امتیاز «پنچری» بازیگرانی است که چند سال در تلویزیون نبودند
یک منتقد تلویزیون یکی از امتیازهای سریال «پنچری» را حضور بازیگرانی دانست که چند سال در تلویزیون نبودند.
رضا صائمی منتقد سینما و تلویزیون نقدی بر سریال «پنچری» که این شب ها به کارگردانی برزو نیک نژاد از شبکه سه سیما روی آنتن می رود به نگارش درآورده است. وی در این متن با اشاره ای خلاصه و یک خطی به ماجرای ازدواج شخصیت اصلی قصه به عنوان یک کلیشه کلی توضیح داده که کارگردان در پرداخت خود به این قصه تکراری موفق بوده است یا خیر.
متن یادداشت وی را در زیر می خوانید:
«سریال «پنچری» را می توان تقاطع دو تجربه زیسته هنری دانست. تجربه تجمیع دو دهه سریال سازی طنز در تلویزیون و تجمیع تجربه های فردی برزو نیک نژاد چه در مقام نویسنده و چه کارگردان. حاصل ضرب این دو تجربه تجمیع شده که یکی سویه جمعی و دیگری سویه فردی دارد در «پنچری» تجلی می کند و شاید بتوان گفت نوعی هم افزایی دراماتیک که از تجمیع این دو تجربه حاصل شده، هویت و ماهیت «پنچری» را می سازد.
از این حیث تجمیع این دو تجربه در نهایت در شخص برزو نیک نژاد تجلی می کند و از زاویه نگاه و دوربین و روایت و حتی زیست – جهان او باید به «پنچری»، قصه اش و دنیای آدم های قصه اش نگریست و اگر کسی با کارنامه و سبک و سیاق او در کارگردانی آشنا باشد، می تواند امضای او را در پلان به پلان اثر، بازشناسی و ردیابی کند.
تاکید نگارنده بر مولف گرا بودن سریال را از نوع روایت قصه می توان استخراج کرد. واقعیت این است که قصه نه تنها قصه تازه ای نیست که یکی از تکراری ترین قصه های تلویزیونی است. تعریف یک خطی آن این است که «پنچری» داستان پسری است که همه مقدمات را چیده تا به دختر مورد علاقهاش برسد اما در این مسیر اتفاقاتی رخ میدهد که او برای رسیدن به خواستهاش همه اطرافیانش را به چالش میکشد. خب این قصه که خیلی قصه آشنایی است پس چرا در حین تماشای سریال چندان تکراری بودن آن را حس نمی کنیم. این همان جایی است که قدرت و تمهید کارگردانی، هنر خود را نشان می دهد. اینکه فرم و ساختاری برای روایت قصه ات انتخاب کنی که مضامین تکراری را در شمایلی تازه و متفاوت به تصویر بکشد و این البته بزرگترین چالش ما در عرصه نمایش است؛ چالش فرم و روایت وگرنه ما در مضمون و محتوی کمبود خاصی نداریم.
اینکه خیلی ها می گویند مشکل ما فیلمنامه است، فیلمنامه را باید در ذیل فرم و ساختار روایی درام قرار داد که در نسبت تنگاتنگی با اجرا و کارگردانی قرار دارد و جالب اینکه خیلی از مواقع ضعف اجرا را نمی بینیم و همه چیز را به فیلمنامه ختم می کنیم. اجرا، فرم، شکل و شیوه بیان هنری به قدری مهم است که برخی می گویند قصه های دنیا به پایان رسیده آنچه مهم است شیوه روایت آن است. از این حیث باید «پنچری» را در ترازوی کارگردانی آن سنجید که فرم و الگوی روایی آن به نقطه قوتش بدل می شود.
یکی از سخت ترین میدان های کارگردانی مجموعه های پر بازیگر و پر شخصیت است که هدایت بازیگران و قرار دادن آنها در اندازه های استاندارد و دکوپاژ صحنه را دشوار می کند که برزو نیک نژاد از پس آن برآمده و توانسته آنها را در جایگاه نسبتا خوبی در پازل متن قرار دهد.
بازنمایی بصری در بستر یک تقطیع متناوب از صحنه ها به موازات خرده روایت هایی که از داستانک های درهم تنیده می بینیم توانایی کارگردن را در هویت بخشی و انسجام روایت و هدایت بازیگران و کاراکترها در راستای خط اصلی داستان را اثبات می کند. بر همین مبنا می توان گفت که نیک نژاد در رعایت و لحاظ کردن منطق اندازه ها به عنوان دال مرکزی کارگردانی به ظرافت عمل می کند و ساختار روایت را در مسیر درست قصه قرار می دهد. راستش را بخواهید باید بگویم برزو نیک نژاد در مقام کارگردان تغییر خاصی نکرده و همان جهان و زبان هنری و نمایشی خود را دارد اما همان جهان نمایشی را به جهان اجتماعی و انسانی آدم های قصه اش نزدیک کرده است. به این معنا که ما در شخصیت های قصه علی رغم وجوه طنازانه ای که دارند و بالطبع انتظار سویه فانتزی هم در آنها می رود اما به دغدغه های زندگی امروز و مسایل و مصائبی که مردم در جامعه کنونی دارند نزدیک تر شده است.
از جمله امتیازهای این سریال استفاده از برخی بازیگرانی بود که چند سالی در قاب تلویزیون نبودند و حتی در حال فراموشی بودند. کنار هم قرار گرفتن آنها علاوه بر برانگیختگی حس نوستالژیک مخاطب، نشان داد که هنوز چه ظرفیت و جلوه های تازه ای از بازیگری آنها وجود دارد که می توان از آن بهره برد. فارغ از همبازی شدن دوباره یوسف تیموری و حمید لولایی، حضور رضا داوود نژاد از نقاط قوت این مجموعه به حساب می آید که خاطره سازی را با خاطره بازی در هم آمیخته و جلوه عاطفی آن را پررنگ تر کرده است.»