همهچيز درباره كنسرت «مايستر»
در مصاحبههاي مختلف شما اشاره كردهايد كه اركستر را يك رهبر حرفهاي ميتواند حتي در عرض يك هفته در سطح بسيار خوبي آماده كند. اين امر چگونه امكانپذير است.
ما در ايران با ۸ بار اجراي سمفوني نهم بتهوون در سال ۱۳۸۴ و ۹ سال بعد با اجراي ۸ بار در سال ۱۳۹۳ اين امر را به وسيله همين نوازندگان ايراني ثابت كرديم. البته بايد توجه داشت كه براي عملي كردن اين امر، اركسترسمفونيك هم مانند هر تيم فوتبالي در مرحله اول نياز به بازيكنان سختكوش و علاقهمند و همچنين سرمربي حرفهاي دارد.
فرض كنيم اركستري با يك رهبر حرفهاي به سطح مناسبي از كيفيت رسيده است، حال براي جلوگيري از افت اركستر، به چه عواملي نياز است. چگونه است كه اركسترهايي چون اركسترهاي برلين، وين، توكيو و لندن در سطح بالايي ميمانند، اما اركسترهاي ما در ايران از نظر كيفيت همواره دچار نوسانند.
اين كار يعني نگهداري كيفيت در سطح بالا؛ از شروع كار و پديد آوردن كيفيت به مراتب مشكلتر است و بايد با نظم بسيار دقيق و حرفهاي مديريت شود وگرنه درمدتي كوتاه يعني در همان يك هفته ميتواند سطحش افت كند.
نخستين نكته معاش هنرمند است. اينكه نوازندگان بايد از دستمزد كافي براي امرار معاش برخوردار باشند تا وقت كافي براي استراحت و تمرين در منزل داشته باشند. دوم اينكه، اركستر بايد مانند تيم فوتبال، كه قبلا مثال زدم، هر روز، روزي حداقل ۵ ساعت بدون انقطاع، به صورت بسيار منظم و مداوم با رهبران مختلف در سطحي بالا به تمرينهاي خود ادامه دهد. به اين ترتيب نخستين موضوع آسايش فكري از طريق تامين زندگي و معاش نوازنده است تا از او انتظار داشته باشيم كه به تمرين مداوم بپردازد.
يكي از مهمترين نوازندگان اركستر، «كنسرت مايستر» است. او چه نقشي در سطح كيفي اركستر دارد؟
با توجه به تجربه بيش از ۴۰ ساله بنده، مهمترين فردي كه بعد از مدير هنري، نقشي شبيه نقش كاپيتان را در تيم فوتبال براي اركستر به عهده ميگيرد، «كنسرت مايستر» است. اين پست آنقدر مهم است كه اغلب اركسترهاي بزرگ و كوچك دنيا، همانند رهبر خوب، به دنبال كنسرت مايستر درجه يك هستند. اگر دقت كرده باشيد، حتي اغلب كنسرت مايسترهاي اركسترهاي كشور آلمان، آلماني نيستند. با وجود اينكه ميدانيم اين كشور داراي نوازندگان بسيار چيرهدستي است يعني اين شخص بايد كيفيتها و مهارتهاي ديگري غير از توانايي بالا در نوازندگي هم داشته باشد و اين امر انتخاب را بسيار مشكل ميكند.
آيا در ايران هم اين تواناييها در نظر گرفته ميشدند يا اكنون در نظر گرفته ميشوند؟
خير. در ايران اغلب كنسرت مايسترها از نقطه نظر نظم و رفتار فكر ميكردند كه كدخداي اركستر هستند، كه هروقت ميخواهند بيايند و بروند و در مورد سطح كيفيت اركستر هيچگونه احساس مسووليتي نداشته باشند. اين كنسرت مايسترها، نه تنها در بالا بردن يا بالا نگاه داشتن سطح اركستر فعاليتي نميكردند، حتي با روابط صميمانهاي كه به خاطر منافع شخصي با مسوولان پايهريزي كرده بودند، عوامل اصلي از هم پاشيده شدن اركسترها بودهاند.
يعني حتي با وجود رهبر اركستر، تا اين حد جايگاه كنسرت مايستر مهم است؟
بله، خيلي خيلي بيشتر از چيزي كه در ايران ميشناسند. من اينجا به نقش منفي يك كنسرت مايستر اشاره كردم. شما نگاه كنيد، از ديد مثبت، يك اركستر ميتواند با داشتن كنسرت مايستر درجه يك، بدون رهبر دايم هم به كارش ادامه دهد.
در اين صورت نقش كنسرت مايستر حتي از رهبر اركستر هم مهمتر به نظر ميرسد.
صد درصد. چون رهبران دايم يا رهبران ميهمان يك هفته ميآيند و ميروند ولي يك كنسرت مايستر هميشه دركنار اركستر حضور دارد. كنسرت مايستر نهتنها بايد در مهارت ساز خودش و در گروه، بهترين باشد، بلكه از نظر نظم و رفتار هم براي همه بايد يك الگو باشد و در ضمن روانشناس خوبي هم باشد و بداند با اعضاي گروه خودش به اصطلاح چگونه تا كند.
