چگونه من میتوانم خودم باشم در حالیکه تو هم خودت هستی؟
آیا برایتان پیش آمده در کنار شریک عاطفی خود احساس کنید فرد دیگری شدهاید؟ آیا تصور میکنید او باید تغییر کند – یا شما شریک خود را عوض کنید – تا اینکه بتوانید خودِ واقعیتان باشید؟
آیا برایتان پیش آمده که گاهی احساس کنید هیچ اختیاری ندارید و مثل یک کودک، لجباز و کلهشق شوید؟
اگر این احساسات را تجربه کردهاید، بدانید که کاملا عادی است و در میان افراد عاشق عمومیت دارد. همه عاشقان گاهی واکنشهای احساسی شدیدی دارند که میتواند تهدیدی برای خراب شدن رابطهشان به حساب بیاید.
اگر یکی از دو طرف دست روی یک حس منفی و حساس بگذارد، ماشه تفنگِ نارضایتی طرف مقابل کشیده میشود و تبعات منفی متعددی بدنبال خواهد داشت.
مهم نیست که این احساسات چگونه بیان میشوند، فقط چون روی آنها حساسیت ایجاد شده باعث میشود تا دو طرف حس بسیار بدی به هم پیدا کنند به طوری که حتی دوست نداشته باشند لحظهای در کنار هم بمانند.
به طور مثال:
- – تو همیشه شاکی هستی
- +من شاکی نیستم. این توئی که همیشه طلبکاری
- -تو خیلی منو کنترل میکنی
- +تو اصلا حواست به من نیست و به حرفام گوش نمیدی
بازخوردهای هیجانی اغلب بهصورت خودکار بروز میکنند و در بیشتر مواقع هم ناخودآگاه هستند. یعنی فرد بدون اینکه خودش متوجه باشد به شرایط، رویدادها یا افراد خاصی از خود واکنش نشان میدهد.
این مساله گاهی بسیار عالی است. وقتی شما عاشق میشوید، حضور محض طرف مقابل برایتان کافی و لذتبخش است. شما با شور و استیاق فراوان از بودن خود غرق در شادمانی میشوید و دنیا جلوه زیباتری برایتان دارد.
اما وقتی در شرایط پر استرس قرار دارید، واکنشهای هیجانی به یک مقولهی منفی و بد تبدیل میشوند. در چنین مواقعی جهان بهنظرتان تلخ و سیاه و منفی است و این حس را دارید که دایما زیر فشار تهدید اتفاقهای بد هستید.
کلید هیجانات منفی انسان بسیار آسان فشرده میشود. بیشتر آدمها وقتی زیر بار فشارهای عصبی و اتفاقهای منفی قرار دارند بهشدت مستعد منفجر شدن و بدتر کردن اوضاع هستند. حالا تصور کنید در یک رابطه عاطفی، یکی از دو طرف حرفی بزند که خوشایند طرف مقابل نباشد. آن وقت است که انفجار صورت میگیرد و دو طرف میتوانند خیلی راحت یکدیگر را ترک کنند یا از هم متنفر شوند.
حیوانات اجتماعی وقتی احساس خطر میکنند بهشدت مطیع واکنشهای احساسی هستند. وقتی یک فرد از اعضای گروه احساس تهدید میکند، آدرنالین و کورتیزول بسیار زیادی در خون او ترشح شده و دیگر افراد را نیز تحت تاثیر خود قرار میدهد.
پدیدار شدن حس خطر در یک فرد سریعا به بقیه اعضای گروه هم منتقل میشود. این سبب افزایش شانس نجات میشود زیرا همکاری چندین نفر در شرایط خاص بسیار موفقتر از تلاش یک فرد واحد است.
مشکل اساسی انسانها در روابط صمیمیشان این است که نمیدانند مغز عاطفی بسیار بهتر و مطمئنتر از عذرخواهی کردن است.
