«نان خالی» ثمره تخصیص بودجه دولت به معلولان
جعفر بگلو
عضو کمپین حمایت از معلولان
با توجه به اینکه دولت و وزارت خانه ها به بهانه های مختلف از عمل به قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت و اجرای تمام بندهای آن شانه خالی می کنند، اقدام دولت برای حذف ردیف بودجه قانون معلولان در لایحه بودجه سال آینده شوک بزرگی بود. اگر بودجه بر همین اساس نهایی شود باید از روی تاسف و ضمن عذر خواهی از جامعه معلولیت بگویم که سال مرگ معلولان خواهد بود و آنها زیر آواری از هزاران مشکل خواهند ماند. معلولان همین حالا از ابتدایی ترین نیازهایشان مانده و تحقق همین ابتدایی ها برایشان به آرزو تبدیل شده است. ما به شرایطی رسیده ایم که تامیین نیازهای اولیه ای مثل ویلچر، دارو، خدمات توانبخشی، پوشک، سوند، کیسه و … برایمان به معضل تبدیل شده است. مستمری ناچیز بهزیستی که رویش اطلاع رسانی گسترده می کند، کفاف هیچ کدام از این نیازهای اولیه را نمی دهد و افراد دارای معلولیت زیادی را سراغ داریم که با این شرایط با نان خالی سپری می کنند. با این وضعیت جای سوال دارد که دولت بر اساس چه منطقی تصمیم های اینچنینی در بحث بودجه اعمال می کند؟
طبق گفته های کارشناسان دولتی و سازمان برنامه و بودجه با افزایش حقوق کارمندی و کارگری ابلاغ شده از سوی دولت باید منتظر تورم بیش از ۴۰ درصد باشیم و در این زمینه تناقضی آشکار دیده می شود به همین دلیل یک فرد معلول با توجه به تمام محدودیت هایی که در زندگی دارد هزینه های دارو، توانبخشی، پوشاک، وسایل کمک توانبخشی، لوازم بهداشتی، کار درمانی، اجاره خانه و … را هم دارند که باید برای تک تک آنها تلاش کند، حسرت بخورد. عذاب بکشد. یک ویلچر برقی که در سال ۹۲، با قیمت ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان تهیه می شد حالا باید برای تهیه آن، رقمی معادل یک صد و ۶۰ میلیون تومان هزینه کرد. ویلچر برقی دیگر یک آرزوی دست نیافتنی برای یک معلول هم در تهران و هم در شهرستان ها شده است. معلولان زیادی برای دریافت یک سمعک، عصا، ویلچر و سایر وسایل توانبخشی، سالهای طولانی پشت نوبت می مانند. معلولان حالا در کنار مشکلات دیگر و اجرایی نشدن قوانین، با اقدامات این چنینی در حوزه بودجه هیچ امید، انگیزه و افق روشنی ندارند. تمام پشتکار ۵ ساله افراد دارای معلولیت، دغدغه مندان و فعالان مستقل در حوزه معلولیت به یاس و نا امیدی تبدیل شده است.
همین حالا افراد دارای معلولیت زیادی را می شناسیم و سراغ داریم که دچار آسیب های شدید روحی روانی شدند و علاوه بر مشکلات جسمی با این آسیب ها نیز دست به گریبان شده اند. نمونه هایی از خودکشی به دنبال افسردگی های روحی داشته ایم که صدای آنها به گوش هیچ کسی نرسیده است. با این شرایط از دولت توقع داشتیم که حداقل طبق وعده هایی که در روز جهانی معلولان داده بود، عمل کرده و شعارهایشان را در این حوزه بازبینی کنند تا شاید اگر بخشی از را فراموش کردند، برایشان یادآوری شود. اما باز ما در حوزه عمل به شعارها هم امید چندانی نداریم چرا که دولت به تنهایی از متهمان ردیف اول در حوزه معلولان است که با حذف ردیف بودجه ضربه زیادی به خانواده های آبرومندِ معلولان وارد می کند.
ما نمی دانیم تا چه زمان باید عاجزانه در حوزه های مختلف درخواست کنیم و گوش شنوایی هم نداشته باشیم. حالا با توجه به آماری که سازمان بهزیستی می دهد متاسفانه هر سال با آمار بالای سقوط، حوادث یا تصادفات جاده ای امار معلولیت بالا رفته است، قطع عضو، قطع نخاع و … که برای همان فرد و جامعه بار روانی و مالی فراوانی دارد بسیار زیاد است. پس چرا با این وضعیت در حوزه آموزش در بخش مدارس و یا راهنمایی و رانندگی در بخش پیشگیری و … اقدام موثری انجام نمی شود که از فاجعه پیشگیری شود؟ اگر گوش شنوایی وجود دارد، نباید به معلولان به چشم یک مصرف کننده نگاه شود. معلولان می توانند مستقل، خود کفا و توانمند باشند. نقش آموزش بسیار پررنگ است اما در کشور ما جایگاه و اهمیتی ندارد. اگر با آموزش، تغییر نگرشی در مورد معلولان اعمال شود، بسیاری از مشکلات حل خواهند شد.
باید بگوییم که خوشبختانه دهههای ۸۰ و ۹۰ نگاه و پیشرفت خوبی در حوزه معلولان به وجود آمد و افراد دارای معلولیت از این زمان بیش از گذشته در جامعه حضور پیدا می کنند اما همچنان معلولان زیادی هستند که به دلیل نوع نگاه جامعه، موانع، محدودیت ها و… از امکان حضور فعال در جامعه محروم هستند که نشان می دهد کمبودهای بسیاری باقی مانده است.
مساله بعدی وجود مراکز بدون بازده در بدنه سازمان بهزیستی مثل مراکز مثبت زندگی و اورژانس اجتماعی ۱۲۳ است که عملکرد مناسب و قابل توجهی ندارند و فقط بار مالی و عامل بزرگ شدن بی دلیل سازمان شدند که تمام هزینه های این مراکز می تواند صرف افراد دارای معلولیتی شود که با مشکلات عدیده روبه هستند و در هر حال که به بهزیستی مراجعه می کنند با جمله «بودجه نداریم» روبه رو می شوند. مسایل و پرونده های مددجوها از مراکز مثبت زندگی به مراکز استانی یا شهرستانی مثبت زندگی ارجاع داده می شود و در عمل این مراکز با انجام کار موازی کاری و اضافه، عملکرد موثری ندارند.
آنچه که افراد دارای معلولیت نسبت به آن دلگیر هستند، عملکرد ضعیف برخی انجمن ها و موسساتی است که برای انعکاس مطالبات و مشکلات معلولان سکوت کرده اند. یکی از دلایل عدم اجرای قوانین بالا دستی ما معولان این است که گروه ها و انجمن ها به خاطر برخی منافع شخصی، مالی و … تمایل و رغبتی به همراهی با افراد دارای معلولیت ندارند و از شرایط فعلی انتقادی نمی کنند. حتی سازمانها و موسساتی در حوزه معلولان فعالیت دارند که با سواستفاده از نام معلولان، به صورت غیر قانونی کار می کنند و نظارتی هم بر فعالیت آنها اعمال نمی شود. وقتی هم درخواست و تقاضای شفافیت در حوزه درآمد و هزینه از آنها داریم، همکاری نمی کنند. تمام اینها باعث شده تا معلولان و حق و حقوقشان نادیده گرفته شده و وضعیت زندگی، معیشتی شان روز به روز سخت تر شود.