جشنواره لوکارنو فرصت کشف استعدادها/ یوزپلنگها میتازند
جشنواره فیلم لوکارنو که سال ۲۰۱۷ هفتادمین دوره خود را برگزار کرد یکی از مهمترین رویدادهای سینمایی اروپا است که تاریخ شکلگیری پر فراز و فرودی داشته است.
جشنواره لوکارنو یکی از قدیمیترین و مهمترین جشنوارههای اروپاست که در شهر لوکارنو واقع در کشور سوئیس برگزار میشود. این شهر در جنوب سوئیس با جمعیتی بالغ بر ۱۶ هزار نفر که اکثریت آنها ایتالیاییزبان هستند قرار دارد و هر ساله به مدت یازده روز در ماه آگوست میزبان حدود ۱۸۰ هزار نفر از سینمادوستان، ۱۱۰۰ خبرنگار و ۳۴۰۰ نفر از متخصصان سینما است.
بسیاری از دوستداران سینما در نقاط مختلف جهان خود را به این شهر کوچک در قلب اروپا میرسانند تا جدیدترین ساخته های کارگردان های اغلب ناشناخته دنیا را به تماشا بنشینند. با وجود آمارهای اعلام شده هرساله حدود ۲۰۰ فیلم در این جشنواره به نمایش گذاشته می شود که تقریبا ۳۰ فیلم از این تعداد از تولیدات سینمای فرانسه هستند. در توصیف تاثیرگذاری این جشنواره همین بس که جهان سینما به خاطر معرفی بسیاری از بزرگترین استعدادهای هنری قرن بیستم باید به این جشنواره افتخار کند. کارگردانان نامداری چون میلوش فورمن، مایک لی، بلا تار، الکساندر سوخوروف، اتوم اگویان، مارکو بلوچیو، جیم جارموش، اسپایک لی، رائول روییز، گاس ون سانت، فاتح آکین و فیلمساز برجسته کشورمان عباس کیارستمی اولین حضور خود در جشنواره های جهانی را با لوکارنو تجربه کردند و این جشنواره سکوی پرتاب این فیلمسازان شد.
شکل گیری
پس از پایان جنگ جهانی دوم سینماگران در اکثر اروپا برای زنده نگه داشتن سینما و قدردانی از فیلمسازان در تکاپوی تشکیل جشنواره های سینمایی بودند که این تلاش ها در تابستان و اوایل پاییز ۱۹۴۶ به ثمر نشست و به فاصله ۱۰ روز دو جشنواره مهم لوکارنو و کارلووی واری ایجاد شدند و سومی هم که جشنواره کن بود دوباره متولد شد.
جشنواره لوکارنو در تاریخ ۲۳ اگوست سال ۱۹۴۶ با نمایش فیلم «خورشید من» ساخته جیاکومو جنتیلومو در گرند هتل شهر لوکارنو آغاز به کار کرد. جنتیلومو کارگردان کم نام و نشان ایتالیایی است که در کارنامه کاری او فیلم هایی چون «عشاق» و«هرکول علیه مردان ماه» دیده می شود.
در این دوره جایزه اصلی به فیلم درخشان «و دیگر هیچ کس نبود» ساخته کارگردان شهیر فرانسوی رنه کلر اختصاص یافت. این فیلم از کارهای آمریکایی کلر است که براساس داستانی نوشته آگاتا کریستی با حضور ستاره های آن زمان هالیوود ساخته شد. رنه کلر جایزه بهترین کارگردانی را نیز با این فیلم از آن خود کرد. سال بعد نیز او برای دومین بار جایزه اصلی جشنواره را برای فیلم «سکوت طلاست» بدست آورد. این فیلم به عنوان اولین ساخته فرانسوی کلر پس از بازگشت از مهاجرت دوازده ساله اش به بریتانیا و آمریکا شناخته می شود.
همزمانی آغاز جشنواره لوکارنو با اوج جنبش نئورالیسم ایتالیا موجب شد جوایز مهمی در آن سال ها از این جشنواره به فیلم های این جنبش مشهور سینمایی تعلق گیرد که از مهمترین آنها می توان به موفقیت روبرتو روسلینی با فیلم «آلمان سال صفر» در سومین دوره این جشنواره اشاره کرد. یک سال بعد از او نیز ویتوریو دسیکا جایزه ویژه هیات داوران را با شاهکار نئورالیستیش «دزد دوچرخه» از آن خود کرد.