هركدام از گروههاي مختلف سازها در هر اركستر، يك سرگروه دارند. كنسرت مايستر چه تاثيري در بالارفتن سطح اين سرگروهها دارد؟
يك كنسرت مايستر بسيار ماهر طبيعتا باعث ميشود كه سطح ليدرهاي گروههاي ديگر نيز بسيار بالا باشد.
پس چهكسي بايد مراقب رفتار و كارهاي كنسرت مايستر باشد؟
به طور قطع، مدير هنري اركستر.
شما تجربه كار كردن با اركسترهاي مهمي در دنياي موسيقي كلاسيك را داريد. تفاوت ميان كار كردن با كنسرت مايسترهاي خارجي و كنسرت مايسترهايي كه در ايران و در اركسترسمفونيك تهران داشتيد در چه بود.
در خارج از ايران دست شما بيشتر باز است و امكانات بيشتري داريد و من هميشه از انتخاباتي كه كردهام راضي بودهام و اين افراد در حد زيادي بار من را كم ميكردند. در ايران هم با توجه به تعداد هنرمندان جواني كه دور و برم بودند، اين خوش شانسي را داشتم كه با چند نوازنده حرفهاي مانند برديا كيارس و امير باورچي يا مازيار ظهيرالديني كار كنم كه بدون تعارف بايد بگويم ايدهآل بودند و كمك بسيار بزرگي در بالابردن كيفيت اركستر ميكردند.
ايدهآلش اين است كه هم جوان باشد و هم با تجربه. اين امر ولي اغلب عملي نيست، اما استعداد بسيار زياد، ميتواند جاي هر دو را بگيرد. تاكيد ميكنم، طالبان اين شغل بايد استعداد بسيار بسيار بالايي داشته باشند.
اغلب اركسترهاي مشهور دنيا، كنسرت مايسترهاي بسيار جوان را استخدام كردهاند. در فيلهارمونيك وين دوست و همكلاسي من آقاي كوشل در ۲۱ سالگي كنسرت مايستر شد و وقتي بنده ايشان را جلوي اركسترم در مالاگاي اسپانيا، به عنوان جوانترين كنسرت مايستر فيلهارمونيك وين معرفي كردم، ايشان گفتند خير، ۵۰ سال قبل از من، اين اركستر، كنسرت مايستري داشته كه سنش ۱۸ سال بوده و ۳ سال از من جوانتر بوده است. يعني ميشود به جوانهاي با استعداد، ميدان داد. همانطوري كه ديگران، پيش از ما، اين كارها را در اركسترهاي بزرگ دنيا كردهاند.
پس ماجراي پيشكسوتي در اركستر چه ميشود؟ اينجا فكر ميكنند كه كنسرت مايستر يعني پيشكسوت اركستر، يعني ريشسفيد اركستر.
اين كلمه «پيشكسوت» در ايران بعد از انقلاب بسيار متداول و مرسوم شده است. اين لغت، به صورتي كه در ايران از آن استفاده ميشود و به دارنده آن يك امتياز خاص داده ميشود، در كشورهاي ديگر مرسوم نيست. البته با توجه به رواج تعارف و چاپلوسي و ترس در فرهنگ ما، از آن به سادگي سوءاستفاده هم ميتوان كرد.
در نوازندگي اركسترسمفونيك تكليف پيشكسوتها چه ميشود؟
در اركسترسمفونيك هم تقريبا شبيه به تيم فوتبال است. البته يك نوازنده ميتواند تا بازنشستگي در اركستر كار كند ولي بايد اين را بپذيرد كه، سطح جوانان تازه نفس، اغلب از او بالاتر است و او بايد راه را براي اين نوازندگان باز كند. البته تاكيد ميكنم كه پذيرفتن اين واقعيت كار سادهاي نيست. بنده اين اتفاق را در دهها اركستر ديدهام. ليدري كه روزي در ۳۰ سالگي در بهترين جايگاه اركستر مينشيند و بعدها در ۶۰ سالگي در صندلي آخر نشسته است. اين حقيقت تلخي است كه نوازندگان موسيقي كلاسيك در ايران نميشناسند. اما بايد به آن خو بگيرند و عادت كنند.
اين مساله در فرهنگ ما به گونهاي ديگر است و پذيرفتن چنين مسالهاي براي ما كار دشواري است.
بايد خو بگيرند. ببينيد، تيم فوتبال و تيم اركسترسمفونيك، پديدهاي ايراني و شرقي نيستند. كار تيمي يعني اين؛ اگرنميتوانند بروند كشتي بگيرند. حتما لازم نيست كه با اين طرز تفكر بيايند و فوتبال بازي كنند. در اين دو گروه هم هيچ جايي براي بچههاي لوسِ مامان باباها و بدون نظم پيش بيني نشده است.
