آیا ساخت دنبالهی «پارک ژوراسیک» اشتباه بوده؟
تقریبا چند هفتهی پیش بود که ۲۵امین سالگرد ساخت فیلم Jurassic Park «پارک ژوراسیک» سر رسید و شاهد ادای احترام تمامی طرفداران در سراسر اینترنت؛ و اینکه چطور یک فیلم مناسب خورههای فیلم، یک انقلاب و یک فیلم فوقالعاده در زمینه دایناسورها و جلوههای ویژهی معرکه به شمار میرفت، بودیم. این جشن و سالگرد سپس با اکران فیلم Jurassic World: Fallen Kingdom «دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی» ادامه داشت که پنجمین فیلم از مجموعه پارک ژوراسیک و ادامهی Jurassic World «دنیای ژوراسیک» محسوب میشود. این فیلم تا به الان چیزی حدود ۷۴۸ میلیون دلار در سراسر جهان فروخته و مجموع فروش بالایی برای فرانچایز دنیای ژوراسیک در پی داشته است.
این مجموعه فیلمها امتیازات و نقدهای خوبی دریافت کردهاند و فروش خوبی هم داشتهاند؛ اما جدا از فروش و محبوبیت بالای این فیلمها، به نظر میرسد که دیگر جذابیت و تازگی در آنها به چشم نمیخورد. اگر راهی برای ساخت یک دنبالهی درخور برای فیلم پارک ژوراسیک وجود داشته باشد، باید گفت که هنوز هیچکس آن را پیدا نکرده است. داستانِ ماجراجویی عدهای دانشمند در یک پارک پر از دایناسورهای واقعی، برای بررسی امنیت آنجا (که کاملا ناامن هم هست) و سپس فرار برای نجات جانشان، خیلی مناسب برای تکرار دوباره در فیلمی دیگر نیست و همین از مشکلات دنبالههای پارک ژوراسیک به حساب میآید. زمانی مردم در یک مکان پر از دایناسور قرار گرفته بودند و دایناسورها هم تعداد زیادی از آنها را خوردند؛ حال دوباره در یک فیلم به اصطلاح جدید، شاهد بازگشت دوبارهی مردم در آن مکانها و از کنترل خارج شدن دوبارهی دایناسورها هستیم.
نکتهی مهمی که در پارک ژوراسیک وجود دارد، زمانی است که برای معرفی پارک، از کلمه «دایناسور» استفاده نمیشود و هیچکس نمیداند که این موجودات درنده در یک پارک قرار گرفتهاند و شخصیتهای فیلم تنها برای دیدن یک پارک حفاظتی بیولوژیکی و جذابیتهایش وارد یک ماجراجویی عظیم میشوند.
زمانی که شخصیتهای این فیلم یعنی «گرنت» و «ستلر»، موافقت میکنند تا به پارک بروند، از حضور دایناسورهایی زنده مطلع نیستند. تا جایی که میدانند، آنها فقط برای یک تعطیلات، سرگرمی و سفری که تمام هزینههایش پرداخت شده(!) به پارک میروند. اگر «هاموند» (همان شخصیتی که آنها را به پارک دعوت کرد) به آنها درباره دایناسورها گفته بود، گرنت و ستلر هرگز قبول نمیکردند که به ماجراجویی مرگباری بروند!
هنگامی که آنها به جزیره خیالی «Isla Nublar» میرسند، گرنت و ستلر در ابتدا از دستاوردهای هاموند در تعجب و خیره میمانند اما خیلی سریع متوجه خطر کاری که او انجام داده میشوند. آنها به هاموند درباره ساخت دایناسورهای «رپتور»، و همچنین جمع کردن بازدیدکنندگانش در مکانی پر از گیاهان سمی، فقط بخاطر زیباییشان، هشدار میدهند. در پایان گرنت به هاموند میگوید که این ایده مناسبی برای پارک نیست و جان همه در خطر است، در نتیجه همهی آنها از آنجا میگریزند.
بعد از تمامی این اتفاقات، دلیل منطقی برای بازگشت گرنت به پارک ژوراسیک وجود ندارد و با اینحال، اساس فیلم Jurassic Park III «پارک ژوراسیک ۳»، بازگشت گرنت به آنجا است. یک پدر و مادر با دروغهای خود، پای گرنت را وارد ماجرا میکنند و از او میخواهند تا پسرشان را که در آنجا گم شده نجات دهد؛ و سپس دوباره شاهد فرار برای نجات جانشان از دست دایناسورهای بزرگ و ترسناک هستیم.
