۱۰ روش حکومت نامتعارف و باورنکردنی در طول تاریخ که امروزه منسوخ شدهاند [قسمت اول]
خوشمان بیاید یا نه، پرطرفدارترین و معمول ترین روش حکومت در جهان امروزی دموکراسی نمایندگی است که در آن شهروندان نمایندگانی را از طرف خود انتخاب کرده و این افراد در ادامه در دولتی که تشکیل می شود صدای طرفداران خود و البته قانون اساسی تصویب شده کشور خواهند بود. دموکراسی نمایندگی در اکثر کشورهای جهان دیده شده و معمولاً در کشورهای مختلف با کمی تفاوت اجرا می شود. در ژاپن زندگی کنید، در بریتانیا یا ایالات متحده، معمولاً دولت ها به یک شکل کار می کنند. اما در گذشته انواع مختلفی از حکومت ها برای قرن ها در کنار یکدیگر بوده اند و بسیاری از آن ها با مفهوم قابل قبول امروزی از سیاست همخوانی ندارند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با عجیب ترین و نامتعارف ترین روش های حکومت در تاریخ آشنا کنیم.
۱۰- کارتاژ
در دوران اوج خود، کارتاژ رقیبی مهم برای امپراطوری روم به شمار آمده و قدرت بلامنازع دریایی دنیای باستان شناخته می شد که تجارت در سراسر منطقه مدیترانه را در کنترل خود داشت. کارتاژ در ابتدا سکونت گاه گروه هایی از مهاجران فینیقیایی بود که از منطقه امروزی اردن بدانجا رفته بودند اما برخلاف فینیقی ها، کارتاژی ها به سیستم پادشاهی پشت کرده و در قرن هفتم قبل از میلاد مسیح جمهوری خاص خود را ساختند. رهبران دولت دو «سوفت» (suffete) بودند که بسیار شبیه سیستم مشورتی رم بود. این افراد برای یک دوره ۱۲ ماهه انتخاب شده و هر کدام قدرتی به یک اندازه داشتند. پایین تر از آن ها یک مجلس سنا متشکل از حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر بود که آن ها نیز انتخاب شده و اعضای آن تا پایان عمر در این مقام می ماندند.
شوربختانه مکانیزم انتخاب این افراد در تاریخ گم شده است و مشخص نیست که این افراد چگونه انتخاب می شده اند. اما می دانیم که مجلس سنا نقش مهمی در دولت کارتاژی داشته و هر گروه از سناتورها برای رسیدگی به بخشی از امور دولتی و حکومتی مانند مراقبت از مراکز دینی یا جمع آوری مالیات مامور می شده اند. همچنین سوفت ها باید در امور مربوط به کشور با سناتورها مشورت می کردند. در صورتی که رأی نمایندگان سنا در یک مورد با مخالفت سوفت ها مواجه می شد یا در مورد موضوعی بین سوفت ها اختلاف عقیده ای ایجاد می شد، این مسئله با رأی ملت حل و فصل می شد. این جلسه بزرگ در یکی از میدان های بزرگ شهر کارتاژ برگزار می شد و در آن هر یک از افراد مذکر شهر می توانست رأی بدهد.
با توجه به اینکه هر شهروندی (تنها افراد مذکر شهروند محسوب می شدند) که می توانست در محل حاضر شود حق رأی داشت، تعداد شرکت کنندگان در رأی گیری می توانست بسیار زیاد باشد. به نظر می رسد که دو سوفت نیز به همین طریق انتخاب می شده اند. اگر چه این موضوع نشان می دهد که کارتاژی ها در تعیین حکومت خود نقش زیادی داشتند اما از آنجایی که این انتخابات تنها در شهر کارتاژ، پایتخت، صورت می گرفت، مردم دیگر نقاط قلمرو بزرگ کارتاژ دخالتی در تعیین حاکمان خود نداشتند. شاید به همین دلیل باشد که وقتی رومی ها کارتاژ را تسخیر کردند مردم دیگر نقاط قلمرو کارتاژها هیچگاه در صدد انتقام برنیامدند.
