آدم های خطرناک زیادی در ذهن من رژه می روند!
در میان بازیگران نسل جدید هالیوود که البته اسکاتلندی است، جیمز مک آووی جایگاهی شامخ دارد. وی در عین بازی در فیلم های عوام پسند و پرفروش هرگز به آثار مستقل و معناگرا و یا فیلم های خاص و متضاد با آثار «Mainstream» و جاری و رایج هم پشت نکرده و همین مسئله سبب شده وی ۱۰ سال بعد از اولین مرتبه های دیده شدنش در فیلم های مطرح غربی صاحب ارج و قربی باشد که بسیاری از تازه کاران این حرفه آرزوی تصاحب آن را دارند.
در این راستا مک آووی انرژیک و باهوش می تواند برای تمامی هنرپیشه هایی که مدعی اند تنوع کاری بیش از حدی دارند، یک هشدار قوی و یک الگوی کاری باشد زیرا وی با پیشینه بازی در رل چارلز زاوی یر در سه قسمت اخیر «مردان ایکس»، در «شکاف» (Split) جدیدترین فیلم ام نایت شیامالان هندی رل مرد دیوانه ای را بازی می کند که ۲۳ کاراکتر دارد و صریح تر بگوییم بر اثر ابتلا به بیماری موسوم به «Did» (اختلال هویتی) هر دقیقه به شکلی در می آید و به ۲۳ آدم متفاوت تبدیل می شود. وی که کوین نام دارد، بر اثر همین عارضه روزی سه زن جوان را با نامهای کیسی (با بازی آنیا تیلور جوی)، کلیر (هیلی لو ریچاردسون) و مارسیا (جسیکا سولا) می رباید و زیرزمین خانه اش محبوس می سازد. صحنه های بعدی فیلم نایت ام شیامالان که همراه با رجوع به گذشته این کاراکتر است، نشان می دهد که از میان وجوه مختلف شخصیتی کوین دو نفرشان که توسط وی دنیس و پاتریشیا نامیده شده اند، مسوول و مجری این آدم ربایی بوده اند. ببینیم خود مک آووی درباره این موجود غریب خطرناک در جدیدترین فیلم نایت شیامالان، این استاد فیلم های ترسناک پر دلهره چه می گوید.
***
۳آثار مک آووی، این نقش دشوار را واقعاً چطور بازی کردید؟ هر چه باشد در میان این ۲۳ کاراکتر دو- سه زن و یک پسر ۹ ساله هم قرار دارند!
– شروع ماجرا به سال ۲۰۱۵ برمی گردد. به گردهمایی Comic- Con در شهر سن دیه گوی آمریکا رفته بودم و آنجا نایت شیامالان به سراغم آمد و گفت چنان فیلمی را در دست ساخت دارد و مرا برای نقش اصلی آن می خواهد. او چند روز بعد از نو تماس گرفت و سناریو را برایم فرستاد تا بخوانم و گفت گیج نشو و تا آخر آن به پیش برو و بعداً نظرت را به من بگو.
۳و شما چه گفتید؟
– سناریو نظر مرا بسیار گرفت زیرا این آدم (کوین) هر ساعت تغییر وضعیت می دهد و تبدیل به موجودی کاملاً متفاوت می شود. این یک چالش بزرگ و جذاب و البته سخت برای هر بازیگری است.
۳عجیب است، زیرا شیامالان عادت ندارد که قبل از شروع تولید فیلم جزییات کار را حتی به سایر اعضای گروه تولید فیلم بگوید.
– بله، ولی او مجبور بود برای جلب رضایت من و رسیدن به نتیجه نهایی در مورد جذب یا عدم جذب من اسرار را بگشاید و کاری کند که من تصویری از کل ماجرا را بدست بیاورم، بخصوص که موضوع فیلم به شدت غیرعادی و پیچیده است. من حتی در نظر داشتم که اگر تمامی سناریو را در اختیارم نگذارد جواب مثبت به او ندهم زیرا معلوم نیست اینگونه سوژه ها به چه میزان به یک جور سوء تبلیغ برای هنرپیشه ها تبدیل می شوند.
۳چه چیزها و تمهیداتی را برای ایفای این رل و به واقع رل های پر تعداد و غیرعادی فراهم آوردید؟
– کل کارم و به ویژه میزان تحقیقاتم درباره این نقش بسیار بیشتر از هر یک از فیلم های قبلی ام بود. مشکل اضافی ام این بود که وقت نیز برای این مهم کم داشتم زیرا شیامالان دیر با من در این خصوص صحبت کرد. تمامی ۲۳ شخصیتی که درون پیکر و روح کوین زندگی می کنند، به لحاظ رفتاری و ژنی بسیار با یکدیگر متفاوت اند. درست مثل این می ماند که با ۲۳ آدم متفاوت و مجزا طرف باشید.
