وجوه دینی تئاتر دفاع مقدس

در دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد، تئاتر دفاع مقدس سویههای تجربه نشدهای را در خود ایجاد کرد. شخصیتهای تئاتر دفاع مقدس وجوه دینی بارزی داشتند و این ویژگیها در کنش آنها نسبت به وقایع و جهانبینیشان کاملاً قابل مشاهده بود.
به گزارش تریتا نیوز به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رویا سلیمی؛ در پیوند با مخاطبی که نمایش برای او ساخته میشود همواره گونهها و اشکال مختلفی از هنرهای نمایشی مطرح است. گونههایی که در مواجهه با مخاطب خاص و عام قابل تقسیمبندی و تفکیک موضوعی است که البته این تقسیمبندیها محل مناقشاتی است که چندان راهگشا نبوده و میتواند در زمانها و مکانهای مختلفی متغیر و قابل بازنگری باشد.
تئاتر خویشاوندی وثیقی با فلسفه دارد. فلسفهای که جهان براساس آن تفسیر و تعبیر میشود و از زاویه دید مولف و پدیدآورنده میتواند نوری باشد بر سویههای کمتر دیده شده و فلسفی جهانی که فهم آن از دریچه نگاه هنری چند ویژگی را همزمان خواهد داشت. ویژگیهایی که از سرگرمی صرف تا بیان مانیفستهای متعدد فلسفی و زیر سوال بردن جهانبینیهای متعدد طیفبندی میشود.
پرداختن به مقوله دین در جامعهای که دین یکی از مهمترین و بارزترین ویژگیهای آن محسوب میشود، دور از ذهن و ناآشنا نخواهد بود. توجه به دین و امر دینی پس از انقلاب به شکل جدی اهمیت پیدا کرد. در هنرهای نمایشی نیز این توجه ملموس و مشخص بود. ناشرانی مانند انتشارات برگ، سوره مهر، انتشارات نمایش و… به چاپ نمایشنامههای دینی و مذهبی پرداختند و از دهه شصت، تئاتر دینی رشد و نمو چشمگیری پیدا کرد. در این نوشتار با آسیبشناسی تئاتر دینی به بررسی این مقوله پرداختیم.
نمایش یا تئاتر دینی؟
اما تئاتر از نوع دینی آن با نگاهی به سیر تطور در سالهای گذشته از منظر کمی و سویههای متعدد قابل تامل است. به لحاظ کمی میتوان گفت با توجه به اینکه در سالهای گذشته به تعداد سالنهای نمایش و اجراهای آن افزوده شده افزایشی که تا پیش از این تئاتر ایران هیچگاه شاهدش نبوده، تئاتر دینی همواره در حد برگزاری مراسم مذهبی و به شکلی مناسبتی اجرا شده است که البته آن را نمایش مینامند.
اجرایی بی تداوم که امکان جریانسازی و شکلگیری پایههای این گونه از تئاتر را فراهم نساخته و همواره جنبه مناسبتی – تزئینی پیدا کرده است. بدین معنا که تئاتر حرفهای و تاثیرگذار این روزها و حتی سالیان اخیر چندان از دین به عنوان امری قابل پرداخت نمایشی توجه نداشته است. نکته دیگر در مورد اجراهای تئاتری این است که شاید بتوان گفت تئاتر دینی تنها در چند شکل خاص آن عملاً به صورت جریانی زنده و پویا تبدیل نشده و آنچه در این نوشتار نیز میتوان بر آن صحه گذاشت، تئاتر دینی است. تئاتری که در کنار تعزیه و نقالی جای میگیرد.
تئاتر دینی یا تاریخ دینی!
در میان آثاری که ویژگیهای تئاتری آن را از نمایش متمایز میکند، آنچه بیش از هر چیز به آن توجه شده جنبه تاریخی دینی را مدنظر قرار داده است. اجرای نمایش در اینجا باز هم با کمترین شخصیتپردازی و داستانی، روایتی تاریخی را بازنمایی میکند که ممکن است بارها و بارها تکرار شود و البته این ویژگی نیز مناسبتی بودن آن را در پی دارد. به شکلی که این نوع نمایش دینی نیز به دلیل نگاه تاریخی خود زمانمحور بوده و با نگاه به رویدادهای مذهبی اجرا میشود.
