کرت راسل بشقابپرنده دید!
بازیگر هالیوودی می گوید از جمله نخستین کسانی بود که رخدادی را گزارش داد که خیلی ها می گویند در آن اجسام ناشناخته پرنده مشاهده کردهاند.
به گزارش تریتا به نقل از ایندی وایر، هر کسی که نسبت به یوفوها (اجسام ناشناخته پرنده) وسواس یا علاقه داشته باشد، نسبت به رخداد «نورهای فینیکس» اطلاع دارد؛ مشاهده شدن گسترده اجسام ناشناس در آسمان که در سال ۱۹۹۷ به وقوع پیوست.
اینطور که حالا معلوم شده، کرت راسل خلبانی بود که برای نخستین بار رخدادی را گزارش داد که حالا تبدیل به یکی از شناخته شده ترین رخدادهای یوفوها در جهان شده است. او این مسئله را خیلی معمولی در یک مصاحبه اخیر با بی بی سی مطرح کرد.
راسل توضیح داد: «من داشتم الیور (پسرش) را با هواپیما می بردم تا دوستش را ببیند و داشتیم به مقصد نزدیک می شدیم. من شش نور را دیدم که در هماهنگی کامل شکل V گرفته بودند و بر فراز فرودگاه قرار داشتند. در حالیکه فقط داشتم به الیور نگاه می کردم و به فرودگاه نزدیک می شدم و شاید فقط نیم مایل با آن فاصله داشتیم، الیور به من گفت بابا، آن نورها چه چیزی هستند؟»
او اضافه کرد: «بعد ناگهان از حالت خلسه ام بیرون آمدم و گفتم نمی دانم آن ها چه چیزی هستند. به من گفت که اینجا مشکلی برای مان پیش نمی آید؟ که من هم گفتم آره، الان این را گزارش می کنم. و همین کار را هم کردم.»
راسل گفت بعد از آن موضوع خیلی به این مسئله فکر نکرده بود، اما چند سال بعد متوجه شد که همسرش گلدی هاون دارد یک سریال تلویزیونی در این مورد تماشا می کند. او این صحنه را به ریچارد دریفوس در «برخوردهای نزدیک از نوع سوم» تشبیه کرد.
در روز سیزدهم ماه مارس سال ۱۹۹۷، هزاران نفر گزارش دادند که در فضایی به گستره ۳۰۰ مایل، اجسام نورانی پرنده ای را در آسمان مشاهده کرده اند. شاهدان ادعا کردند که اجسام ناشناس پرنده غول آسایی (به اندازه چند زمین فوتبال) را در آسمان به شکل V دیده اند که در تاریکی با هماهنگی حرکت میکردند، از خود صدایی نمی دادند و چند نور کروی یا موتور تولیدکننده نور داشتند. فایفی سیمینگتون که آن موقع فرماندار بود هم یکی از کسانی بود که این رخداد را مشاهده کرده بود البته باور نداشت که این اجسام متعلق به آدم فضایی ها باشند.
کرت راسل در فیلم وسترن کوئنتین تارانتینو یعنی «هشت نفرتانگیز» در نقش یک شکارچی خلافکاران بازی کرد که باید شخصیت دیزی که یک فراری است را به شهر منتقل کند تا به جرم قتل پای چوبه دار برود. اما در راه توفان سختی شکل میگیرد و آنها مجبور میشوند توقف کنند. آنها با گروهی از غریبهها آشنا میشوند و جان روت مطمئن است که میخواند او را بکشند و دیزی را نجات بدهند.