۳درباره بیماری «Did» که ابتلای کوین به آن موجب بروز این مشکلات و تعدد شخصیت های او شده، چقدر مطالعه کردید؟
– کتاب های زیادی خواندم اما بین دیدگاههایشان تفاوت هایی وجود داشت و راه حل های یکسانی نداشتند و حتی در اصل و ریشه ماجرا هم از اتفاق نظر بی بهره بودند. یک موضوع که در این ارتباط به من بسیار کمک کرد، دسترسی پیدا کردن به متن خاطرات و دست نوشته های شماری از بیماران مبتلا به این کسالت بود و مطالعه آنها دریچه های بسیاری را به روی من گشود زیرا خود این افراد در صحبت های رو در رو با سایرین، یک حالت انفعالی دارند و وجود هر عارضه ای را در خود تکذیب می کنند.
۳تمرینات تان چگونه بود؟ آیا در قالب هر ۲۳ کاراکتر فرو می رفتید و تصاویر را ضبط و سپس آنها را بررسی می کردید؟
– کم و بیش این کار را کردم ولی بسیاری از آنها را بدون ضبط برای خودم اجرا و مرور می کردم. همین که تمامی این آدمها و رفتارها در وجودتان نهادینه شود، برای فرو رفتن در رل کافی است.
۳صحنه های مشترکتان با سه زن در بند که به واقع در زیرزمین خانه تان محبوس شده اند، چگونه گذشت؟
– صحنه های سختی بودند زیرا کاراکتر من در زمان صحبت با دکتر فله چر (بکی باکلی) خودش را «باری» فرض می کند و با فکر و زبان باری سخن می گوید اما در زمان طرف شدن با این سه زن دائماً تغییر شرایط می دهد و هر چند دقیقه یک بار، آدم دیگری می شود. نیازی نبود که همه آن تکه ها و قطعات را جلوی دوربین تمرین و سپس آن را در زمان فیلمبرداری نهایی تکرار و کار را تمام کنم زیرا از قبل یک برداشت و ذهنیت مشخص در این باره داشتم. شیامالان حتی از من خواسته بود در دقایق بین برداشت ها هم در مقابل این زنان تندی کنم و با آنها برخوردی خشونت بار داشته باشم تا در چارچوب رل خود بمانم اما نیازی به این کار ندیدم زیرا آن رل در ذهنم رژه می رفت و آن آدم های خطرناک دائماً در من زنده بودند. به واقع در اکثر اوقات اوضاع ذهنی من این چنین است.
۳عکس العمل های کاملاً پر هراس آنیا تیلور جوی در قبال برخی کارهای شما و در بعضی صحنه ها نشان می داد او از قبل نمی دانسته در آن صحنه چه روی می دهد. آیا به او و سایرین جزییات را نمی گفتید تا واکنش شان جلوی دوربین عادی تر باشد؟
– نه به شدتی که گفتید، آنها از جزییات کار مطلع بودند و هیچ اتفاق و حرفی به قصد و با برنامه ریزی قبلی از آنها پنهان نگه داشته نشده بود. شاید فرو رفتن کامل آنها در نقش و حس خطرات آن سبب شده بود که عکس العمل هایشان طبیعی تر و با ترس بیشتری همراه باشد.
۳آیا صحنه ها و سکانس ها به ترتیب و براساس پیشرفت قصه گرفته می شد و یا شیامالان مبنای دیگری را در ذهن داشت و سکانس ها را جابجا تصویربرداری می کرد؟
– صحنه هایم با بتی باکلی یعنی دکتر فله چری که پزشک روانکاوم در این فیلم بود، به ترتیب و براساس توالی زمانی گرفته می شد که از بقیه سکانس ها هم طولانی تر بودند زیرا طی صحبت هایم با وی شخصیت درونی من افشا می شد و بیننده ها بیش از پیش متوجه می شدند با چه جانور خطرناک و خاصی طرف هستند! حسن بتی باکلی این است که تجربه فراوانی دارد و پیشینه سالها کار در تئاتر وی را به بازیگر ورزیده ای تبدیل کرده است و این مسئله قدری از سختی های کار من را نیز می کاست.
۳کاراکتر هدویگ ۹ ساله را چطور بازی کردید؟
– شاید قسمتی از دوران کودکی ام در وجود این کودک نهفته باشد. تصور من این است که او به این جهت در ذهن کوین خلق شده که جای وی را در زمانی که کودک بود و ۹ سال بیشتر نداشت و مورد آزار دیگران قرار می گرفت، بگیرد و خود وی از آن آزار و تعدی رها باشد. ذهن کوین بیش از حد خلاق و به واقع به شدت بیمار است. این صریح ترین و تلخ ترین قسمت ماجرا است. البته اگر این خصلت مخوف و این وضعیت در کار نبود، تمامی جذابیت ها و حتی فلسفه وجودی این فیلم از بین می رفت.