چرا باید درباره تحولات جنسی با بچهها حرف بزنیم؟
در این دنیا درسهایی وجود دارد که والدین باید به فرزندانشان بیاموزند. به آنها بیاموزند که چهطور از خیابان عبور کنند، به بیگانگانی که با مهربانی با آنان حرف میزنند یا به آنان شیرینی میدهند، فوراً اعتماد نکنند و نوازش کردن سگها همیشه کار عاقلانهای نیست، بهخصوص در روزهای گرم. علاوه بر تمام اینها، به کودکان هشدار بدهند که حتی به طرف سیگار، بخاری، استخر، پله، اتو و پنکه برقی نروند. در واقع، والدین از زمانی که بند ناف نوزادشان را میبرند تا وقتی بزرگ میشوند، دائم احساس میکنند که او در خطر است. در دنیایی امروزی که در آن شمار بیماریهای ناشی از تماسهای جنسی پرخطر در حال افزایش است، پس چرا والدین نباید با فرزندانشان درباره تحولات جنسی حرف بزنند؟ این مساله موضوعی است که با دکتر مهدی قاسمی، روانپزشک و رواندرمانگر نوجوانان مطرح کردهایم.
چرا والدین باید درباره تحولات جنسی با بچهها حرف بزنند؟
به دلیل اینکه پدر و مادر نقش مهمی در تحولات و گرایشهای جنسی فرزندشان دارند. متاسفانه در دنیای مدرن امروزی، در مورد تحولات و روابط جنسی هیچ اطلاعاتی در اختیار بچهها گذاشته نمیشود. والدین نباید این وظیفه خود را به سایر افراد اجتماع و وسایل ارتباط جمعی محول کنند و نباید در دادن این اطلاعات به فرزندانشان تعلل کنند چون نقش آنها در تحولات و گرایشهای جنسی فرزندانشان بسیار مهم است. درضمن، نوجوانان میخواهند از زبان والدینشان در اینباره اطلاعاتی کسب کنند و به این آگاهی نیاز دارند. درست است که آنها از طریق وسایل ارتباط جمعی، دوستان و اینترنت، میتوانند اطلاعاتی به دست میآورند، اما مسئله اینجاست که گاهی این اطلاعات درست نیست و از منابع موثقی نیز استخراج نمیشود. و این مساله میتواند آنها را بیشتر در معرض آسیب قرار دهد.
یکسری از والدین معتقدند فرزندشان خودش به مرور این اطلاعات را کسب میکند و نیازی به توضیح نیست!
والدین باید اشتباه بزرگی را مرتکب شوند اگر بگذارند نوجوانانشان از طریق دیگران، در مورد مسائل جنسی اطلاعات کسب کنند. منظور من این نیست که مدارس، سازمان بهزیستی و نهادهایی که در این باره تأسیس شدهاند، نمیتوانند اطلاعات کافی و درستی در اختیار نوجوانان قرار دهند، بلکه نقش والدین کلیدیتر و مهمتر است.
پروفسور دوید پاتون، به دو عامل مهم که میتواند مانع شیوع روابط جنسی پرخطر در میان نوجوانان شود، اشاره میکند: عامل اول، کاهش فقر و محرومیت است. طبعاً زن فقیری که بیسواد است، نمیتواند وظیفه مادرانه خود را در اینباره به خوبی انجام دهد و اطلاعات مفید و کافی در اختیار فرزندانش بگذارد. و عامل دوم، روابط سالم خانوادگی است و اینکه والدین آگاه بتوانند در این مورد، بیپرده با فرزندانشان حرف بزنند.
مشکل ما این است که برای بسیاری از ما دشوار است که در مورد تحولات و گرایشهای جنسی با نوجوانانمان صحبت کنیم. احساس میکنیم هنوز خیلی زود است که در این مورد با آنها حرف بزنیم. از سوی دیگر، گاهی فکر میکنیم که خودشان همه چیز را میدانند. اما اشتباه میکنیم؛ آنها اطلاعات زیادی ندارند و بسیاری هم حتی خجالت میکشند در این باره با پدر یا مادرشان حرف بزنند.
گاهی اوقات والدین نمیتوانند به تمام سؤالات فرزندشان در مورد مسائل جنسی پاسخ دهند. ضمن اینکه برخی از آنها این سؤال برایشان مطرح است که وقتی خودشان با این اطلاعات محدود توانستهاند زندگی مشترک موفقیتآمیزی داشته باشند، چرا فرزندانشان نتوانند؟!
پاسخ آن ساده است در حال حاضر زمانه و سؤالات بچهها تغییر کرده و همانند گذشته نیست. پس طبیعتاً باید متناسب با زمان، باید آگاهیهای لازم به آنها داده شود. والدین در قبال فرزندانشان مسئول هستند و امروز باید اطلاعات آنها به اندازه مطالب مجلهها و کتابهایی باشد که در این زمینه چاپ میشوند. به هر حال والدین باید بدانند که وقتی بچهها به سن نوجوانی میرسند، کنجکاوند تا اطلاعاتی در مورد مسائل جنسی کسب کنند، پس چه بهتر که خود آنها این اطلاعات را در اختیارشان بگذارند.
برای دادن این اطلاعات باید به چه نکاتی توجه داشت؟
والدین باید سعی کنند اطلاعات را به تدریج به آنها انتقال دهند. برای این منظور میتوان از مطالب روزنامهها و مجلات یا تلویزیون استفاده کرد. وقتی هم در این مورد با فرزندانشان حرف میزنند، خجالت را کنار بگذارند. هدف این است که آنها را از آسیبها و خطرات احتمالی که بعدها تهدیدشان میکند، دور نگه داریم. مادر و دخترها باید آنقدر با هم صمیمی باشند و از قبل درباره عادت ماهیانه با هم صحبت کرده باشند تا دختر وقتی برای اولینبار عادت ماهانه شد، از گفتن آن به مادرش خجالت نکشد.
والدین باید با فرزندشان حرف بزنند، نه آنکه سرزنششان کنند. گاهی، ما وقتی عصبانی و نگران هستیم و آنها میخواهند با ما حرف بزنند، هرچه به ذهنمان میرسد، به آنها میگوییم. حال آنکه باید صمیمانه رفتار کنیم و همانطور که دست در دست یکدیگر راه میرویم، نصیحتشان کنیم. پدر و مادر باید ارزشهای خانوادگی و شخصی را با فرزندشان در میان بگذارند و بگویند که چهقدر برایشان مهم است که به این ارزشها احترام بگذارند. وقتی در مورد افرادی حرف میزنند که ارزشهایشان با آنها متفاوت است، باید مراقب حرفها بود. اگر درباره دوستان فرزندشان یا خانوادههایی که روش زندگیشان مخالف روش آنهاست، با زبانی توهینآمیز حرف بزنند، حرفهای آنها تا ابد در ذهن فرزندشان خواهد ماند. شاید روزی او تصمیمی بگیرد که موردتایید والدین نباشد و این سبب شود که مسائلش را صمیمانه با آنها در میان نگذارد. و در آخر، باید آنها را از خطراتی که تهدیدشان میکند، آشکارا مطلع کرد و صادقانه گفت که چهقدر نگران آیندهشان هستید.
اگر بهنظر رسید که بچهها به حرفها گوش نمیدهند، نباید نگران یا ناراحت نشد. این مسائل آنقدر برای آنها مهم است که بیشتر از آنچه بهنظر میرسد، حواسشان به حرفهای والدین است. باید به آنها فرصت داد که مسائل را تجزیه و تحلیل کنند.
* دکتر مهدی قاسمی، روانپزشک و رواندرمانگر نوجوانان