های سینمایی عنوان کرد: اگر شخصیت های قسمت اول برای تماشاگر جذاب باشند، چه پیچیده باشند و چه نباشند، باز هم آن قصه را دنبال می کند. شرط اولیه آن است که تماشاگر با شخصیت های اصلی همذات پنداری کند و سرنوشت شخصیت ها برایشان اهمیت داشته باشد. در گشت ارشاد قسمت اول برای تماشاگر اهمیت داشت که عطا مرده است یا نه؟… وقتی تماشاگر این سوال را از خود می پرسد؛ یعنی برایش اهمیت دارد که در قسمت های بعدی چه اتفاقی می افتد. یکی دیگر از مولفه های مهم این است که قصه قسمت دوم باید ادامه قسمت اول باشد. ما فیلم هایی داشتیم که قسمت دوم یک فیلم با همان بازیگران بودند، اما ادامه قصه اول نبود.
سهیلی درباره کمرنگ شدن فیلمنامه در قسمت های بعدی فیلم عنوان کرد: این بستگی به فیلمساز دارد که سوار موج استقبال تماشاگر شود یا آن را کنار بگذارد. گاهی کارگردان به خود می گوید می خواهم فیلمی بسازم که اگر تماشاگر قسمت اول را ندیده است، در قسمت دوم به طور مستقل از فیلم لذت ببرد. بعضی فیلمسازها نیز این طور فکر می کنند که قسمت اول موفق بود و حالا می خواهیم فیلمی بر پایه همان فیلم بسازیم که موفق نمی شود. باید در قسمت دوم برای دقایقی همذات پنداری بین شخصیت های قسمت اول به وجود بیاید تا تماشاگری که قسمت اول را ندیده، بتواند قسمت های بعدی را به طور مستقل ببیند و از آن لذت ببرد.
مسعود ده نمکی:
نسخه های بعدی فیلم به تکرار نیفتد و تازگی داشته باشد
مسعود ده نمکی اولین کارگردانی که پس از ساخت نسخه اول «اخراجی ها» با توجه به استقبال مخاطبان تصمیم گرفت نسخه دوم آن را بسازد، در خصوص ویژگی های فیلم هایی که به صورت سری ساخته می شوند، به بانی فیلم گفت: اولین تجربه سری سازی مربوط به اخراجی ها بود و به دلیل اینکه از هر سه قسمت آن استقبال خوبی شد، شاید الگوی مناسبی برای بقیه کارگردانان باشد؛ البته سری سازی با تریلوژی فرق می کند. در تریلوژی داستان بعدی داستان قبلی را تکمیل می کند و ادامه پیدا می کند. این ادامه دادن هم نوعی خطرپذیری محسوب می شود و هم اگر کسی مطمئن باشد فیلمش با استقبال رو به رو می شود و محبوبیت دارد، به سمت ساخت قسمت های بعدی می رود و ممکن است گاهی اوقات به شکست بینجامد.
ده نمکی در پاسخ به اینکه چه فرمول هایی باید رعایت شود که سری سازی موفق شود، عنوان کرد: به نظرم فیلم نباید به تکرار بیفتد و امتیازات جدیدی نسبت به نسخه قبلی داشته باشد و در این صورت می تواند ادامه پیدا کند و از آن استقبال شود.
کارگردان فیلم« اخراجی ها» درباره اینکه چرا توجه به موضوع فیلمنامه در قسمت های بعدی کمرنگ می شود و آیا این باعث پایین آمدن سطح سلیقه مخاطب نمی شود، بیان کرد: این جزو آسیب هایی است که در این حوزه وجود دارد. معتقدم مخاطب قسمت اول را به دلیل تازگی، بیشتر می پسندد، اما باز هم اگر جذابیت ها را نداشته باشد، ممکن است به ضد خودش تبدیل شود.
وی در خصوص شخصیت هایی که در این نوع فیلم ها وجود دارد و بیشتر شبیه تیپ بودند، بیان کرد: این به قوت فیلمنامه بر می گردد. در اخراجی های یک تا سه، دوران تکمیل یک شخصیت را از زوایای مختلف می بینید. به هرحال این قوت و ضعف در شخصیت پردازی ها وجود داشته است.
ده نمکی در پاسخ به این پرسش که چقدر این ادامه دادن فیلم ها را در سینمای ایران موفق می دانید، گفت: هر فیلمی قابلیت ادامه دادن ندارد و باید در نسخه اولش جذابیت به اندازه ای باشد که قسمت دوم آن نیز ساخته شود و استقبال مردم را تضمین کند.
احمد طالبی نژاد:
شخصیت ها باید پیچیدگی لازم برای سری سازی را داشته باشند
احمد طالبی نژاد در خصوص اینکه فیلم هایی که قسمت دوم یا سوم آن ها ساخته می شود، باید چه ویژگی ها و خصوصیت هایی داشته باشند و چه مولفه هایی را باید رعایت کنند تا موفق شوند، به بانی فیلم گفت: مقوله سری سازی در سینمای جهان سابقه دارد. فیلم های مجموعه ای یا سری سازی از سال ۱۹۲۰ به بعد در سینمای جهان رایج می شود. معمولا فیلم هایی که موفق می شدند، نسخه های یک، دو و سه داشتند و گاهی به صورت سریالی مانند شزم و تارزان ساخته شدند. در سینمای ایران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب سری سازی نه به شکل پر رونق امروز، اما حضور داشته است. این در سینمای آمریکا همچنان ادامه دارد و همچنان پر مخاطب است. «پدرخوانده»، «رمبو»، «هری پاتر»، «ارباب حلقه ها» و …. بخشی از این قبیل فیلم هاست اما سینمای ایران از این موقعیت استفاده خوبی نکرده است.
