رازهایی در مورد روابط خارج از ازدواج آلبرت انیشتین که اخیراً فاش شد
برای این که بتوانید ازدواجی موفق داشته باشید لازم نیست که آلبرت انیشتین باشید؛ در واقع تنها چیزی که نباید باشید انیشتین بودن است. این دانشمند و نابغه بی رقیب به همان اندازه که در دنیای علم موفق بود در زندگی زناشویی اش با شکست مواجه شد. او دو بار به طور رسمی ازدواج کرده و گفته می شود که روابط نامشروعی نیز خارج از ازدواج داشته است. همسر دوم او که دختر خاله اش نیز بود، السا انیشتین نام داشت که بسیاری او را بهترین و مورد اعتماد ترین دوست و همراه آلبرت انیشتین در طول عمر او می دانند؛ زنی که می دانست چگونه با این فیزیکدان نابغه کنار بیاید.
وقتی که انیشتین در سال ۱۹۱۷ به شدت بیمار شد این السا بود که از او مراقبت و پرستاری کرد و وقتی که فیزیکدان جنجالی داستان ما به یک چهره سرشناس جهانی تبدیل شده همواره در کنار او بوده و در سفرهایش او را همراهی می کرد. اما داستان واقعی ازدواج و رابطه این دو به همین زیبایی که گفتیم نبود زیرا تصاویری تاریک تر و عجیب تر از آن چه که بتوان باور کرد در مورد ذات این رابطه ترسیم شده است. السا انیشتین در ۱۸ ژانویه ۱۸۶۷ بدنیا آمد. پدرش، رودولف انیشتین پسرعموی پدر آلبرت انیشتین بود. البته داستان از این هم عجیب تر می شود زیرا مادر او و مادر انیشتین خواهر نیز بودند، از این رو آلبرت و السا دختر خاله پسرخاله هم می شدند.
آلبرت قبل از ازدواج با السا، یک بار دیگر نیز ازدواج کرده بود. اولین زن او با نام میلوا ماریچ، یک ریاضیدان صرب بود که در سال ۱۹۰۳ با آلبرت انیشتین ازدواج نمود. اگر چه انیشتین در ابتدا بسیار شیفته و علاقمند به میلوا بود اما آرشیوی با بیش از ۱٫۴۰۰نامه که توسط انیشتین نوشته شده است فاش می کند که وی رابطه خوبی با همسر اول خود نداشته و حتی در مواردی با او بیرحمانه رفتار کرده است. این نامه ها توسط دختر السا انیشتین، مارگو، در اوایل دهه ۱۹۸۰ به یک مرکز خیریه هدیه داده شد. مارگو در سال ۱۹۸۶ درگذشت و قبل از مرگ اعلام کرد به شرطی این نامه ها را اهدا خواهد کرد که تا ۲۰ سال پس از مرگش، محتوای آن ها فاش نشود.
در کنار نامه هایی که وی در مورد کشف های علمی خود کرده بود؛ از جمله نام های به تاریخ سال ۱۹۱۵ که در آن به پسرش چنین می نویسد:” من همین حالا بزرگ ترین کار زندگی ام را انجام دادم”، نامه هایی نیز وجود داشت که حقایقی تاریک و تلخ را فاش می کرد. در یکی از این نامه ها که به همسر اولش نوشته شده است، آلبرت انیشتین لیستی بسیار عجیب و غریب و دقیق از کارهایی که باید همسرش برای وی انجام دهد و آنگونه که رابطه زناشویی آن ها باید باشد را برای همسر خود بیان می کند. این دستورالعمل ها به شرح زیر هستند:”الف. تو باید این موارد را مد نظر قرار دهی (۱) لباس ها و ملحفه های من همیشه مرتب باشد، (۲) روزانه به طور مرتب ۳ بار غذا به اتاق من بیاوری. ب. باید از تمامی روابط خصوصی ات با من دست برداری، به استثنای زمانی که این کارهای برای حفظ وجهه اجتماعی ما باشد”.
علاوه بر این وی می نویسد:” تو نباید انتظار هیچ علاقه و مهربانی از من نداشته باشی و باید اتاق خواب یا مطالعه مرا در صورت خواست من به سرعت و بدون اعتراض ترک کنی”. در همین اثنا بود که انیشتین رابطه ای نزدیک را با السا در سال ۱۹۱۲ شکل داد، در حالی که هنوز با میلوا ماریچ زندگی می کرد. اگر چه این دو مانند هر دختر خاله پسر خاله دیگری با هم بزرگ شده بودند اما تنها در این برهه از زمان بود که رابطه ای عاشقانه بین این دو شکل می گرفت. در طول دورانی که انیشتین بیمار بود، السا علاقه خود به او را به خوبی نشان داده و از او پرستاری کرد تا این که آلبرت در سال ۱۹۱۹ از ماریچ جدا شد.