با وجود شکل گیری جشنواره از سال ۱۹۴۶ اولین دوره رقابتی آن به سال ۱۹۴۹ بر میگردد؛ سالی که «مزرعه هفت گناه» ساخته ژان دوایور (Jean-Devaivre) جایزه اصلی جشنواره را بدست آورد.
دهه پنجاه
در دهه پنجاه فیلم های آمریکایی در جشنواره لوکارنو بسیار موفق ظاهر شدند و سال ۱۹۵۰ جایزه اصلی جشنواره به فیلم جنگی «وقتی ویلی از راهپیمایی برمی گردد» (When Willie Comes Marching Home) ساخته مهجور کارگردان صاحب نام آمریکایی جان فورد تعلق گرفت. این فیلم امروزه از کارهای کم اهمیت جان فورد به حساب می آید. دیگر کارگردان مهم دنیای سینما آلفرد هیچکاک نیز در این سال با فیلم «ترس صحنه» از سوی جشنواره مورد تجلیل قرار گرفت.
با وجود برگزاری منظم جشنواره در این سال ها، ششمین دوره آن در سال ۱۹۵۱ تشکیل نشد که این اتفاق در تاریخ جشنواره تنها یک بار دیگر در سال ۱۹۵۶ تکرار شد.
تا سال ۱۹۵۷ که جایزه اصلی با عنوان جایزه بزرگ به برگزیدگان اعطا می شد کارگردانان معتبری چون میکل آنجلو آنتونیونی، چارلز کریشتون، اتو پرمینجر و آنری ورنوی این جایزه را تصاحب کردند. در برخی از این سال ها جایزه به چندین فیلم تعلق می گرفت. یرژی ترونکا فیلمساز و انیماتوریست مشهور اهل چک که به والت دیزنی اروپای شرقی نیز مشهور بود در این سال ها توانست دو بار جایزه بزرگ را از آن خود کند و نامش را کنار رنه کلر به عنوان تنها افرادی که تاکنون جایزه اصلی این جشنواره را دو بار از آن خود کرده اند، ثبت کند.
در سال۱۹۵۸ فیلم «سرژ زیبا» اولین ساخته کلود شابرول و به گفته برخی از تاریخ نگاران اولین فیلم جریان موج نو سینمای فرانسه در جشنواره لوکارنو اکران شد که بعدها تبدیل به یکی از اتفاقات مهم و تاثیرگذار جشنواره شد.
این دهه با اعطای جایزه بهترین کارگردانی به استنلی کوبریک کارگردان صاحبنام دنیای سینما برای فیلم «بوسه قاتل» کار خود را به پایان رساند.
دهه شصت
در این دهه سلطه فیلم های آمریکایی بر این جشنواره از بین رفت و فیلم های اروپایی بیشترین سهم را در جوایز اصلی از آن خود کردند. با این حال یکی از مهم ترین فیلم های برنده جایزه اصلی در اوایل دهه شصت مربوط به سینمای ژاپن و فیلم مشهور «آتش در دشت» ساخته کارگردان پرآوازه ژاپنی کن ایچیکاوا بوده است. ایچیکاوا پیش تر با شاهکار خود «چنگ برمه ای» در محافل مهم سینمایی چون اسکار و ونیز حضوری موفق داشت و لوکارنو در معرفی او به مجامع بینالملل نقش چندانی ایفا نکرد. با این حال سه سال بعد جشنواره لوکارنو یکی از مهم ترین کشف های سینمایی خود را انجام داد و یکی از پرآوازه ترین فیلمسازان نیمه دوم قرن بیستم را به جهان معرفی کرد که این فرد کسی نبود جز میلوش فورمن کارگردان مشهور اهل چکسلواکی و خالق شاهکارهایی چون «مجلس رقص آتش نشانها»، «پرواز برفراز آشیانه فاخته» و «آمادئوس».
فورمن در سی سالگی جایزه اصلی لوکارنو موسوم به بادبان طلایی را با فیلم «پیتر سیاه» از آن خود کرد. پیتر سیاه روایت چند روز از زندگی پیتر، نوجوان ۱۷ ساله چکی است. این گونه فیلمهای کم خرج که اغلب به زندگی نوجوانان می پرداختند در اروپای آن زمان بسیار رایج بود. اعطای جایزه اصلی به این فیلم از سینمای بلوک شرق، یکی از اتفاقات مهم عصر جنگ سرد در جشنواره های سینمایی به حساب می آید.