این ویژگی بر تداوم اجرای آن در طول سال تاثیر گذاشته و در کنار نمایشهای مذهبی و تعزیه شکلی دیگر از آن را رائه میدهد. شاید بتوان آن را در زمره تئاتر تاریخی دانست تا تئاتر دینی. نمایشنامه های موفقی مانند «خورشید کاروان» نوشته مهدی متوسلی، «مفرد مذکر غائب» و «هاقیل» نوشته علی موذنی، «عشق به افق خورشید» نوشته سید مهدی شجاعی، «بوی نا» نوشته صادق عاشورپور از معروفترین این آثار هستند. همچین برخی نمایشنامههای عبدالرضا فرید زاده، مسلم نادعلی زاده، حسین فدایی حسین، سعید تشکری و محمد مهدی خاتمی نیز در این گونه جای میگیرد.
وجوه دینی تئاتر دفاع مقدس
در دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد، تئاتر دفاع مقدس سویههای تجربه نشدهای را در خود ایجاد کرد. شخصیتهای تئاتر دفاع مقدس وجوه دینی بارزی داشتند و این ویژگیها در کنش آنها نسبت به وقایع و جهانبینیشان کاملاً قابل مشاهده بود. مفهوم دین و تاثیر آن در تصمیمگیری و سرنوشت انسانی که در مواجهه با ظلم به تأسی از معصومین (علیهمالسلام) مسیری را طی میکند که درام در آن جریان دارد و شخصیتها در میدان خیر و شر با آموزههای دینی خود دست به انتخابی سرنوشتساز میزدند.
اینگونه از تئاترها که عنوان دفاع مقدسی داشتند، ویژگیهای بارزی از تئاتر دینی را در خود به شیوهای انضمامی مطرح میکردند. اما از دهه هشتاد به بعد تئاتر دفاع مقدس نیز بیش از بیان آن جهانبینیها و ترسیم جهانی خداباور و نقش آن در سرنوشت شخصیتها؛ به وجوه شخصی و عموماً روزمره جنگ در میانه میدان نبرد و مسائل پیرامون آن پرداخت.
به گونهای که آن را از ویژگی دینی بودن منفک کرده و به عامل جنگ در زندگی شخصیتهای نمایش فارغ از مقدس یا نامقدس بودن آن اشاره می کند. آن را به سوی بیان مسائل صرف انسانی و شاید زمینی معطوف ساخته است. مسائلی که پیوند چندانی میان شخصیت حاضر در جنگ با گرایشات و باورهای مذهبی و دینی او دیده نمیشود و بیشتر بیان وجوه دیگر شخصیتها و اتفاقات جانبی آن مطرح است که تنها همزمانی آن با سالهای دفاع مقدس محل اتصال این گونه از تئاترها با دفاع مقدس است.
اتفاقاتی که گاهاً جنبه نوستالژیک و یادآوری داشته و انسان ایرانی در پیوند با دین و مذهب شیعه صورتبندی نمیشود. مانند تئاتر «سردار» نوشته و کارگردانی نادر برهانی مرند و نمایش «پچ پچههای پشت خط نبرد» نوشته علیرضا نادری که در سالهای گذشته بارها روی صحنه رفته است.
سیاست در تراز دین
پرداخت دیگر از دین در صحنه تئاتر، پرداختی سیاسی به دین با رویکرد ایدئولوژیزدگی، نقد دین ابزاری سیاسیون یا سیاسی بازی و تزویر دینمداران است که عموماً به نفی و تخطئه اساس دین یا ابعاد اجتماعی دین منجر میشود. یادآور مضمون الحادی «دین به عنوان افیون تودهها» است. نمایشهای «بکت»، «گالیله»، «شوایک»، «اوبرمنش»، «دویل»، «سیئر» و «شیوه به قداست رساندن یک اعترافکننده نامعتبر» از این دست تئاترها محسوب میشوند که در میان آنها آثار نمایشی اقتباسی و ترجمه تا تالیف و آثار مدرن طیف وسیعی را شامل شده است. در عموم این آثار کلیسا و کشیش به عنوان شخصیتهای محوری منفی که اصول اخلاقی اولیه را نیز زیرپا می گذارند، انگشت اتهام وضعیت کنونی را به سمت متولیان مذهبی میگیرند.
در کنار آن لزوم امر جدایی دین از سیاست و جدایی قدرت و مذهب بیش از هر چیز خودنمایی میکند. اینکه جایگاه و شان مردان قدرت و مذهب به واسطه حضور دیگری تخطئه میشود و مادامی که مذهب سیاست را کفیل خود قرار میدهد یا بلعکس، هویت و جایگاه راستین هر دو مسخ شده و هر یک به نابودی دیگری گرایش پیدا می کند.