آلبرت انیشتین و السا انیشتین در ۲ ژوئن ۱۹۱۹ با هم ازدواج کردند و این ازدواج مدت کوتاهی پس از رسمی شدن جدایی انیشتین از همسر قبلی خود رخ داد. اما با توجه به محتوای یکی از نامه هایی که از وی به جا مانده، انیشتین عجله زیادی برای انعقاد این ازدواج نداشته است. در این نامه چنین آمده است:” تلاش ها برای مجبور کردن من به ازدواج از جانب والدین دختر خاله ام بوده و به طور عمده در اثر غرور رخ است، هر چند پیشداوری اخلاقی در این مورد نیز بی تاثیر نیست که هنوز هم در نسل قدیم بسیار وجود دارد”. درست مانند اتفاقی که در مورد همسر اول رخ داد، شیفتگی انیشتین نسبت به السا نیز خیلی زود به بی توجهی و بی علاقگی منجر شد و بدین ترتیب انیشتین روابط متعددی را با زنان جوان دیگر برقرار کرد. در طول دوران ازدواج، السا متوجه شد که انیشتین رابطه کوتاه مدتی با یکی از دوستان او به نام اتل میکانوفسکی داشته است.
انیشتین در نامه ای به السا در مورد این رابطه چنین می نویسد:” هر کسی باید کاری را انجام دهد که از آن لذت می برد، کاری که به دیگران آسیبی نمی رساند”. ظاهراً فرزندان السا از ازدواج قبلی اش، انیشتین را مانند پدر خود می دیدند اما آلبرت مدتی شیفته یکی از این بچه ها شد چنان که یک بار قصد داشت از السا جدا شده و به آیزل ۲۰ ساله پیشنهاد ازدواج دهد که عملی بسیار شنیع بود. در اوایل دهه ۱۹۳۰، تفکرات ضد یهودی در اوج بوده و انیشتین نیز توسط گروه های راستگرای افراطی به شدت هدف قرار گرفته شده بود. دو دلیل عمده برای مهاجرت انیشتین و السا از آلمان به ایالات متحده در سال ۱۹۳۳ وجود دارد؛ جایی که آن ها در نهایت در پرینستون نیوجرسی ساکن شدند.
مدت کوتاهی پس از این مهاجرت اجباری، السا خبردار شد که آیزل به سرطان پیشرفته مبتلا شده است. در آن زمان آیزل در پاریس زندگی کرده و بدین ترتیب السا تصمیم گرفت روزهای آخر عمر دخترش در کنار او باشد. وقتی که السا در سال ۱۹۳۵ به ایالات متحده بازگشت، خود نیز به شدت بیمار شد. مشکلات قلبی و کبدی او روز به روز وخیم تر می شد و این زمانی بود که انیشتین بیش از پیش در کار و تحقیقات خود غرق می شد. والتر ایساکسون، نویسنده کتاب “انیشتی: زندگی و دنیای او” (Einstein: His Life and Universe) در مورد شخصیت دوگانه این فیزیکدان نامی چنین می گوید:”وقتی که با نیازهای عاطفی دیگران مواجه می شد، انیشتین معمولاض به عینیت گرایی علمی خود پناه می برد”.
در حالی که السا اکثر دوران زندگی اش با انیشتین را به عنوان یک سازمان دهنده کارها و دستیار شخصی او گذرانده بود، ذهن حسابگر انیشتین هنگام مواجهه با پیچیدگی های روابط عاطفی عمیق دچار مشکل می شد”. السا انیشتین در ۲۰ دسامبر ۱۹۳۶ در خانه شخصی شان در پرینستون درگذشت. گزارش شد که آلبرت به معنای واقعی کلمه از مرگ همسرش آزرده خاطر شده است. پیتر باکی که از دوستان نزدیک انیشتین بود ادعا کرد که برای اولین بار گریه کردن انیشتین را بعد از مرگ همسرش دیده است.
اگر چه السا و آلبرت انیشتین ازدواج بی نقصی نداشتند اما عدم توانایی ذاتی این فیزیکدان نامی در حوزه مسایل عاطفی و درک او از این گونه مسایل بیش از هر چیز در نامه ای که پس از مرگ دوستش میشل بسو به پسر او نوشته عیان است:” چیزی که در وجود پدرت بود و من آن را تحسین می کردم این بود که وی برای تمام عمرش تنها با یک زن باقی ماند. این پروژه ای بود که من دو بار در آن به شدت شکست خوردم”.