در یکی دیگر از سال های مهم این دهه گلوبر روشا فیلمساز بزرگ برزیلی جنبش «سینما نوو Novo» با فیلم «زمین محنت زده» (entranced earth) جایزه اصلی جشنواره را از آن خود کرد. پخش این فیلم ابتدا در برزیل با وجود این که داستان در یک کشور خیالی به نام ال دورادو می گذرد ممنوع اعلام شده بود و دلیل آن نیز تصویر نامناسبی بود که از این کشور ارایه می شد؛ هرچند پس از اعتراضات فراوان فیلمسازان برزیلی و فرانسوی، اجازه نمایش آن در برزیل و جشنواره کن داده شد. از این فیلم روشا در کنار دیگر فیلم مشهورش با نام «خدای سیاه، شیطان سفید» به عنوان دو فیلم بزرگ تاریخ برزیل یاد می کنند.
در سال ۱۹۶۸ یکی از مهم ترین اتفاقات سیاسی تاریخ جشنواره جایی به وقوع پیوست که جیری منزل فیلمساز برجسته اهل چک در حالی که رییس هیات داوران جشنواره بود در اعتراض به لشکرکشی شوروی به پراگ از داوری جشنواره کنار رفتدر سال ۱۹۶۸ مائوریسیو پونزی فیلمساز و منتقد کمتر شناخته شده ایتالیایی با اولین فیلم خود به نام «رویاها» جایزه اصلی جشنواره را با نام جدید «یوزپلنگ طلایی» (تغییر عنوان از بادبان به یوزپلنگ) از آن خود کرد. در این سال یکی از مهم ترین اتفاقات سیاسی تاریخ جشنواره جایی به وقوع پیوست که جیری منزل فیلمساز برجسته اهل چک در حالی که رییس هیات داوران جشنواره بود در اعتراض به لشکرکشی شوروی به پراگ از داوری جشنواره کنار رفت تا با این کار خللی در برگزاری آن ایجاد کند، اما برگزارکنندگان جشنواره بلافاصله با انتخاب هیات داوران جوان تر، مانع برگزار نشدن جشنواره شدند.
یک سال بعد نسل جدیدی از فیلمسازان سوئیسی در این جشنواره ظهور کردند که از میان آنها می توان به میشل سوتر، ایوه یرسین، فرانسیس ریوسر، کلود چمپیون، کلمنس کلوپفنشتاین، آلن تانر و فردی مورر اشاره کرد. از میان این افراد آلن تانر با فیلم «شارل، مرده یا زنده» توانست یوزپلنگ طلایی را به صورت مشترک با سه فیلم دیگر بدست آورد. تانر فیلمش را در واکنش به حوادث می ۱۹۶۸ ساخته بود. این برای اولین بار بود که جایزه اصلی جشنواره به یک فیلمساز سوئیسی تعلق می گرفت.
حضور مارلنه دیتریش ستاره افسانه ای سینمای کلاسیک در کنار جوزف فون اشتنبرگ در هتل محل برگزاری مراسم از مهم ترین اتفاقات حاشیه ای اوایل دهه شصت این جشنواره بود که موجب شد خبرنگاران و پاپاراتزی های فراوانی از نقاط مختلف دنیا به آن جا کشانده شوند.
دهه هفتاد
در سال ۱۹۷۱ پیاتزا گرانده (به ایتالیایی: میدان بزرگ) که توسط لیویو واچینی معمار سویسی طراحی شده بود برای اولین بار فیلم های جشنواره را به نمایش گذاشت و موجب شد چهره جشنواره برای همیشه تغییر کند. امروزه پیازا گرانده که دارای بزرگ ترین پرده سینمایی در اروپاست می تواند ۸۰۰۰ تماشاگر را درخود جای دهد و تماشای فیلم را برای سینمادوستان به لذتی وصف ناشدنی تبدیل کند. با این وجود باران های سنگین، برگزارکنندگان جشنواره را نیز وادار کرده است تا امروزه تمهیدات گسترده ای برای خیس نشدن حاضران در این سینمای روباز در نظر بگیرند و البته تماشاگران نیز اکثرا با بارانی به دیدن فیلم ها می نشینند.
