وبلاگرهای دیروز کجایند؟
پایگاه خبری تریتا نیوز ،شاید اولین رسانه شخصی تحت بستر وب در ایران وبلاگ ها بودند که دورانی رونق خاصی داشتند. برخلاف شبکه های اجتماعی که اغلب بستری خارج از کشور دارند وبلاگ ها بستر تماماً داخلی داشتند.
وبلاگر ها معمولاً کمتر شناخته می شدند زیرا غالب آنها جهت آزادی بیان بیشتر ترجیح می دادند با نام مستعار فعالیت کنند.
یکی از فعال ترین و شناخته شده ترین وبلاگرهای اواخر دهه ۸۰ قطعاً مسعود رضوانی بود. فردی که بیشتر حول محور زندگی اجتماعی خود و بعضاً محیط دانشگاهی که در آن تحصیل می کرد با بیانی طنز آلود و شیرین می نوشت و بسیاری از سایت ها و خبرگزاری های معتبر در آن زمان از مطالب او استفاده می کردند.
مسعود رضوانی با همان قلم شیوا و شیرین به سمت و سوی نشریات و رادیو و برنامه سازی آمد. اما سوال اینجاست که این وبلاگر برجسته دهه ۸۰ امروز چه جایگاهی در شبکه اجتماعی و بازنشر مطالب خود دارد. مصاحبه کوتاهی ترتیب دادیم تا کمی از وضعیت این روزهای محیط فضای مجازی بیشتر بشنویم.
به عنوان سوال اول احساس می کنید روند رسانه های شخصی ما پیشرفت کرده یا رو به پسرفت می باشد؟
به این سوال از دیدگاه های مختلف می توان نگاه کرد. به صورت کلی از لحاظ فنی و ساختاری قطعا این قبیل رسانه های شخصی پیشرفت شگرفی داشته اند و شما امروز راه آسان تری برای جذب مخاطب دارید چون مدیا بیشتر سمت و سوی صوت و تصویر گرفته است در حالیکه وبلاگ ها بیشتر نوشتاری بودند و حداکثر چند عکس اقتباسی ضمیمه می شد. بنابراین از لحاظ ساختار فنی این قبیل رسانه ها پیشرفت کرده اند.
از لحاظ محتوایی وبلاگ نویس دیروز با سواد تر بوده است یا مدیا ساز امروز؟
قطعا روز به روز این قبیل رسانه ها، مخاطب و برنامه ساز رو به سمت بی سوادی و بی محتوایی سوق می دهند. یک فردی که یک کلیپ میسازد و در شبکه اجتماعی مثل اینستاگرام منتشر می کند قطعاً برای ساخت آن کلیپ هیچ زحمت مطالعه ای و تحقیقاتی نکشیده است و بعضاً بسیاری از کلیپ ها، حتی نوشته ای که بازیگر از روی آن بخواند ندارند و فی البداهه و طبق قانون هر چه مسخره تر، خنده دار تر ضبط می شوند. در حالیکه یک وبلاگ نویس مجبور بود فقط با محتوای نوشته های خود مخاطب جذب کند و برای جذاب شدن نوشته هایش مجبور به مطالعه و تحقیق بود.
وبلاگر ها چون زمینه مطالعه ای بالایی داشتند صاحب نظر بودند و گاهاً می شد به ایده و تفکر مستقل گنجانده شده درون محتوای نوشته هایشان نگاه کرد. اما یک اینستاگرمر امروزی اون پرستیژ سواد رسانه ای را ندارد و بیشتر مواقع فاقد تحصیلات حتی تا مقطع دیپلم می باشند و باز هم تکرار می کنم تابع قانون هر چه مسخره تر، خنده دار تر و پرمخاطب تر هستند.