مشکلی که همهی دنبالههای پارک ژوراسیک دارند، این است که مردم هیچ درس عبرتی نمیگیرند و دوباره در مکانهای خطرناک و پر از دایناسور قرار میگیرند. دایناسورها هم عادت دارند تا از کنترل خارج شوند و مردم را نوش جان کنند. همیشه هم یک نفر هست تا با یکی دوتا از دایناسورها دوست باشد تا در مواقع خطر، که هیچ راه فراری ندارند، آنها را نجات دهد. فیلم «دنیای ژوراسیک» از لحاظ داستانی هیچ چیز جدیدی برای ارائه نداشت و دنبالهی آن هم موضوع تازهای ندارد و همانند «پارک ژوراسیک ۳» درباره یک مامورت نجات در دایناسورآبادهای تکراری این مجموعه فیلمها است.
یکی از مشکلاتی که هالیوود را در بر گرفته، این است که خیلیها داستان جدید برای گفتن ندارند و ترجیح میدهند قبلیها را آنقدر ادامه دهند تا دیگر هیچ میلی برای دیدنشان نباشد. البته با توجه به فروش بالای این فیلمها، این میل هنوز آنقدر هم کم نشده؛ اما نکتهی مهم این است که فروش بالا دلیل بر کیفیت خوب یک فیلم نمیشود.
در زمانی که فیلمهای ابرقهرمانی (جدا از خوب یا بد بودنشان) سراسر دنیا را تسخیر کردهاند، عدهای پیدا میشوند و میگویند که این فیلمهای تکراری باید تمام شوند تا سطح سینما و توقعات مردم را پایین نیاورند. «جیمز کامرون» (James Cameron)، یکی از بزرگترین کارگردانهای هالیوود، به مجموعه فیلمهای Avengers «انتقامجویان» گیر داده و گفته بود که «داستانهای جدید و بیشتری برای گفتن وجود دارد. امیدوارم مردم از دیدن فیلمهای ابرقهرمانی خسته شوند.» حال خود این کارگردان قرار است با ۴ آواتار دیگر بازگردد و یک داستان فوقالعاده را ادامه دهد و داستان جدید و تکراریاش را بسازد!
تا زمانی که فیلمها فروش خود را دارند، سازندگان هم دست از سر آنها برنمیدارند و همچنان دنبالههایی برایشان میسازند؛ و هیچ توجهای به کیفیت فیلم و داستانش نمیکنند. «دنیای ژوراسیک» تنها با معرفی بازیگران جدید در نقشها و خط داستانی تکراری، و از حق نگذریم جلوههای ویژه بهتر، بازگشته و همان پارک ژوراسیکی را به نمایش میگذارد که دیگر جذابیتی برایمان ندارد.
البته باید از این دست فیلمهای تکراری تشکر کرد چون اگر آنها نبودند، فیلمهای مستقل و خوشساختی از کارگردانان بزرگی مثل «کوئنتین تارانتینو» (Quentin Tarantino)، «کریستوفر نولان» (Christopher Nolan) و «مارتین اسکورسیزی» (Martin Scorsese) خیلی به چشم نمیآمدند. البته فیلمهای این کارگردانها هم بعضی اوقات داستان جدید و اورجینالی ندارند اما حداقل دارای تازگی و سبک خاص آنها هستند و همچنان ما را به هالیوود و دنیای سینما امیدوار میکنند.
فروش بالا است که ادامه ساخت این دست فیلمها را امکانپذیر میکند و در این مورد مردم هم بیگناه هستند. اگر فیلم و داستان جدیدی وجود نداشته باشد، آنها مجبورند به سینما بروند تا تکراریها را در ظاهری جدید ببینند. مشکل در تفاوت این فیلمها با سیجیآی و بودجههای بالایشان نیست، مشکل این است که سازندگان فقط به همین موضوع اهمیت میدهند. اگر در کنار بودجهی بالا، خط داستانی جدید و جذابی هم شاهد باشیم، میتوانیم بهترین فیلمهای عمرمان را ببینیم. در نتیجه امیدواریم و برای لحظهای باور میکنیم که کمپانیهای فیلمسازی در آینده، بیشتر به داستان و کیفیت آنها اهمیت میدهند و جدا از جلوههای ویژهی بزرگ و واقعگرا، داستانهای پرمعناتر و متناسب شعور مخاطبان هم به نمایش میگذارند.