کری گرانت در جشنواره کن

بازیگری که در اوج محبوبیت مجبور شد به سراغ مواد افیونی الاسدی بود و از روان درمانگر کمک بگیرد، آیا با این کار به پایان حرفه بازیگری خود رسید؟
در اواخر دهه ۱۹۵۹ کری گرانت، در حالی که در اوج شهرت بود، بدون این که کاری به کار اسطورهای که در طول سه دهه بازیگری خلق کرده بود داشته باشد، سفری را به عزم یافتن خود واقعیاش شروع کرد. او به سراغ هیپنوتیزم رفت و یوگا را امتحان کرد و به این نتیجه رسید که هیچ یک از اینها به اندازه کافی قوی و تاثیرگذار نیستند. بنابراین به استفاده از اسید روی آورد و ادعا کرد به صلح درونی که در جستجویش بوده، دست یافته است. وی گفت: «در طول دورهای که از مواد افیونی الاس دی استفاده میکرده چیزهای بسیاری کسب کرده و افزود: ونتیجه این کار این بود که عاقبت دریافتم می خواهم به کجا برسم».
ماجراجوییهای گرانت در ورطه خلاقیت فرهنگی مبتنی بر استفاده از مواد روانگردان که حداقل برمبنای برآوردها مشتمل بر ۱۰۰ نشست میشود، در طی سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ به وقوع پیوست و در واقع اساسی برای ساخت فیلم مستندی با عنوان «کری گرانت شدن» است که مستندی جذاب است که این روزها در جشنواره فیلم کن به نمایش درخواهد آمد.
این فیلم که عنوان خودش را از شخص گرانت گرفته، به کاوش در زندگی ستاره فیلم «شمال از شمال غربی» می پردازد و در عین حال این خطر را دارد که حسی شبیه یک ماهی قرمز بودن را ایجاد کند.
نیک ویر تهیه کننده این فیلم مستند میگوید: شبیه هر سازنده مستندی، ما کارمان را با یررسی همه فیلمهای ساخته شده از کری گرانت شروع کردیم اما کارمان را به شیوه شالوده شکنانهای با ارایه استفاده از الاسدی توسط او به پایان بردیم.
این که این فیلم هرگز این بازیگر را مثل یک پروانه که سنجاق شده باشد تصویر نکرده، شاید بهترین مزیت آن باشد. گرانت زندگیاش را به عنوان یک مخلوق برای پرواز گذراند. طبیعت متلون او که شکل دهنده او بود و بیش از هر چیز ذاتی گتسبیوار داشت موجب شد بچه شیطان خیابان بریستول به نام آرچی لیچ خودش را در قالب یک شاهزاده آمریکایی تصویر کند و تجسم زرق وبرق دنیای هالیوود شود. با این حال، این مستند تاثیری زیاد در نمایش چیزی داشت که موجب برانگیخته شدن او شد و هر آنچه موجب ترس او میشد و این که چگونه خواسته یا نخواسته هویت سابق خودش را عیان میکرد را نیز نشان میدهد. خودش زمانی اعتراف کرده بود: «من بخش بیشتر زندگیام را صرف نوسان بین آرچی لیج و کری گرانت کردم». و افزود: «با شک به هر یک، و بی اطمینانی به هر یک». این تنش خاص وجود او بود، اصطکاکی که موجب جرقههایی میشد که روی صحنه گل میکرد.
