به یاد اسپنسر تریسی نیم قرن پس از درگذشتش

هفته پیش سالگرد پنجاهمین سال درگذشت اسپنسر تریسی است. او به عنوان یکی از بهترین بازیگران هالیوود شناخته میشود و بسیاری از منتقدان بر این باورند که او یکی از بزرگترین بازیگران هالیوودی است. به یاد او مروری بر ۱۲ فیلم فوقالعاده وی خالی از لطف نخواهد بود.
اسپنسر تریسی یکی از محبوبترین بازیگران هالیوودی است که میراثی غنی از خود به جای گذاشته و شماری از محبوبترین فیلمهای هالیوودی را در کارنامه دارد. وی بازیگری درخشان بود که در ژانرهای مختلف، بازی کرد و۹ بار نامزد کسب اسکار شد که رکوردی است که تنها لارنس اولیویه به آن رسیده است.
تریسی دستاوردهای قابل توجه خود را در قالب مشاوره به بازیگران دیگر نیز ارایه میکرد. اما او بازیگر نهایی در میان بازیگران بود و به عنوان مدلی مطرح بود که بسیاری از همسالان او از وی الهام گرفتند و اثبات کرد میتوان در آن واحد هم ستاره فیلمهای بزرگ بود وهم یک بازیگر بزرگ.
در واقع از نظر بسیاری از منتقدان اسپنسر تریسی بزرگترین بازیگر فیلم در میان همه بازیگران سینماست. مخاطبان امروز ممکن است بسیاری از فیلمهای او را از نظر زمانی کهنه شده قلمداد کنند با این حال برای آنهایی که علاقه مند آثار خاص هستند اسپنستر بازتاب دهنده دورانی سادهتر و بیگناهتر است . در زمانی که تنها سه کانال تلویزیونی وجود داشت، یکشنبه فقط یک روز معمولی از هفته نبود. و این فیلمی از اسپنسر تریسی بود که می تواسنت یک آخر هفته عالی را رقم بزند و همه خانواده را برای تماشای آن فیلم گرد هم جمع کند.
روی صفجه نمایش تریسی نشان دهنده درستی و صداقت بود و از آن نوع مردانی بود که شما از نامیدن او به عنوان دوستتان احساس غرور بهتان دست میدهد؛ شمایلی از یک پدر که به شکل کامل که همیشه میتوانستی روی شانهاش گریه کنی حاضر بود، اما خودش بار افزودنی هیچ کس نبود.
بیایید به طور منظم فیلمهای او را با هم مرور کنیم و ۱۲ مورد از درخشانترینشان را به یاد آوریم.
«قدرت و افتخار» محصول ۱۹۳۳
پس از یک دوره کارآموزی طولانی مدت روی صحنه نمایش و ایفای برخی از نقشهای ناموفق ، این فیلم که اولین بار هم نظر سینما دوستان را جلب کرد وهم منتقدان به آن علاقه نشان داند، با اجرایی درخشان از سوی تریسی از سوی نیویورک تایمز به عنون بهترین کار ارایه شده تا ان زمان برای صحنه نمایش معرفی شد. این فیلم که به وضوخ به عنوان مدلی الهام بخش «همشهری کین» شد، داستان زندگی یک فرد ظالم را در قالب فلش بکهایی روایت میکند وچگونگی رسیدن او به اوج را نشان میدهد. تریسی در این فیلم از ۲۰ سالگی تا ۷۰ سالگی این فرد را ارایه کرده و هر چند بخشی از این کار را به مدد گریم عالی انجام داده اما بخش مهمتر آن را به مدد نیروی شخصیت و بازیگری فوقالعاده خودش شکل بخشیده است. در هر حال، او به زودی از این که بخشی از کمپانی فاکس قرن بیستم بود ناشاد و دلزده شد.
«خشم» محصول ۱۹۳۶
تریسی به زودی به متروکلدوین مایر پیوست و با ایفای نقشی به یادماندنی موفقیت خود را در اولین فیلم آمریکایی ساخته فریتز لانگ ثبت کرد که حملهای به حکومت اوباش بود. تریسی در این فیلم در نقش مردی بازی کرده که به اشتباه به آدم ربایی دست میزند ودر عین حال در شهری کوچک و پس از آن که در زندان به وی تیراندازی می شود، در حال فرار از دارو دسته اراذل واوباش است .«خشم» نشان دهنده بازی او به عنوان شخصیتی زمانی شاد است که اکنون به فردی تلخ بدل شده که معمولا در حال ویران کردن خودش است و به دنبال گرفتن انتقام از مهاجمانش است. او در نهایت در سایه عشق نامزدش به رستگاری میرسد.
