کودک باهوش خود را کودن بار نیاورید!
برای کودک باهوش، باهوش ماندن دشوار است، زیرا هوش شک میآفریند. پرس و جو میکند. بحث و جدل میکند. عصیان میکند. هوش فردگراست. گاهی آری میگوید و گاهی نه. مطابق نظر خودش زندگی میکند، مقلد نیست و پدر و مادرها چنین چیزی را دوست ندارند. میخواهند کودکشان یک مقلد و یک «بلی قربانگو» باشد. میخواهند هرچه را که آنان میگویند، بدون هیچ بحث و منازعهای بپذیرد. آنان میدانند ولی کودک نمیداند، پس آنان باید تصمیم بگیرند چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید انجام شود.
چنین است که کودک باهوش، خود را در موقعیتی دشوار مییابد. اگر بخواهد باهوش بماند به دردسر میافتد. در خانه، در مدرسه، در دانشکده، در دانشگاه به دردسر میافتد. در واقع هرجا که برود دردسر هم همراه اوست. اگر کودک به آن اندازه شجاع نباشد که تمام دردسرها و مشکلهای باهوش بودن را به جان بخرد، دیر یا زود مجبور به سازش خواهد شد.
فشاری که بر کودک وارد میشود بسیار زیاد است. کودک، ناتوان، کوچک و ظریف است و مردمی که بر او فشار وارد میکنند، قدرتمندند. او را وادار میکنند به شیوهای مخالف عقل و هوشش عمل کند تا جایی که به تدریج هوشمندی او رنگ میبازد و به یک کودن تبدیل میشود. هرقدر کودنتر باشد مقبولتر است.