علاوه بر فراهم کردن موردی مطالعاتی و سینمایی، این فیلم دریچهای را بر ناکجاآبادی گمشده از روانگردان الاسدی باز میکند و به طور غیرمستقیم، نمونهای از مدرسه پزشکی تجربی است که اندکی پیش از ورود تیموتی لیری و حلقه هیپیهای ساحل غربی را تصویر میکند. بین ۱۹۵۰ و ۱۹۶۵ به حدود ۴۰ هزار بیمار برای درمان شرایط مختلف وابستگی به موادی چون الکل، اسکیزوفرنی و اختلال استرس استفاده از لیسرژیک اسید تجویز شد. در بریتانیا، بیمارستان پاویک کلینیک الاس دی را بنیاد نهاده بود و در آمریکا، سیا این ماده مخدر را به عنوان یک سرم حقیقت سنجی به کار میبست. گرانت برای درمان توسط همسر سومش بتسی دارک به نشست هفتگی دکتر مورتیمر هرتمان در موسسه روانپزشکی بورلی هیلز میرفت. مارک کیدل کارگردان سینما میگوید او اعتقاد داشت با این روش درمان شده است. وی میافزاید باید به خاطر بیاورید که کری یک مرد خاص بود. او بندرت مصاحبه میکرد و پس از دریافت اسید، او با مجله «خانهدارهای خوب» مصاحبه کرد و گفت: «می خواهم به دنیا درباره این تجربه بگویم. این زندگی مرا تغییر داد. هر کسی باید از آن استفاده کند. من در ضمن شنیدهام که تیموتی لیری نیز این مصاحبه را میخواند یا به او در این باره گفته خواهد شد، و باید بدانید علاقه شخصی او موجب شد تا کری گرانت نیز از این ماده استفاده کند».
کیدل در ساخت فیلمش به فیلمهای خانگی ۱۶ میلیمتری کری گرانت نیز دسترسی داشته و با بخشهایی از زندگینامه منتشر نشده خود او، به سراغ این موارد رفته است. اما در عین حال «ال اس دی» ساختار اصلی این فیلم را تشکیل میدهد وهمه فلش بکها دلیل برای توجیه آن است. او میگوید: من بخشی از نسل ۱۹۶۰ هستم ، خودم هم از اسید استفاده میکردم. نه خیلی، اما آنقدر بود که بخواهد مرا به این فکر بیندازد که وی یا هر کس دیگری که ۱۰۰ جلسه از این ماده استفاده کند باید واقعا تاثیر زیادی از آن گرفته باشد. او باید چیزهای زیادی درباره این مساله داشته باشد.
گرانت به سرعت جا به جا می شد، انگار شیطان در پاشنههایش خانه داشت.او فقط ۱۴ سال داشت که به عنوان یک آکروبات قراردادی با باب پندر امضا کرد و وقتی ۱۵ سال داشت در آمریکا این جایگاه را کسب کرد. او اسمش را عوض کرد، لهجهاش را هم عوض کرد. سعی کرد ازدواج کند و ترس از صمیمت در او، موجب شد تا بعدها متوجه شود که نتیجه رابطهاش با مادرش بود است که به طورناگهانی و زمانی که وی کودک بود از دست رفته بود. گرانت فکر می کرد او مرده است. در هر حال وقتی او سی و چند ساله و یک بازیگر سینما بود، کشف کرد السی لیچ نیز از بریستول است و وقتی گرانت سعی کرد تا او را نجات دهد ، وی با شک به او نگاه کرد وپرسید: آرچی؟ واقعا خودتی.
کری گرانت که ژانویه ۱۹۰۴ در شهر بریستول، انگلستان متولد شد، وقتی ۹ ساله بود شنید مادرش به یک مسافرت طولانی رفته، اما واقعیت این بود که مادر او هرگز نتوانسته بود بر افسردگی و غم از دست دادن فرزند دیگرش فائق بیاید، از همین رو او را به یک آسایشگاه سپرده بودند. این واقعیت تا سن ۳۰ سالگی برای گرانت مخفی میماند و او در این مدت مسیر زندگی را بدون حضور مادرش میپیماید. برای گرانت، رسیدن به سن ۱۴ سالگی همراه با اخراج از مدرسه بود اما این اتفاق مانع از آن نشد که روند آموزشی او متوقف شود و عشق او به مطالعه، وی را به فردی خودآموخته تبدیل کرد. اخراج او از مدرسه باعث میشود وی به همراه یک گروه نمایشی به اجرای برنامه در انگلستان روی بیاورد. او در این مدت پانتومیم و آکروبات را میآموزد که بعدها باعث میشود تا او خود بدلکاری بسیاری از نقشهایش را برعهده بگیرد.
