۵ سؤالی که قبل از وارد شدن به دنیای استارتاپ باید از خودتان بپرسید
کار کردن روی یک استارتاپ مرتبط با تکنولوژی مانند شرکت کردن در یک مسابقهی ورزشی مهیج است و کارآفرینان اهل ریسکهای حسابشده در این زمینه موفق هستند.
کارآفرینی چالشهای بسیار زیادی دارد و ریسک کردن در آن بهاندازهای بالا است که بعضیها آن را با مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک مقایسه میکنند. افرادی که وارد دنیای استارتاپ و کارآفرینی میشوند تشنهی آدرنالین هستند؛ اما از همه مهمتر اینکه دوست دارند تحت شرایط سخت به رؤیاهایی برسند که برای خیلیها دستنیافتنی هستند. زندگی استارتاپی سریع و پر از تصمیمگیریهای کوچکی است که یا به پیروزی میرسند یا منجر به شکست خوردن میشوند. بهطور خلاصه میتوان گفت که شور و اشتیاق، کار سخت، پشتکار، کار تیمی و بهترین استفاده از منابع، مواردی هستند که باعث موفقیت یک استارتاپ میشوند.
استارتاپ نیز مانند مسابقات ورزشی است و هر کسی نمیتواند در آنها شرکت کند. اگر قصد دارید کسبوکار خودتان را از طریق استارتاپ راهاندازی کنید، بهتر است که پیش از انجام این کار از خودتان یک سری سؤال بپرسید. اگر این سؤالها بهجای اینکه شما را بترسانند هیجانزده کردند؛ آنگاه مطمئن باشید که دنیای استارتاپ محل خوبی برای شما خواهد بود.
۱- آیا برای کار سخت آماده هستید؟
اگر سریال سیلیکون ولی را مشاهده کرده باشید، متوجه میشوید که کاراکترهای این سریال بیشتر زمان خود را با صحبت کردن و کارهای بیهوده تلف میکنند و با توجه به این سریال، به نظر میرسد که راهاندازی یک استارتاپ نیازی به کار و تلاش سخت ندارد. شاید در دنیای سریال این سبک زندگی بتواند یک استارتاپ موفق را مدیریت کند؛ اما در دنیای واقعی اینطور نیست. شما برای اینکه در دنیای استارتاپ دوام بیاورید باید هر روز از صبح تا شب برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید. شما حتی در اوقات فراغت خودتان نیز باید دائما اطلاعاتتان را بهروز کنید تا از دیگران عقب نمانید. در هر مرحلهای که باشید، باید خودتان را برای انجام هر کاری آماده کنید. به عبارتی باید از منطقهی راحتی خود بیرون بیایید و حتی گاهی اوقات خودتان برای دیگران قهوه یا چای درست کنید و شرکت را تمیز کنید. کار کردن در یک استارتاپ یعنی باید به هر قیمتی موفق شوید. به همین دلیل باید این موضوع را با خانوادهی خود نیز در میان بگذارید و برایشان توضیح دهید که چرا نمیتوانید وقت بیشتری به بودن در کنار آنها اختصاص دهید.
۲- در مورد هدفتان چقدر شور و شوق دارید؟
منظور این نیست که چقدر دوست دارید پولدار شوید. منظور این است که چقدر برای وارد شدن به دنیای استارتاپ هیجان دارید و نسبت به کاری که میخواهید انجام دهید، چقدر شور و اشتیاق دارید. مهم نیست موضوع استارتاپ شما این است که بخواهید راه جدیدی برای حملونقل و متصل کردن دنیا به هم اختراع کنید یا اینکه یک محصول پزشکی را توسعه دهید یا اینکه قصد ارائهی نرمافزار جدیدی دارید، مهم این است که باید به کارتان علاقه داشته باشید. شور و اشتیاق منبع تغذیهی شما است و اگر نباشد، نمیتوانید نوآوری داشته باشید و مسائل اجتنابناپذیری را که برایتان پیش میآید، حل کنید.
۳- آیا تیم خوبی دارید؟
در یک استارتاپ شما بیشتر زمان خود را با شرکای تجاری و همکارانتان سپری خواهید کرد؛ پس بهتر است که مشکلی با آنها نداشته باشید. زمانی که میخواهید با آنها مصاحبه کنید، سعی کنید علاوه بر صحبت کردن در مورد مسائل حرفهای، بیشتر با آنها معاشرت کنید و در مورد خصوصیات اخلاقیشان تحقیق کنید. با آنها به یک پیادهروی بروید یا یک فنجان قهوه با هم میل کنید. سعی کنید با آنها و دیگر همکارانتان دور هم جمع شوید و ببینید دیگران در موردشان چه نظری دارند. ببینید آیا میتوانند با آنها همکاری کنند و به ارزشهای آنها احترام بگذارند یا خیر؟ یک محصول عالی ممکن است با شکست مواجه شود؛ اما یک تیم خوب همیشه راهی به سمت موفقیت پیدا میکند.
۴- آیا منابع ضروری را تهیه کردهاید؟
هر استارتاپی برای اینکه به موفقیت برسد باید بودجهی کافی و منابع ضروری را در اختیار داشته باشد. بهعنوان مثال اگر به دنبال یک بازاریاب برای تبلیغ محصولات خود هستید اما میبینید که همکارانتان با این ایده مخالف هستند و فکر میکنند محصول تولیدشده نیازی به تبلیغات ندارد و این کار هزینهی اضافه برای شرکت دارد، بهتر است که شما هم پیگیر این موضوع نشوید. جو محیطی که در آن کار میکنید، توانمندیها و مهارتهایتان همگی در موفقیت شما تأثیرگذار هستند.
۵- آیا امکان موفق شدن وجود دارد؟
اگر فکر میکنید استارتاپتان میتواند با فیسبوک رقابت کند، بهتر است کمی بیشتر به این موضوع فکر کنید. یک استارتاپ زمانی به موفقیت میرسد که ایدهی آن جدید باشد یا رقبای ضعیفی در این مسیر داشته باشد. ایدههای جدید بهاندازهای زیاد هستند که شما میتوانید مسیر خودتان را بهراحتی پیدا کنید؛ اما فراموش نکنید که گاهی اوقات حتی با ارائهی ایدهی جدید هم نمیتوان به موفقیت رسید. حدود ۷۰ درصد از استارتاپها در مرحلهی تأمین بودجه و جذب سرمایهگذار با شکست مواجه میشوند و از ادامهی مسیر بازمیمانند.
در راهاندازی یک استارتاپ تکیه کردن به شانس نمیتواند عامل موفقیت باشد؛ زیرا شانس یک اتفاق پیشبینینشده است. اما انجام دادن ریسکهای حسابشده همان چیزی است که زندگی را هیجانانگیز میکند و برای افرادی که به این سبک زندگی علاقه دارند، استارتاپ بهترین فعالیتی است که میتوانند انجام دهند.