گفت وگو با اوكتاويا اسپنسر درباره فيلم هاي «كلبه» و «شكل آب»

زندگی هنری اوکتاویا اسپنسر سیاهپوست و آمریکایی در سالهای اخیر پیوسته رو به اوج داشته است. او که در سال ۲۰۱۲ به خاطر بازی در فیلم «کمک» (پیشخدمت) اسکار نقش دوم زن را برد، با کارهای جدیدترش یک بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفته و نشان داده است که در ژانرهای مختلف کم نمی آورد. یکی از آنها فیلمی به نام «کلبه» (The Shack) است که بر اساس رُمان پر فروشی با همین نام نوشته ویلیام پی یانگ ساخته شده و درباره مردی به نام مک فیلیپس (با بازی سم وورتینگتون) است که بعد از دچار شدن به یک تراژدی خانوادگی دست به سفری مکاشفه ای و اقداماتی روحی ـ روانی می زند تا این که سر از یک زاغه و گوشه های کم امکانات شهر در می آورد و آنجا با زنی سیاهپوست و پرشور و امید آفرین به نام پاپا (اوکتاویا اسپنسر) ملاقات می کند و پاپا با حرف ها و راهنمایی هایش به این مرد یاری می رساند تا بر افسردگی شدید و بحران روحی خود فایق آید و راه تازه و بهتری را برای ادامه زندگی اش برگزیند. اسپنسر در مصاحبه پیش رو از شرایط این فیلم، علاقه اش به کتاب رُمان مرجع، چرایی رویکردش به کاراکتر پاپا و همچنین درس های اخلاقی و اجتماعی این فیلم برای همگان می گوید. او همچنین از تجربه همکاری با گی یر مو دل تورو مکزیکی در فیلم جدید «شکل آب» سخن به میان می آورد.
®®®
۳آیا دلیل کشیده شدن شما به این رل و فیلم وجوه معنوی و روحی آن بود؟
ـ این اولین فیلم با چنین مضمون معنوی و مذهبی قوی است که در آن بازی می کنم. در هر حال من جذب این موضوع جالب و انسانی شدم و مثل معمول مبنا را بر این گذاشتم که اگر موضوع مرا قانع و هیجان زده کرد، آن را بپذیرم.
۳آیا قبل از خواندن سناریو با کتاب ویلیام پی یانگ آشنا بودید و آن را مطالعه کرده بودید؟
ـ قبل از هر بحث مرتبط با ساخت فیلم، این کتاب را خوانده بودم و این به چند سال پیش از تولید فیلم مربوط می شد و مرا به جمع هواداران این رُمان پیوند زد. وقتی هم که شنیدم جیل و لانی نتر در صدد ساختن فیلمی از روی این کتاب هستند، به دیدار جیل شتافتم تا او را قانع کنم که مرا به بازی بگیرد و بخصوص رل پاپی را به من بسپرد.
۳چه چیزهایی در رل پاپی وجود دارد که شما را این طور دلبسته آن ساخت؟
ـ فقط پاپی نبود که نظر مرا جلب کرد و من مسحور مضمون و پیام این قصه شدم. در این داستان یک مرد آشفته و دچار بحران با خدای خود راز و نیاز می کند و از او راه حل مشکلاتش را می جوید و پاپی مثل یک واسطه بین آنها عمل می کند. این یک نگاه ویژه و توام با تحسین به مذهب و سهم عظیم خداوند در رستگاری انسان ها است.
۳آیا یکی از پیام های اصلی «The Shack» این نیست که به تنهایی نمی توان از سدها و این گونه مشکلات عبور کرد و حتماً باید خدا و مذهب به کمک نیازمندان بیایند؟
ـ زندگی سرشار از چالش های متعدد و سخت است و بدیهی است که اگر مذهب به یاری انسان نیاید و خداوند نظر لطف نداشته باشد، نمی توان به ساحل آرامش رسید و در این دنیای آشفته و در هنگامه بحران ها احساس رضایت کرد. کاراکتر مک فیلیپس در فیلم «کلبه» مردی است که رنج های زیادی را برده و حتی از پدرش در ایام خردسالی و نوجوانی ظلم دیده است. کافی است ما به چالش های او فکر کنیم تا متوجه شویم مشابه برخی از آنها برای ما و یا وابستگان ما هم روی داده است.
۳صحنه های مشترک شما و این کاراکتر و به واقع سم وورتینگتون که این رل را بازی می کند، بسیار جالب است. آیا روی این مسئله بسیار کار کردید و یا دستاوردی بود که به آرامی طی تهیه فیلم شکل گرفت.