دیوید توماسون تاریخنگار فیلم معتقد است مردم به کری گرانت به عنوان مظهر اجرای کار و بقایی پیچیده نگاه میکنند. اما فکر نمیکنم خود او چنین فکر میکرد. این حس طنز او بود که این عدم قطعیت را به وی میبخشید و او را تا این حد جذاب می ساحت. حسی این که او همیشه آرچی لیچی است که دارد نقش کری گرانت را بازی می کند و به تماشاگران اجازه می دهد تا شوخ طبعانه به او نگاه کنند. هاوارد هاوکس و آلفرد هیچکاک و کارگردانها باید آنچه را وی داشت درک کرده باشند که نقشهای مهمی چون «جمعه دختر او» و «بدنام» را به وی سپردند. وی اشاره میکند که نشستهای الاسدی با دوران اوج بازیگری این ستاره همزمان بوده است و این زمانی است که او در «شمال از شمال غرب» و «جدول کلمات متقاطع» بازی میکرد. در آن دوره او بزرگترین ستاره باکس آفیس جهان بود و در عین حال در همان دوره به عنوان درمان استفاده میکرد. او به سطحی باورنکردنی از مینیمالیسم رسیده بود و با صلح درونی جهان بازیگریاش را شکل داده بود.
با این حال استفاده از مواد افیونی الاسدی در سال ۱۹۶۶ غیرقانونی اعلام شد واین همان سالی است که کری گرانت اعلام کرد از دنیای بازیگری بازنشسته می شود و همه قدرتش را صرف حمایت از این ماده کرد.
در زمان درگذشتش او هدیهای ۱۰ هزار پوندی برای دکتر هارتمن به ارث گذاشت وامروز به نظر میرسد درمان با این روش دوباره دارد متداول میشود. در کنفرانس اخیر علوم مواد روانگردان در اوکلند کالیفرنیا نتیجه کلینیکال استفاده از این ماده در درمان بیماریهای روانی و تروما روشن شده است.
آیا واقعا استفاده از اسید به کری گرانت کمک کرد تا این حرفه را شکل دهد و به این دستاوردها برسد؟ شاید بازیگری استراتژی او بود، یک لباس مبدل درخشان، و راهکاری برای این که تصور کند میتواند جلو برود. اما کیدل نیز شکهای خودش را دارد وآنها را ارایه میکند. او معتقد است گرانت خیلی ساده دست به این تصمیم گیری زد چون هم در اوج حرفهای خودش بود و هم به حد کافی در فیلمهای درخشان بازی کرده بود و هم پول حسابی در آورده بود . در این جایگاه رفیع، زندگی او تغییر کرده بود و به گفته کیدل: فکر میکنم او کارش را متوقف کرد زیرا پدر شده بود.
در واقع در این فیلم میتوان دوران پاییز بازیگری گرانت را مرور کرد و به زندگی او و دخترش نگاه کرد که با هم در برابر تلویزیون نشستهاند و فیلم نگاه میکنند یا با هم میرقصند .
وی میگوید: در این فیلم میبینیم که پدر و دختر دستهایشان را در هم حلقه کردهاند و او با موهایی سفید ، شبیه ورزشکاران سنگین وزن شده است. اما این مرد هنوز میتواند به زیبایی از پس حرکات موزون برآید و هنوز فضایل قدیمی خودش را از دست نداده است.
«کری گرانت شدن» در جشنواره فیلم کن نمایش داده میشود و۹ ژوئن نیز در تلویزیون آمریکا روی آنتن می رود.