– ایسلند
وقتی که در حدود سال ۸۵۰ میلادی، ایسلند سکونتگاه وایکینگ ها شد، بسیار دور دست تر از آنی بود که یک پادشاه بتواند آن را کنترل کند. نتیجه این امر یک جمهوری قرون وسطایی وایکینگی بود که از سال ۹۳۰ میلادی پارلمان ملی موسوم به «آلثینگ» (Althing) بر آن حکومت می کرد و بدین ترتیب به قدیمی ترین پارلمانی که هنوز هم به حیات خود ادامه می دهد تبدیل شد. با فرا رسیدن سال ۹۳۰ میلادی، جمعیت ایسلند به نقطه ای رسیده بود که بیشتر مردم به این نتیجه رسیدند که باید راهی برای ساماندهی قوانین و دیدگاه ها نسبت به مردم خارج از نروژ شکل بگیرد. از همان زمان بود که به مدت دو هفته و در ماه ژوئن هر سال (که بهترین زمان برای سفر به منطقه بود)، پارلمان آلثینگ در منطقه ثینگولیر برای گفتگو در مورد قوانین دور هم جمع می شدند. کشور به ۳۶ بخش تقسیم شده که هر یک رییس و دو مشاور به این گردهمایی می فرستاد.
روسای هر بخش که «گوثی» (Gothi) نامیده می شدند توسط مردم ساکن هر بخش انتخاب شده و به همین دلیل محبوب ترین افراد منطقه خود به شمار می آمدند. مجلس آلثینگ توسط سخنگوی قانون اداره می شد، رییسی که توسط دیگر روسای حاضر در مجلس برای سه سال ماندن در این مقام انتخاب می شد. این فرد در واقع قانون اساسی زنده کشور بوده و از او و مشاورانش انتظار می رفت که تمام قوانین کشور را به خاطر داشته باشند. او با بازخوانی قوانین کشور از طریق حافظه خود جلسه مشورتی و قانونگذاری را آغاز کرده و از طریق قوانین موجود یا خلق قوانین جدید، منازعات بین روسای بخش ها را حل و فصل می نمود. او هیچ قدرتی بیش از دیگر روسا نداشت و در واقع هیچ کسی به تنهایی در رأس امور حکومتی قرار نداشت. مجلس آلثینگ چیزی فراتر از گردهمایی سیاستمداران قلمرو بود زیرا در این مدت صدها نفر از سراسر ایسلند برای تجارت، خوشگذرانی، دیدار با دوستان قدیمی و از هم گسستن یا ایجاد پیوندهای خانگی و حتی پیمان بستن به محل برگزاری این گردهمایی می آمدند.
۸- ونیز
ونیزی ها که یکی از قدیمی ترین جمهورهای تاریخ اروپا را به خود اختصاص داده اند در ابتدا یک حکمران به نام «دوج» برای خود انتخاب کرده که از سال ۷۲۷ بر آن ها حکومت می کرد و گروهی از مقامات رسمی انتخاب شده توسط مردم نیز در این زمینه به او کمک می کردند. این شیوه حکومت در ونیز به مدت هزار سال ادامه داشت تا این که در سال ۱۷۹۷ شهر ونیز به تصرف خارجی ها درآمد. سیستم حکومت ونیزی بسیار قوی و بزرگ بود زیرا از بخش های پویای مختلفی تشکیل شده و هر بخش مقدار خاصی قدرت در اختیار داشته و بر دیگر بخش ها نفوذ قابل توجهی داشت، چیزی که در سیستم های دموکراسی امروزی بسیار به آن اهمیت داده می شود. دوج در رأس هرم قدرت قرار داشت و به صورت مادام العمر حکمران ونیز شناخته می شد.
با این وجود قدرت او به چند طریق محدود شده و تحت کنترل قرار داشت: دوج نمی توانست جانشین خود را تعیین کند و نمی توانست در مورد جانشین خود نیز اعمال نفوذ یا نظر نماید (بدین ترتیب هیچ خاندانی نمی توانست قدرت را در داخل خود نهادینه سازد). همچنین او حق نداشت ونیز را ترک کند و تمامی نامه های او توسط فردی که مستقل از دوج بود و به مردم گزارش می داد خوانده می شد. سیستم حکومتی ونیز در طی سال ها دچار تغییر شد اما مهم ترین بخش های حکومت این شهر «کولجیو» (Collegio)، مجلسی متشکل از ۴۰ مرد از خانواده های مهم ونیزی، مجلس سنایی که بر تجارت و دیپلماسی نظارت می کرد، مجلس سه گانه که بر دیگر شاخه ها نظارت داشت و صدراعظم بزرگ که سیستم اداری و بوروکراسی شهر را اداره می کرد تشکیل شده بود. اعضای تمامی این بخش ها توسط اعضای مجلس اعظم و از میان خود آن ها انتخاب می شدند، مجلسی که خود از ۱٫۰۰۰ نماینده انتخاب شده از فهرست ۱۸۰ خاندان بزرگ ونیزی تشکیل شده بود.
