نگاهی به فیلم مردی بدون سایه؛ غیر منطقیها

همیشه این بحث مطرح می شود که داستانهای کهن ایرانی میتوانند منبع مناسبی برای ساخت فیلمها و بازیهای ویدیویی باشند. علیرضا رئیسیان در جدیدترین اثر خود یعنی «مردی بدون سایه» سعی کرده چنین کاری را انجام دهد. او که جدا از کارگردانی وظیفه نویسندگی و تهیهکنندگی فیلم را هم بر عهده دارد، در این راه از بازیگران شناخته شدهای مانند لیلا حاتمی و فرهاد اصلانی هم استفاده کرده اما با این وجود هم مردی بدون سایه را میتوان به سختی تا انتها تحمل کرد.
ماهان کوشیار (علی مصفا) یک مستندساز است که زندگیاش تحت تاثیر توقیف آخرین فیلمش که در مورد خیانت و قتل است، تغییر میکند. ممنوع الکار شدن ماهان باعث میشود همسرش یعنی سایه (لیلا حاتمی) تصمیم به کار کردن بگیرد و همین قضیه زندگی این خانواده را برای همیشه تغییر میدهد.
مردی بدون سایه در اکثر پارامترها از یک سریال تلویزیونی درجه دوم فراتر نمیرود. تقریبا در نیمه ابتدایی، فیلم به هیچ عنوان جلو نمیرود و بعد از گذشتن نزدیک به یک ساعت ملال آور، رئیسیان تصمیم به تعریف کردن قصهای میگیرد که جدا از آن که بارها نمونه آن را دیدهایم، بازهم نصف و نیمه روایت شده و فیلم آنقدر درگیر جزییات عجیب و غریبی مانند اطلاعاتی در مورد زندگی کاراکترهای فرعی داستان میشود که حتی وقت کافی برای به سرانجام رساندن خط اصلی داستانی فیلم باقی نمیماند.
در انتها مردی بدون سایه با یک سکانس پایانی کاملا گنگ به پایان میرسد تا از خودتان بپرسید چرا کارگردان باید ۱ ساعتی را صرف نشان دادن صحنههای اضافی مختلف و غیر ضروری بکند اما قصد به نتیجه رساندن داستان فیلم را نداشته باشد.