«سانفرانسیسکو» محصول ۱۹۳۶
در فیلم بعدی، تریس در نقش کشیشی بازی کرد که با سلطان هالیوود یعنی کلارک گیبل مبارزه میکند و مادر طبیعت در قالب یک زلزله بزرگ سانفرانسیسکو سال ۱۹۰۶ را ویران میکند. این فیلم که فاجعه در ساعتهای اولیه را تصویر میکند بزرگترین فیلم سال شد و تریسی ثابت کرد می تواند با دستی کتاب مقدس و با دست دیگر کلارک گیبل را در رینگ بوکس کنترل کند. او با این فیلم نامزدی اسکار را کسب کرد در حالی که تنها ۱۷ دقیقه در فیلم حضور داشت. تریسی که در خانوادهای کاتولیک بزرگ شده بود از این که در نقش یک کشیش بازی کند نگران بود ، اما این آخرین باری نبود که او چنین نقشی را پذیرفت.
«ناخداهای دلیر» محصول ۱۹۳۷
ستاره تریسی در این دوره در اوج بود و او نقشهای خوبی را به دست میآورد که نقش این فیلم هم از جمله آنهاست. این فیلم به کارگردانی ویکتور فلمینگ با اقتباس از رمان کیپلینگ درباره یک ماهیگیر پرتغالی است که یک پسر جوان را نجات میدهد. تریسی با ایفای این نقش کاریزماتیک واقعا قلبها را تسخیر کرد و اجرای او در صحنه مرگش با دریافت جایزه اسکار بازیگر نقش اول مرد بهترین نتیجه ممکن را کسب کرد.
«شهرک پسرها» محصول ۱۹۳۸
تریسی جایزه اسکار را برای دومین بار یک سال پس از دریافت جایزه اول ربود و این جایگاه را هیچ بازیگر دیگری کسب نکرد تا سال ۱۹۹۴ که تام هنکس موفق به انجام این کار شد. در این فیلم تریسی در نقش پدر ادوار جی فلاناگان یک شخصیت واقعی ظاهر شده که مدرسهای برای پسرهای متمرد در نبراسکا دایر میکند. تریسی این نقش را بار دیگر عالی بازی کرد و گرچه این فیلم و دو فیلم قبلی اکنون ممکن است کمی احساساتی و ملودرام به نظر آیند اما هر دوی آنها فوقالعاده بودند و سبک هالیوود و متروگلدوین مایر را در دوران طلایی سینما به خوبی نشان دادند. سبک بازی تریسی قطعا نوع جدیدی از استیل و طبیعت بازیگری را روی صحنه به ارمغان آورد.
«زن سال» محصول ۱۹۴۲
یک فیلم بسیار تاثیرگذار در زندگی تریسی همین فیلم است که از آن نه تنها به عنوان نشانهای از آغاز یک زندگی کاملا حرفهای یاد میشود بلکه برای آشنایی با کاترین هپبورن که تا زمان مرگ او در کنارش بود، اهمیت دارد. ارتباط بین این دو روی صحنه نمایش در فیلم «زن سال» کاملا مشهود است، گرچه اولین دیدار این زوج خیلی برای پیشبینی آینده کافی نیست. اولین کلماتی که هپبورن خطاب به تریسی ادا کرد چنین بود: «من دارم میترسم، یک کمی از تو بلندترم، آقای تریسی» و تریسی پاسخ داد: «خیلی نترسین خانم هپبورن، کوتاهت میکنم تا هم اندازه من بشی». این فیلم درخشان کمدی-رمانتیک یک زوج روزنامه نگار را تصویر میکند که نیازهای کاریشان را بر ازدواج شان مقدم میدانند. «زن سال» اولین فیلم از مجموع ۹ فیلمی بود که این زوج یعنی تریسی/هپبورن با هم بازی کردند و نام خود را به عنوان یکی از محبوترین زوجهای هالیوودی ثبت کردند.
«دنده آدم» محصول ۱۹۴۹
«شیرینبیان! اگر چیزی وجود دارد من یک پمپاژ کننده برای شیرین بیان هستم!» تریسی با استفاده از این جمله خوشحالی خود را از بودن با کاترین هپبورن بیان میکند و نبرد شوخطبعانه و پیچیده آنها در یک کمدی عالی شکل میگیرد. این فیلم یکی از بهترین فیلمهای مشترک این دو است که در آن در نقش یک زوج وکیل ازدواج کرده که برای یک پرونده خود را در دادگاه در برابر هم میبینند، بازی کردهاند. زن وکالت متهم زن را برعهده میگیرد و مرد در مقابل دادستان میکوشد شکایت شوهر متهم را دنبال کند. متهمه به شوهرش و محبوبه او تیراندازی کرده است. آماندا اعتقاد دارد که متهمه اگر مرد بود، بنابر قانونی نانوشته بیگناه شناخته میشد. بنابراین دادگاه تبدیل میشود به صحنهای برای مبارزه جهت حقوق زنان. این فیلم از آن سرگرمیهای عالی است.