در دهه هفتاد کشورهای آفریقایی تونس و موریتانی که در محافل سینمایی کمتر شناخته شده بودند توانستند جوایز معتبری را از این جشنواره به دست آورند. از اتفاقات مهم این دهه می توان به اهدای جایزه اصلی جشنواره به فیلم «لحظات جانفرسا» اولین ساخته مایک لی اشاره کرد. مایک لی بعدها در دهه نود با خلق شاهکارهایی چون «برهنه» و «رازها و دروغ ها» در سراسر دنیا به اعتباری گسترده دست یافت. ایشوان ژابو کارگردان مجاری دیگر کارگردان مطرحی بود که توانست در سال ۱۹۷۴ جایزه اصلی جشنواره را برای فیلم «شماره ۲۵ خیابان آتش نشان ها» تصاحب کند. ژابو پیش تر در اوایل دهه شصت با فیلم «عصر توهمات» جایزه بادبان نقره ای را از این جشنواره تصاحب کرده بود.
در این سال جایزه ویژه هیات داوران به فیلم «سلین و ژولی قایق سواری می کنند» ساخته ژاک ریوت رسید. دیگر فاتحان یوزپلنگ طلایی این دهه چندان نامهای شناخته شده ای در تاریخ سینما نیستند.
از سال ۱۹۸۰ تا به امروز
انتخاب نکردن بهترین فیلم جشنواره در سال ۱۹۸۲ از مهمترین اتفاقات این دهه بود. در این سال جایزه ویژه به فیلم صامت و غمگین «آخرین حفره» ساخته هربرت آشترنبوش آلمانی رسید. با نگاهی به برندگان یوزپلنگ طلایی می توان گفت تمرکز سیاست حاکم در جشنواره روی آثار کمتر شناخته شده از فیلمسازان پراستعداد جوان از دهه هشتاد تا به امروز همچون دو دهه شصت و هفتاد ادامه دارد. در همین دهه افرادی چون جیم جارموش و اسپایک لی با ساخته های خود از این جشنواره به شهرتی جهانی رسیدند. این سیاستگذاری موجب شد جشنواره نسبت به رقیبان قدیمی خود همچون ونیز و کن در نظر رسانه ها، کم رمق تر جلوه کند با این وجود همچنان جشنواره با اراده اولیه خود مسیرش را طی می کند و سالانه سینماگران جوان و کم نام و نشان از سراسر دنیا برای دیده شدن پا به لوکارنو می گذارند.
برنامه ها
هر جشنواره در کنار رقابت فیلم ها بخش های دیگری نیز دارد که در لوکارنو نیز برنامه های زیادی چون بازنگری آثار گذشته، کارگاه تولید مشترک رایگان، گردهمایی ها، جوایز ویژه و ده ها بخش دیگر وجود دارد که جذابیت های زیادی برای علاقه مندان سینما ایجاد کرده است.
فیلم ها در جشنواره در ۱۰ بخش نمایش داده می شوند که شامل فیلمهای متنوع چه در قالب ژانر و چه در ساختار هستند و معروف ترین محل پخش فیلمها همان پیاتزا گرانده است. جشنواره همچنین شامل دو بخش رقابتی فیلم های بلند است (بخش رقابت بین الملل و بخش رقابت فیلمسازان حال حاضر ) و یک بخش رقابتی بین الملل برای فیلم های کوتاه نیز دارد که با عنوان «یوزپلنگ های آینده» شناخته می شود.
در بخش رقابتی این جشنواره مهمترین جایزه با نام یوزپلنگ طلایی به بهترین فیلم جشنواره اهدا می شود و پاداش این جایزه به کارگردان و تهیه کننده فیلم تعلق می گیرد. البته همانطور که در بالا ذکر شد این جایزه تا سال ۱۹۶۸ تحت عناوین مختلفی به برندگان اهدا می شد به گونه ای که در دو سال اول این جشنواره جایزه اصلی با نام بهترین فیلم، بعدها با عناوین جایزه بزرگ (Grand Prix) و نیز بادبان طلایی (Golden Sail) به برنده اختصاص می یافت تا این که عنوان یوزپلنگ طلایی (Golden Leopard) سرانجام در سال ۱۹۶۸ برای اولین باراستفاده شد و تا به امروز نیز با همین نام شناخته می شود. دومین جایزه با ارزش، جایزه ویژه هیات داوران نام دارد. از دیگر جوایز بخش فیلم های بلند می توان به یوزپلنگ بهترین کارگردانی، بهترین بازیگری مرد و بهترین بازیگری زن اشاره کرد. البته جشنواره جوایز ویژه فراوان دیگری نیز دارد که از جمله آن ها می توان به یوزپلنگ افتخاری اشاره کرد که از سال ۱۹۸۹ به شخصیت های مهم هنری دنیا اعطا می شود. این جایزه تاکنون به شخصیت های بزرگی چون ژان لوک گودار، برناردو برتولوچی، ساموئل فولر، ورنر هرزوگ، انیو موریکونه، عباس کیارستمی و… تعلق گرفته است.