اين مشكل را در ايران چگونه ميشود
حل كرد؟
بايد اراده كار كردن وجود داشته باشد. اگرتصميم به انجام كار گرفته شود ميشود اين را پياده كرد و از اين لوس بازيها عبور كرد. همانطور كه آقاي برانكو ايوانكوويچ اهل كرواسي، توانست با بچههاي ايراني تيم پرسپوليس، اين سبك جهاني را در ايران پياده كند. همانطوري كه من ايراني هم توانستم، بعد از بروكسل، در كشور آقاي ايوانكوويچ، اركسترفيلهارمونيك زاگرب پايتخت كشورشان را به عنوان مدير هنري اداره كنم. همانطوري كه در سال ۱۳۹۴ هم با همكاري۸۵ نوازنده ايراني ثابت كرديم كه در ايران هم ميشود يك تيم اركسترسمفونيك با روحيه بالا تشكيل داد.
ببينيد، در جوامع شبيه ما ايجاد مشكل، كار آساني است اما حل آن بسيار سخت. منظور راهحلي است كه ماندگار باشد. البته من از طرف خودمان، گروهكننده كار، صحبت ميكنم. بايد گفت كه يك گروه ديگري هم در آن انتهاي خط نشستهاند كه مسوولان امر هستند. اگر آنها نخواهند، ميتوانند به سادگي تمام رشتههاي ما را پنبه كنند. همانطوري كه تيم مسوول وزارت فرهنگ و ارشاد و معاونت هنري اين كار را كرد و به يك چشم به هم زدن ورق را برگرداند و كارگزار همان بچههاي لوس و نُنُر شد كه صحبتشان را كردم. بنابراين در جواب شما بايد بگويم كه مشكل راهحل دارد و ميشود آن را حل كرد. اما آيا اين حل مشكل دايمي خواهد بود يا خير!
نه در فوتبال و نه در موسيقي، حل دايم اين مشكل نه دست آقاي برانكو ايوانكوويچ و نه دست علي رهبري است.
زماني كه شما در سال ١٣٩٤ به ايران آمديد تا مدير هنري اركسترسمفونيك تهران باشيد، اين طور بيان شد كه شما چندين تن از نوازندگان اركستر را اخراج كردهايد. آيا دليل آن اخراجها همين مسائل بود. اصلا آن اخراجها واقعيت داشت.
اين حقيقت ندارد. عدهاي براي حفظ چهره شان در اجتماع، به ناحق، حاشيههايي در رسانههاي مختلف به وجود آوردند. ما فقط يك نفر، آن هم موزيسين بسيار عالي را، فقط به خاطر رعايت نكردن نظم از اركستر اخراج كرديم. بقيه خودشان به علت عادت نداشتن به نظم لازم در اركسترسمفونيك يا احساس ضعف و عدم هماهنگي با موزيسينهاي جوان، اركستر را ترك كردند. البته اين افراد اگر با آن بينظميهايي كه داشتند، مانده بودند؛ ما حتما آنها را هم اخراج ميكرديم.
۸۵ نفر تا آخرين روز حضور بنده در تهران (چهارده ماه تمام)، با وجود مشكلات بزرگ مالي، ما را با جان و دل در اركسترسمفونيك تهران همراهي كردند؛ فراموش نكنيم كه اين افراد هم ايراني بودند. بايد يادآوري كنم كه رسانهها هميشه اين امكان را داشتهاند كه با اين ۸۵ نفر راجع به اين حاشيههاي بچگانه مصاحبه كنند. نه با افرادي كه اركستر راترك كرده بودند.
ارسلان كامكار پيش از آمدن شما به ايران مايستر اركستر بود. اما پس از چندي و بعد از حضور شما، از اركستر رفت. علت رفتن او چه بود.
ايشان از دوستان بنده بودند و ما برايشان احترام زيادي قايل بوديم. ايشان با نوازندگان و بنده هيچگونه مشكلي نداشتند. چندين بار هم كه نتوانستند به موقع سر تمرينها حاضر شوند دليل آن را مشكل خانوادگي عنوان كردند. بعد هم كه اركستر را ترك كردند ما رسما از ايشان در حضور مردم تجليل كرديم. موضوع اخراج ايشان بعدا از سوي رسانهها مطرح شد كه كاملا برخلاف حقيقت بود. قضاوت شخصي بنده اين است كه ايشان پس از سالها كار مداوم در اركسترسمفونيك تهران خسته شده بود.
ميدانيد كه آقاي كامكار دوباره به عنوان ميهمان به اركستر آمدهاند؟
چرا كه نه، به همان دليلي كه گفتم. اكنون ديگر جاي مايستر اركستر خالي است و رقباي اصلي ايشان آقايان فريوسفي، كيارس، باورچي و غفاري ديگر در اركستر نيستند.