پاسخ به پرسش های بی پایان مرگ
رویا سلیمی،دو کتاب مغازه خودکشی نوشته ژان تولی و کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ با محوریت خودکشی و تمایل به آن نگاشته شده است. هر دو اثر با اقبال خوب مخاطبان روبرو شده و جزو پرفروش ترینها قرار گرفته اند. آثاری در ژانر فانتزی که در زمره ادبیات عامه پسند جای میگیرد و مخاطب عام با آنها ارتباط برقرار میکند. این آثار در ایران نیز مورد توجه قرار گرفته و از سوی ناشران متعددی ترجمه و راهی بازار کتاب شده است. از این رو در میان مخاطبان ایرانی شناخته شده محسوب میشود. این روزها دو اثر نمایشی با اقتباس از این دو رمان به روی صحنه رفته و این آثار را برای نمایش روی صحنه دستمایه کار خود قرار داده اند.
در نگاه نخست توجه و اقبال بسیار مخاطب به این آثار میتواند از انگیزه های اصلی انتخاب آن برای اجرا باشد. در شرایطی که تئاتر این روزها به شدت به بازگشت سرمایه متکی شده، توجه به آثاری که مخاطبان آن را پیش از این پسندیده از ریسک کمتری در اجرا برخوردار است. اما توجه به چند نکته در این انتخابها ضروری است.
به نظر میرسد ادبیات ترجمه و گسترش آن در میان اهالی فرهنگ و علاقمندان ادبیات، سایه خود را بر دیگر آثار هنری نیز انداخته است. پرمخاطب شدن رمانهای ترجمه در میان مخاطبان ایرانی تا حدی که آن را در دیگر هنرها نیز دنبال کند، گاه نتیجه سیاستگذاریهای غلط و غفلت از آثار قابل قبول و مورد توجه بومی و ایرانی شده است. آثاری که از سوی ناشران متعدد و به دفعات با چاپهای مختلف و مترجمان گوناگون راهی بازار می شود، در ذائقه سازی مخاطب اثر مستقیم دارد. آثاری که هر از چندی اسم و رسم فراوانی پیدا میکنند و مخاطبان گویا اگر از این آثار بی خبر باشند، گویی از قافله فرهنگ و هنر جا مانده اند، نیاز به بررسی و آسیب شناسی بیشتری دارد.
این آثار با موضوع مشترک خودکشی هر کدام به نوعی به جهان بینی نویسنده و نسبتش با مرگ و معاد و عالم دیگر حکایت دارد. در مغازه خودکشی از کشیش تا نگهبان قبرستان از مادر تا کارگر معدن و … همه به یک نقطه پوچی میرسند و در نهایت آنچه جامعه افسرده را از این وضعیت نجات میدهند نوشیدن و رقص و سرگرم شدن با موزیک است.
در کتابخانه نیمه شب بحث انتخابهای تاثیرگذار افراد در زندگی و نحوه مدیریت آنهاست. این انتخابها هر کدام به تنهایی میتواند سرنوشت افراد را تغییر دهد و در این میان میل به مرگ و خودکشی تنها راه نجات شخصیت از وضعیت کنونی اش تلقی شده است. تنهایی، فقرو عدم توانایی برقراری ارتباط همه در کنار یکدیگر فرد را با جهانهای موازی قابل دسترسی روبرو میکند و در انتها همه تصمیمات نتیجه یکسانی را در بر دارد.
نکته دیگر در خصوص انتخاب این متنها برای اجرای صحنه ای، نگاه متفاوت آنها به پدیده مرگ و جهان ناشناخته آن است. موضوعی که فارغ از جنس و نژاد و ملیت، همواره در طی اعصار از کنجکاوی برانگیزترین موضوعاتی است ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. این موضوع و نداشتن اطلاعات کافی در مورد جهان پس از مرگ و پرداختن به آن را به موضوعی با ظرفیتهای بسیار جذابی بالا تبدیل کرده است. البته این ظرفیت در میان متون مختلف دینی و احادیث و روایات شیعی بسیار شرح و بسط داده شده است، اما عموما در میان هنرمندان ایرانی چندان مورد توجه قرار نگرفت.
استفاده از متون مختلف در اجرای نمایشی میتواند گستردگی گونه ها و موضوعات را برای مخاطب هموار سازد، اما عدم توجه به در داستان های ایرانی و جای خالی آن در میان جدول اجراهای جشنواره بین المللی تئاتر فجر و اجراهای پرمخاطب در سالنهای خصوصی در نگاه کلی نشانگر، مغفول بودن این آثار در نگاه کارگردانان و عوامل اجرایی تئاتر است. این نقیصه در جریان عرضه و تقاضا در بازار کتاب و متقابلا در عرصه هنرهای نمایشی قابل بررسی است.
اینکه در طی سالیان متمادی بعضا سلیقه مخاطب نسبت به متون غربی تربیت شده است، دومینووار لاجرم تاثیر خود را بر دیگر عرصه های فرهنگ و هنر گذاشته است. در این میان بحث اقتباس و گرته برداری از آثار ادبی معاصر ایرانی چالشهای خود را در پی دارد. توجه به حقوق مولف و احترام به حقوق صاحب اثر ایرانی نیز چندان در کشور محلی از اعراب نداشته و مسائل خاص خود را در پی دارد. از این رو امید است تبادل و تعامل موثر میان صاحبان اثر در حوزههای مختلف میتواند این مسیر پر چالش را هموار تر و شاهد نمایشی شدن داستان و رمان ایرانی باشیم.