بدین ترتیب حکومت ونیز نه یک دموکراسی واقعی بلکه یک حکومت اولیگارشی بود که خاندان های بزرگ شهر آن را اداره می کردند. برخی از افراد اجازه داشتند که در چندین بخش از حکومت حضور داشته باشند و این موضوع قدرت خاندان های بزرگ را افزایش می داد. در این میان هیچ چیز عجیب تر از روش انتخاب دوج ها توسط ونیزی ها نبود: ابتدا ۳۰ نفر از اعضای مجلس اعظم به صورت اتفاقی انتخاب شده و به همان شکل تعداد آن ها به ۹ نفر کاهش می یافت. این ۹ نفر ر ادامه ۴۰ نفر از دیگر اعضای مجلس اعظم را انتخاب کرده که در نهایت به شکل رندوم تعداد آن ها به ۱۲ نفر کاهش می یافت. این ۱۲ نفر نیز ۲۵ نفر دیگر را انتخاب می کردند که تعداد آن ها به صورت تصادفی به ۹ نفر کاهش می یافت. آن ۹ نفر بار دیگر ۴۵ نفر را انتخاب کرده و در نهایت به ۱۱ نفر کاهش می یافتند.
آن ۱۱ نفر ۴۱ نفری را انتخاب می کردند که در نهایت بر اساس اکثریت آرا دوج را انتخاب می کردند. رقم نهایی تعداد نمایندگان تصمیم گیر در این زمینه در ابتدا ۴۰ نفر بود اما بعد از تساوی آرا در سال ۱۲۲۹ تعداد آن ها به ۴۱ نفر افزایش یافت تا چنین اتفاقی دوباره رخ ندهد. در نهایت سیستم رأی گیری ونیز در سال ۱۳۱۰ و با معرفی مجلس ده گانه کنار گذاشته شد. این مجلس در ابتدا برای نظارت بر دیگر بخش های حکومت و جلوگیری از قدرت گرفتن بیش از حد آن ها تشکیل شد اما رفته رفته در طول زمان قدرت خود را بیشتر و بیشتر کرده و در نهایت به جایی رسید که حتی نیروی پلیس مخفی خود را داشت. در سال ۱٫۶۰۰ میلادی حکومت در ونیز به معنای کامل کلمه دیکتاتوری شده بود.
۷- فلورانس
در انتهای دهه ۱۲۰۰ میلادی، بسیاری از شهرهای جنوبی ایتالیا حکمرانی خانواده های ثروتمند را برنتافته و به یک سیستم حکومتی موسوم به «پوپولو» (popolo) روی آوردند و فلورانس نیز از این قاعده مستثنی نبود. در سال ۱۲۹۳ میلادی قانونی تحت عنوان «حکم عدالت» به تصویب رسید که ۱۵۲ خانواده مهم و ثروتمند شهر را از حضور در مناصب سیاسی شهر محروم کرده و حکومت در اختیار مردم عادی قرار گرفت. البته موضوع به همین سادگی نیز نبود. اگر چه دولت دیگر در اختیار خاندان های بزرگ قرار نداشت اما برای جزئی از «پوپولو» بودن، هر شهروند فلورانسی می بایست عضوی یکی از هفت صنف اصلی شهر (قضات، تاجران لباس، نزول خواران، تاجران ابریشم، پزشکان، تاجران پشم و تاجران خز) می بود و اعضای پنج صنف کوچکتر (قصابان، کفاشان، آهنگران، بناها و فروشندگان خرده پا) نیز از شانس کمتری برای حضور در «پوپولو» برخوردار بودند.