باید بدانید که همه انسانها علایق مستقل از دیگری دارند. اما متاسفانه این مساله در اغلب روابط به عنوان خودخواهی فرد تلقی میشود و زمینهساز مشکلات فراوانی خواهد شد.
وقتی خواستههای یک نفر جنبه دستوری به خود میگیرد، آن فرد به طور غیرمستقیم این حس را منتقل میکند که همکاری نمیخواهد بلکه باید درخواستهای او اطاعت شوند. همین مساله زمینهساز خشم و کنارهگیری دو طرف خواهد شد:
- -تو اگه منو دوست داشتی این کار رو میکردی.
- +اگه منو دوست داشتی از من نمیخواستی که این کار رو بکنم.
نیاز آگاهانه یک طرف برای تایید شدن بعضا با نیازهای طرف مقابل تداخل پیدا کرده، از کنترل خارج شده و در نهایت به خشم و جنگ و ناراحتی تبدیل میشود.
واکنشهای احساسی شدید باعث میشود تا ما انسانها نتوانیم تفاوتهای یکدیگر را تحمل کنیم و بر این باور اصرار داشته باشیم که «تو باید جهان را آن طور ببینی که من میبینم». یا دچار خودشیفتگی شویم و توانایی دیدن و شنیدن نقطهنظرات طرف مقابل را نداشته باشیم.
همچنین ممکن است به فلسفهی معیوب «یا همه یا هیچ» دچار شویم که بر اساس آن یا مثل فرشته خوب هستیم یا مثل یک دیو، بدجنس و آزاردهنده.
این احساسات شدید میتوانند در نتیجه شرایط روحی ما تعیین شوند، یعنی مثلا اگر خسته، گرسنه، ناراحت یا مریض هستیم ممکن است واکنشهایی داشته باشیم که نتیجه چندان خوشایندی بدنبال ندارد.
حالا تصور کنید که سرزنش هم به این ملغمه اضافه شود، دیگر نور علی نور میشود و دو طرف به دشمنان درجه یک همدیگر تبدیل خواهند شد.
سیستم دفاعی خودکار
بازخوردهای احساسی اغلب باعث میشوند تا واکنشهای فرد تحت کنترل نامحسوس سیستم دفاعی قرار بگیرند. در بیشتر مواقع نیز به صورت غیر عمدی و سهوا با زبان بدن، تغییر حالت صورت، کشمکش، اغراق، شک، کمصبری، ناراحتی یا اشتیاق بروز میکنند.
این احساسات تقریبا همیشه به صورت ناخودآگاه پدیدار میشوند و زمانی که شما متوجه آن میشوید آن حس در حالت پیشرفته خود قرار دارد.
با اینکه سیستم دفاعی مردم بیشتر در محیط کار فعال است اما در روابط عاطفی و خانوادگی بیشتری آسیب را میتواند بدنبال داشته باشد.
تصور کنید که عشقتان با لحن سرد با شما صحبت میکند، یا قیافه گرفته یا خیلی محکم در را میکوبد و به اتاق میرود، یا …. همه این مسایل میتوانند ناخوادآگاهِ شما را در حالت دفاعی فرو ببرد و به این واسطه آماده نمایش بدترین و شدیدترین واکنشهای منفی خواهید بود.
این شرایط زمانی بدتر میشود که هر دو شما در لاک دفاعی فرو رفته باشد. آن وقت است که هر اتفاق بدی ممکن است روی دهد. به محض اینکه یکی از دو طرف حرف ناخوشایندی بزند، بمبها عمل میکنند و دو طرف با سلاحهایی همانند رفتار سرد، داد و فریاد، انتقاد کردن، سرزنش کردن، نادیده گرفتن، ناسزا گفتن و … به یکدیگر حمله میکنند.
در نهایت، هر دو طرف بی دفاع، رنجور، کمصبر، ناراحت، یا عصبانی خواهند بود.