در این میان کارکرد هدایتگری و روشنایی بخشی دین، زیر سایه شخصیتهای کشیش فاسد و سلطه کلیسا، نمیتواند فروغی داشته باشد و در تاریکی فراموش میشود. به نظر میرسد حذف و هجو حضور اجتماعی و سیاسی دین کارکرد اصلی اینگونه تئاترها باشد. در حالی که انتظار میرود دست کم، حضور قدرتمند و شایسته سیاسی ایران در عرصههای بینالمللی مقاومت در رویکردهای سیاسی تئاتر به دین بازنمایی شوند. سیاستی که جای آن در برنامهریزیهای مسئولان و اقدام جامعه تئاتری ناپیداست.
خوانش عرفانی از دین
در برخی نمایشها که سویهای دینی دارند، آنچه در مسیر راه شخصیتها قرار میگیرد و آنها را فردی قابل دیدن روی صحنه میسازد، عرفان است. عرفانی که تفسیرپذیر بوده و بر جنبههای کمتر آشنا برای مخاطب ایرانی تمرکز دارد. در نمایشهایی مانند «سهروردی»، «شمس پرنده» و «رستاخیز عشق» دین در ساحت عرفان باز تولید میشود و مفهومی که از آن برمیآید، برساخته از نگاه خاصی است که ارتباط آن با دین چندان مطرح نیست. عرفان در آن به سلوکی تعریف میشود که بر اسطوره و کهن الگویی این شخصیتهای تاریخی میپردازد. عموماً خوانش عرفانی از دین به نمایش آموزههای تصوف بر صحنه تئاتر منجر میشود که با عرفان عملی و نظری راستین برگرفته از قرآن و سیره اهل بیت (علیهم السلام) تفاوت دارد.
در سالهای اخیر در رویکرد عرفانی تئاتر به دین معمولاً تضادها و اختلافهای تاریخی فقها و عرفا برجسته شده و جنبههای عرفان اسلامی مانند توحید، امامت، زهد، مبارزه با مادیگرایی و اخلاق در سایه تقوای الهی رنگ باخته است. از این رو سیره پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم و صحابه مانند سلمان، ابوذر، مقداد، اویس، کمیل، میثم تمار و… خبر مهمی نیست. اتفاقی که صحنه تئاتر آن را حذف کرده و حالا مدیومهای دیگری مانند تلویزیون با بودجههای باز، خود را مکلف به ساخت و تولید آن میدانند. چرا که نپرداختن آن در صحنه تئاتر، لزوم و نیاز آن را برای مخاطب شیعی و ایرانی از بین نبرده است.
حقیقت و اخلاق؛ گمشده تئاتر دینی
در چنین وضعیتی به نظر میرسد بیش از پیش مضامین دینی و شیعی مغفول مانده و پرداخت نمایشی نسبت به مضامین اعتقادی و اخلاقی در دین مورد توجه قرار نگرفته است. مضامینی که میتواند در بافت شخصیتی کاراکترهای نمایش جنبههای مغفول مانده این گونه از تئاتر را بازنمود سازد. نمایش تجلی ابعاد توحید در سیر زندگی روزمره انسان امروز، انتظاری است که از تئاتر دین به عنوان گونهای مهم نمایشی میرود. پرداختن به عقاید دینی در درامی که میتواند عنصر پیش برنده خود را در اخلاق دینی که همانا عمل به دین است بیابد و ارتباطی ملموستر و قابل درک برای مخاطبی مهیا سازد که دین همواره در میان اعصار و ادوار مختلف تاریخی از ویژگیهای اساسی هویتی او محسوب میشود. نمایشی که کاتارسیس آن یاد خدا را در دل مخاطب زنده کند و با فطرت او ارتباط برقرار سازد.
در پایان باید گفت تئاتر دینی با توجه به اهمیت و جایگاه خود در میان آثار نمایشی، در زمینه تولید آثار و تدوین نظریه تئاتر دینی دچار کمبود و نقصان است. نبود نظریه مدون و قابل بررسی در خصوص تئاتر دینی و فقر نمایشنامههای دینی در دهههای گذشته، تئاتر دینی را به حاشیه برده است. لزوم توجه به جریانسازی این گونه نمایشی مستلزم تدوین نظریه و تولید متون نمایشی خواهد بود.