همه این افراد با هم مجلسی با عنوان «سیگنوریا» (Signoria) را انتخاب می کردند که تنها دو ماه در مقام خود می ماند و بزرگ ترین مقام حکومتی در شهر به شمار می آمد. رهبری این مجلس در اختیار فردی با عنوان «گونفالیونرا» (gonfalionere) بود که خود از اعضای سیگنوریا بوده و به صورت اتفاقی انتخاب می شد. اعضای سیگنوریا هر روزه در ساختمان مجلس «پالازو دلا سینگوریا» که امروزه «پالازو وچیو» نامیده می شود گرد هم آمده و در مورد مسائل حکومتی رایزنی کرده و قوانینی را برای تصویب ارائه می دادند که تصمیم گیری در مورد تصویب یا عدم تصویب آن ها بر عهده «۱۲ مرد نیک» بود.
دوره ریاست دو ماهه و محدود سینگوریا باعث علاقه شدید به سیاست و درگیری های سیاسی شدید شده بود زیرا هر شخصیت سیاسی در شهر این شانس را داشت که قدرت را در اختیار داشته باشد. بدین ترتیب همواره کشمکش سیاسی و گاهی نیز جنگ های داخلی بین «گوِلف ها» -افرادی که از پاپ حمایت می کردند- و «گیبِلین ها»- که از امپراطور آلمان حمایت می کردند- رخ می داد. در سال ۱۴۹۸ و پس از کنترل تمام قدرت در شهر فلورانس توسط خاندان مدیچی، دوره ریاست گونفالیونرا مادام العمر شد. این خاندان در نهایت در سال ۱۵۳۳ حاکمیت موروثی دوشی فلورانس را تشکیل داده و به دولت جمهوری در شهر پایان دادند.
۶- جمهوری نووگورود
در حالی که نووگورود (Novgorod)، در روسیه امروزی، همواره توسط یک شاهزاده اداره می شد اما قدرت اصلی در اختیار مجلسی به نام «وِچه» (veche) بود. وچه از تمامی شهروندان مذکر شهر تشکیل شده و از طریق گردهمایی های بزرگ که در آن افراد حاضر در مورد موضوعات روز رأی گیری می کردند، تصمیمات دولتی می گرفتند. هر یک از مردان آزاد شهر می توانست با به صدا درآوردن زنگ وچه که در میدان اصلی شهر قرار داشت خواستار برگزاری این جلسه مشورتی و رأی گیری در موضوعی خاص شود. شاهزاده همچنان رییس حکومت انگاشته می شد اما قوانینی که توسط وچه تعیین می شد قدرت او را به شدت محدود می ساخت. شاهزاده حق فعالیت های تجاری را نداشت؛ برای مثال او نمی توانست زمین یا ارتش شخصی بیش از ۵۰ نفر داشته باشد. علاوه بر شاهزاده، وچه مسئولیت انتخاب «پوسادنیک» (posadnik) یا همان شهردار و «تایسایاتسکی» (tysyatsky) یا فرمانده شبه نظامیان که مسئول اداره روزمره شهر را داشتند را نیز بر عهده داشت.
با رشد شهر نووگورود از لحاظ وسعت و قدرت، حکومت آن نیز بسیار پیشرفته شد. در سال ۱۲۹۱ میلادی، دولت منطقه ای توسط مجلسی از لُردها که از اسقف اعظم، نماینده ای از طرف شاهزاده، پوسادنیک ها و تایسایاتسکی و پوسادنیک های دیگر نقاط خارج از شهر تشکیل شده بود اداره می شد. نووگورود از ۵ وچه تشکیل شده بود که هر یک پوسادنیک خود را داشت. قلمروهای حکومتی خارج از شهر نیز به ۵ منطقه تقسیم شده و هر یک پوسادنیک خاص خود را داشت. پایان این حکومت در نهایت از خارج و توسط رقیب دیرینه آن ها یعنی شهر ماسکووی (مسکو امروزی) رقم خورد. قدرت ماسکووی در طی قرون ۱۴ و ۱۵ میلادی افزایش یافته تا انیکه در سال ۱۴۷۸، شاهزاده ماسکوویایی و ارتشش نووگورود را فتح کرده و با از بین بردن زنگ وچه به طور رسمی به این جمهوری پایان دادند.