«پدر عروس» محصول ۱۹۵۰
«قصد دارم چند کلمهای درباره مراسم ازدواج صحبت کنم» فیلم با این سخنان تریسی آغاز می شود و در این فیلم پدر عروسی را نمییابید که این حرفها را بزند ودر عین حال نگران از هزینههای مراسم ازدواج نباشد. تریسی که نمیتواند باور کند هزینه ازدواج دخترش اینقدر زیاد باشد یک کلاس آموزشی برپا میکند و بار دیگر در قالب یک کمدی تمام عیار نشان میدهد که تسلط مطلقی برنقش خود دارد. در این فیلم الیزابت تیلور در نقش دختر او ظاهر شده است.
«روز بد در بلک راک» محصول ۱۹۵۵
پس از دو فیلم قبلی ، تریسی از نظر کاری رو به پایین حرکت میکند و با این حال در این فیلم که به کارگردانی جان استرجس ساخته شده او یک وسترن -نوار فوق العاده مدرن را به نمایش میگذارد. تریسی نقشی فوقالعاده به عنوان یک غریبه ارتشی دارد که به یک شهر کویری خلوت میرسد و مدلی از یک پدر آمریکایی که زندگی مردی را در جنگ جهانی دوم نجات داده ارایه میکند. بررسی تعلیق نژادپرستانه در این شهر کوچک آمریکایی توسط یک گره سه نفره از بزرگترین بازیگران آن دوره سینما شامل رابرت رایان، لی ماروین و ارنست بورگناین ؛ مسابقهای برای همه آنهاست که با تمرکز بر هنرهای رزمی ساخته شده است.
«پیرمرد و دریا» محصول ۱۹۵۸
نقش یک ماهیگیر با به سن گذاشته با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته ارنست همینگوی نقشی است که تریسی در آرزوی آن است. اما بیماری و مشکلات بالا رفتن وزن تقریبا همه شانس او را از بین برده است. در جریان فیلمبرداری این فیلم تریسی با مشکلات زیادی روبه رو شد و در عین حال تقریبا همه صحنهها را به تنهایی در برابر دوربین بازی کرد. اما او کاملا حرفهای و در کمال این نقش را به منزل رساند.
«میراث باد» محصول ۱۹۶۰
حرفه تریسی با بالاتر رفتن سن او روبه افول گذاشت با این حال او تحت نظارت استنلی کریمر که برخی از نقشهای شخصیتهای چاق را در گرگ ومیش کارش به وی ارایه کرد، ادامه داد. داستان این فیلم در سال ۱۹۲۵ میگذرد و تریسی در نقش یک وکیل ظاهر شده که از یک معلم مدرسه که از نظریه داروین درباره تکامل دفاع می کند، در دادگاه دفاع میکند. تریسی برای ایفای این نقش نامزد اسکار شد اما این رقابت را به برت لنکستر برای فیلم «المر گانتری» واگذار کرد.
«حدس بزن چه کسی برای شام میآید؟» محصول ۱۹۶۷
تریسی در فیلم نهایی خود به عنوان پدری لیبرال ظاهر شده که دارد دخترش را به چالش می کشد و از نامزدی او با یک دکتر سیاهپوست میگوید. مت دریتن با بازی تریسی، ناشر روزنامهای آزادیخواه است و همسرش کریستینا با بازی هپبورن، صاحب یک گالری هنری، از شهروندان سرشناس سن فرانسیسکو هستند. روزی دخترشان همراه جان پرنتیس با بازی سیدنی پواتیه پزشک سیاه پوست از تعطیلاتش در هاوایی بازمیگردد. آنها ۱۰ روز است که با هم آشنا شدهاند و حالا قصد ازدواج دارند…این فیلم درباره تعصبات نژادی در آمریکاست و یکی از اولین فیلمهای اصلی هالیوود در این زمینه محسوب میشود. اما عملکرد تریسی در شکل گرفتن این فیلم از هر چیز دیگری مهمتر است وتک گویی او در صحنه آخر به وضوح ابراز عشقی به عشق واقعی خودش کاترین هپبورن در زندگی مشترک شان است، کسی که نگاهش میکند و اشک میریزد. وقتی تریسی بازی در این سکانس را به اتمام برد همه بازیگران و اعضای گروه به مدتی طولانی ایستاده او را تشویق کردند. رنج و درد ناشی از کاهش سلامتی وی موجب شد تا او ۱۷ روز بعد و پس از اتمام این صحنه زیبا، چشم از جهان ببندد.