جشنواره دارای یک مدیر هنری و یک رییس است که در سال ایجاد آن ریاست بخش هنری به عهده ریکاردو بولا و کامیلو برتا رییس جشنواره بود. این دو تا نیمه های دهه پنجاه به فعالیت خود در این جشنواره ادامه دادند. امروزه کارلو شاتاریان ایتالیایی مدیر بخش هنری و مارکو سولاری نیز رییس جشنواره است.
حضور ایران در جشنواره لوکارنو
در پایان نگاهی اجمالی به حضور سینماگران ایرانی در این جشنواره می پردازیم. سینمای ایران اولین حضور سینماییش در این جشنواره را با «سیاوش در تخت جمشید» فریدون رهنما در نیمه های دهه شصت میلادی تجربه کرد. با این حال اولین دستاورد مهم فیلمسازان ایرانی در جشنواره لوکارنو به سال ۱۹۸۳ و فیلم «فرستاده» ساخته پرویز صیاد بر می گردد. این فیلم توانست جایزه یوزپلنگ برنزی را از آن خود کند. پس از این فیلم راه به دست آوردن جوایز لوکارنو برای سینمای ایران گشوده شد و در سال ۱۹۸۸ فیلم «ناخدا خورشید» ساخته ناصر تقوایی در بخش رقابتی توانست توجه داوران جشنواره را به خود جلب کند و برای بار دوم جایزه یوزپلنگ برنزی را از آن سینمای ایران کند. داستان «ناخدا خورشید» اقتباسی آزاد از «داشتن و نداشتن» همینگوی بود که تقوایی با مهارتی خاص آن را به درون شهرهای جنوبی ایران آورده بود. در این دوره جایزه اصلی به طور مشترک به دو فیلم «صداهای دوردست، زندگیهای بیجان» ساخته ترنس دیویس و «پروانه ها» ساخته ولفگانگ بکر رسید.
یک سال بعد عباس کیارستمی نیز با فیلم «خانه دوست کجاست» جایزه یوزپلنگ برنزی را به صورت مشترک با فیلم «کورن بلومن بلا» محصول لهستان بدست آورد. فیلم «خانه دوست کجاست» دو جایزه مهم دیگر به نام های فیپرشی و جایزه کلیسای جهانی را نیز در آن سال از آن خود کرد. این اولین حضور عباس کیارستمی در فستیوال های جهانی بود ولی او بعدها به یکی از شناخته شده ترین و برجسته ترین فیلمسازان جشنواره های معتبر اروپایی تبدیل شد.
بی شک موفق ترین حضور سینمای ایران در جشنواره لوکارنو به سال ۱۹۹۴ برمیگردد؛ سالی که با وجود فیلم های مهمی چون «پالپ فیکشن»، «قرمز» و «قطار چانگ کینگ» در جشنواره، یوزپلنگ طلایی به فیلم «خمره» اثر ابراهیم فروزش فیلمساز مطرح کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران تعلق گرفت. دیگر جایزه مهم جشنواره موسوم به یوزپلنگ نقره ای نیز به فیلم «آبادانی ها» ساخته کیانوش عیاری رسید هرچند می توان گفت که حضور محسن مخملباف به عنوان یکی از اعضای هیات داوران در این موفقیت کم نظیر برای سینمای ایران بی تاثیر نبوده است.
ایران با وجود موفقیت های فراوان در سال های بعد، تنها یک بار دیگر در سال ۱۹۹۷ با فیلم «آینه» اثر جعفر پناهی توانست جایزه یوزپلنگ طلایی این جشنواره را از آن خود کند و در سال های اخیر بر خلاف دهه نود و دهه اول هزاره جدید، حضور فیلمسازان ایرانی در این جشنواره بسیار کم رنگ شده است.