طالبی نژاد درباره ویژگی های سری سازی یا دنباله دارهای سینمایی توضیح داد: در سری سازی انسان به شخصیت هایی خو می گیرد و به آن ها علاقه مند می شود و در فیلم بعدی با شخصیت های از قبل آماده ای رو به رو می شود که می خواهد بداند آن ها در این سری جدید چه کاری انجام می دهند. در حقیقت نوعی کنجکاوی به خصوص درباره داستان هایی که حجم آن ها به اندازه ای زیاد است که امکان بیان قصه در یک نسخه دوساعته نباشد، وجود ندارد. همان طور که می دانید داستان «پدرخوانده» نوشته ماریو پوزو به عنوان یک داستان ایتالیایی ساخته شده است و به قدری گسترده بود که امکان بیان تمام داستان در یک فیلم دوساعته وجود نداشت. نسخه دوم و سوم «پدرخوانده» ساخته شد که البته موفقیت اولی را به دست نیاورد. وی با اشاره به دنباله سازی در سینمای ایران عنوان کرد: در سینمای ایران بعد از انقلاب چند نمونه داریم که به صورت سری سازی موفق شدند. بعضی فیلم ها قابلیت ادامه در نسخه دوم را داشتند. به یاد می آورم، بیش از ۳۰ سال قبل به آقای کیمیایی پیشنهاد کردم که نسخه دوم فیلم «قیصر» ساخته شود و در آن زمان فیلمنامه تدریس می کردم و به دانشجویانم گفتم که داستان «قیصر» را بعد از دستگیری قیصر ادامه دهید. بعضی از دانشجویان خیلی خوب نوشته بودند که به آقای کیمیایی دادم و ایشان مخالفت کرد و گفت در جشنواره برلین فرانسیس کاپولا را دیدم و گفتم چرا نسخه دوم «پدرخوانده» را ساختید. بعدها بهروز افخمی می خواست این فیلم را ادامه دهد که نشد. واقعیت این است که بعضی فیلم ها ظرفیت ادامه دارند و خاصیت آن ها این است که از نظر صنعت سینما تماشاگری که نسخه اول را دیده، دوست دارد نسخه دوم یا سوم را ببینند و این یک نوع کنجکاوی ایجاد می کند. اگرچه ممکن است ورژن های بعدی این فیلم ها کمتر فروش داشتند باشند، اما از نظر اقتصادی معمولا شکست نمی خورند، چون همه کنجکاو می شوند که چه اتفاقی می افتد.
این منتقد ادامه داد: مزیت دیگر آن است که کارگردانان با بازیگران یا عواملی که قبلا کار کردند، باز هم می توانند کار کنند و عوامل ثابت داشته باشند و از امکانات و دکورهای قبلی استفاده کنند. این از لحاظ اقتصادی خیلی اهمیت دارد و البته این امر شایعی در سینمای ایران نیست که تمام فیلم ها سری سازی شوند. این بستگی به موفقیت فیلم دارد که آیا داستان به اندازه ای کشش دارد ما در جایی آن را تمام کنیم که با مرگ دن کورلئوله تمام و با مایکل در شماره دو ادامه پیدا کند. در سینمای ایران فیلمنامه یا داستانی که در فیلم بلند می بینید، ظرفیت یک فیلم ۳۰ دقیقه ای دارد و همین طور بی جهت ادامه پیدا می کند.
طالبی نژاد در پاسخ به این پرسش که چرا در قسمت های بعدی توجه به فیلمنامه کمرنگ تر می شود، گفت: وقتی فیلمی موفق می شود، فکر می کنند همین قدر کافی است که تماشاگر جذب شود، اما همیشه این طور نیست. در فیلم های جیمز باند به طور تقریبی، چند فیلم بهتر و هنری تر از فیلم های اولیه می بینید. به هر حال، بستگی به این دارد که تهیه کننده چه مقدار خرج کند و چه فیلمنامه نویسی را به کار بگیرد. این موضوع، مقداری به شعور تهیه کنندگی بر می گردد و اینکه چقدر قضیه را جدی بگیریم. گرچه چندان علاقه مند به این نوع فیلم ها نیستم، اما آخرین جیمز باندی که ساختند « Skyfall» فیلمنامه خیلی قوی داشت و نسبت به نسخه های قبلی خیلی بهتر بود.
این منتقد درباره شخصیت پردازی در سری سازی سینمایی توضیح داد: اگر بخواهیم فیلم های ادامه دار بسازیم، شخصیت ها باید خیلی قوی باشند و تکراری نشوند. پیچیدگی شخصیتی در این فیلم ها خیلی اهمیت دارد و جیمز باند و پدرخوانده ها شخصیت های بسیار پیچیده ای هستند. شخصیت های تک بعدی معمولا کاربردی برای این نوع فیلم ها ندارند و سینمایی موفق است و می تواند سری سازی کند که به شدت روی شخصیت ها کار کند. درست است که دن کورلئونه به شدت منفی است، اما فراموش نکنیم که در آن فیلم، شخصیتی به شدت محبوب است. محبوبیت به معنای مثبت بودن نیست بلکه تماشاگر دوست دارد که سرنوشت این افراد را دنبال کند و ببیند که به کجا می رسد. بسیاری از فیلم های تاریخ سینما به خصوص در ژانر نوآر، شخصیت های ضدقهرمان داشتند، اما تماشاگر دوست دارد بداند سرنوشت آن ها چگونه رقم می خورد و این به معنای محبوب کردن شخصیت است. ما در سینمای خود در عرصه فیلمنامه نویسی چندان روی این مقوله کار نکردیم و شخصیت های ما به طور مطلق سیاه یا سفید هستند.