ـ وقتی برای این کار نداشتیم و هر چه در فیلم می بینید به تدریج و در زمان تهیه فیلم شکل گرفت و ما از قبل با یکدیگر آشنایی چندانی نداشتیم. البته من نحوه کار سم وورتینگتونه را از قبل می پسندیدم و از هواداران وی بودم. وجه مشترک کار هر دوی ما حس کردن حقیقت وجودی هر صحنه ای و اقدام و بازی کردن بر اساس آن است. ما هر روز در سر صحنه فیلمبرداری با یکدیگر گفت و گو می کردیم تا به تفاهم بیشتری برسیم و صحنه ای را که در راه بود، کامل تر بگیریم. کاراکتر من در این فیلم اطمینان کاراکتر وورتینگتون را جلب می کند تا وی دوباره فردی معتقد به مذهب بشود و هر چیزی را از وجه الهی آن ببیند و در نتیجه ارتباط کاری و هماهنگی ما نیز باید بر اساس چنین موضوعی می بود.
۳این را می دانم که به کار نویسندگی هم پرداخته اید اما آیا این هنر همان قدر شما را راضی و خوشحال کرده که بازیگری شما را راضی و خوشحال کرده که بازیگری شما را مسرور ساخته است؟
ـ این را لابد نمی دانید که من دارای مدرک دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه اوبورن میشیگان هستم اما فقط وقتی به نویسندگی پناه می برم که کار بازیگری ام به مشکل برخورد کرده باشد. البته به سبب مشغولیت های متنوع سینمایی ام وقت پرداختن ام به کارهای ادبی کم است ولی در هر حال از هر یک از این فعالیت ها به رضایت ویژه همان شغل می رسم و هر کدام احساس تازه و متفاوتی را به من می بخشند.
۳ولی این مسئله قطعاً سبب شده برای نویسندگان داستان فیلم هایتان احترام بیشتری را قائل باشید.
ـ حتی اگر این عامل هم در کار نبود، از احترام من به نویسندگان ذره ای هم کم نمی شد. کار برخی از آنها فوق العاده است زیرا در ذهن شان از هیچ به همه چیز می رسند. اهمیت این داستان ها و متن سناریوها در اوجگیری فیلم ها بسیار مهم است و تا اصل یک قصه خوب نباشد، بهترین بازیگران دنیا هم قادر به درخشیدن نیستند.
۳شما اخیرا بازی برای گی یرمو دل تورو را در فیلم «شکل آب» به پایان رساندید. از همکاری با این هنرمند مکزیکی برای ما بگویید.
ـ من از زمان اکران شدن فیلم «میمیک» به جمع طرفداران دل تورو ملحق شدم و معتقدم در ژانر وحشت بسیار خوب کار می کند و حتی وجوهی تازه را به این گونه فیلمسازی افزوده است. حسن «شکل آب» این است که وی را به عرصه فیلم های ترسناک باز می گرداند و اله مان های زیادی در این فیلم وجود دارد که شاخصه های ممتاز این گونه فیلم ها هستند. دل تورو طی دو دهه اخیر البته کارهای دیگری را هم تجربه کرده است اما همیشه گرایش ویژه ای به موضوعات مرموز داشته است اما از موضوع فیلم چیزی از من نپرسید زیرا قرار شده است تا زمان اکران فیلم چیزی در این باره افشا نشود.
۳آیا موضوع خاصی هست که هدف و رویای کار کردن روی آن و ارائه آن را به عنوان یک فیلم داشته باشید؟
ـ باید تاکید کنم که من هر هفته سوژه هایی از این دست را تعقیب می کنم و چیزهای زیادی را می خوانم تا موضوع ویژه ای را که گفتید، بدست بیاورم. البته برخی قصه های خوب را که بدست آورده ام، به عنوان یک تهیه کننده و سرمایه گذار به فیلم های سینمایی برگردانده ام و یکی از آنها «جنایت درشهر کوچک» است که خودم نیز در آن بازی کرده ام و بجز من جان هاوکز، آنتونی اندرسون و رابرت فارستر هم در آن ایفای نقش کرده اند. هم اینک نیز فیلم «Raven» را در دست تولید دارم که در مورد واقعه کشتار وسیع در جونز تاون آمریکا است و کارگردانی را به میشل مک لارن سپرده ام. هنوز به یک سوژه بزرگ دست نیافته ام ولی سایر پروژه های کوچک تر را هرگز از دستور کارم خارج نکرده ام تا سرانجام به کشف بزرگم و روز تحقق چنان چیزی برسم.