پس به صورت کلی شما معتقدید وبلاگ نویس ها بسیار با سواد تر و کلاً وبلاگ ها در قیاس با اینستاگرمرها محتوا محورتر بوده اند؟
بیایید جور دیگری به قضیه نگاه کنیم. جمعیت غالب وبلاگ نویس در آن چه کسانی بودند؟ بیشتر دانشجویان، خبرنگاران ، بعضاً مجریان و افراد رسانه های شنیداری و دیداری، اعضا هیئت علمی مختلف و افرادی که کلا غرق در متن و نوشته و محتوا بودند. حالا مقایسه کنید با غالب اینستاگرامرهای امروز. قضاوت با شما.
من بخاطر می آورم که در آن زمان وبلاگ نویسیم متوجه شدم که یکی از اساتید برجسته ام بنام دکتر ابدالی مشهدی مخاطب نوشته های من هست. ببینید این چقدر کار من را به عنوان یک وبلاگر سخت می کرد که مطلبی را بنویسم که در خور شان و جایگاه این عضو هیئت علمی باشه و مطلب من بتواند این مخاطب را راضی کند. یا بخاطر می آورم دوستان وبلاگ نویسی که گاهی اوقات هیچکدام از آنها را ندیدم چون خیلی وقت ها با نام مستعار می نوشتیم مثل نام هایی که بخاطر می آورم مانند حسنعلی، بنی و ژیوار و ….. ( که جا دارد یادی کنم از این دوستان) اما من را به عنوان نویسنده مجاب می کرد که مطلبی را قرار هست بنویسم یک پشتوانه قوی مطالعاتی داشته باشد که یک حداقل چارچوب استاندارد برای مطالعه این قبیل مخاطبان داشته باشد و قطعا می دانم سایر دوستان من در این حوزه نیز چنین دیدگاهی را همیشه همراه خود داشتند.
به نظر شما راه ارتقا سطح محتوا این قبیل رسانه های مستقل چه می باشد؟
از نظر من ذهن وقتی تنبل تربیت شود قطعاً به تنبلی اعتیاد پیدا می کند. شما وقتی بدون زحمت می توانید یک کلیپ تصویری ببینید قطعاً مطالعه کردن برایتان سخت می شود. این آفتی هستند که از طریق شبکه های اجتماعی امروزه دامن گیر ما شده است. و از این گرداب تلخ بی محتوایی خارج نمیشیم به غیر از اینکه هر فرد به شخصا خودرش را از این جغرافیای بی محتوا خارج کند.
یعنی از نظر شما شبکه های اجتماعی امروز جغرافیای بی محتوا هستند؟
ما در شرایط هستیم که از هر چیزی دنبال کسب درآمد هستیم. اینستاگرام را تبدیل به یک برنامه آگهی بازرگانی کردیم و از جای جای آن برای تبلیغ محصولات استفاده می شود. بعضا هنرمندان و ورزشکاران ما تبلیغ محصولات آرایشی یا کلینیک های زیبایی و درمانی میکنند. هزینه ای رد و بدل می شود برای جذب مخاطب تا تبلیغات بیشتر و با قیمت بالاتر گرفته شود. فلان فرد حتی حاضر می شود فلان عمل خارج شرع و عرف را انجام دهد برای دیده شدن، برای جذب مخاطب بیشتر و برای جذب آگهی و در آمد. حتی غالب افراد تحصیل کرده ما از این فضا برای تبلیغات فعالیت های اقتصادی خودشان استفاده می کنند. من محتوایی درون این فضا نمی بینم.
به عنوان سوال آخر نظر شما پیرامون مخاطبان این فضا چیست؟
وقتی شما یک جاده خاکی پیش رو دارید و مسیری دیگری برای گذر ندارید خواهی نخواهی شما نیز از آن جاده گذر خواهید کرد. من خودم امروز مشتری این جاده خاکی هستم. اما تلاشم این هست که در همان جاده خاکی از سمتی حرکت کنم که هموارتر است. یا در کنار کسانی راه بروم که آنان مسیر صاف تری را انتخاب می کنند.