نگاهی به فیلم سونامی: باید ببازی
طی سالهای اخیر همیشه کمبود فیلمهای ورزشی در آثار سینمایی ایران حس میشد. قحطی فیلمهای این ژانر سرانجام و با اکران «عرق سرد» طی سال جاری به پایان رسید و حال میلاد صدرعاملی با حضور پدر باتجربهاش به عنوان تهیه کننده در اولین تجربه کارگردانی خود در فیلم «سونامی» نیز به سراغ زندگی ورزشکاران حرفهای ایرانی و مشکلات آنها رفته؛ فیلمی که تازهکار بودن کارگردان آن در بسیاری از صحنهها قابل لمس است اما هنوز هم میتواند در بعضی از لحظات نفس شما را بند بیاورد.
داستان سونامی در مورد زندگی دو تکواندوکار ملی پوش در دو نسل ورزشی متفاوت است که اتفاقاتی سرنوشت آنها را یکدیگر گره میزند. بعد از پناهنده شدن بعضی از ملی پوشان سرشناس، فدراسیون تکواندو و سرپرست جدید آن (امیر مهدی ژوله) تصمیم میگیرد دست به دامان مربی قدیمی تیم ملی (علیرضا شجاع نوری) شود.
مربی خسروی که به خاطر عالاقه به کشور خود قید آمریکا را زده و به تیم ملی بازگشته است، تاب بی نظمی ستاره تیم یعنی بهداد (مهرداد صدیقیان) را نمیآورد و برای به خطر انداختن او، شاگرد قدیمیاش (مرتضی) که طی المپیک لندن مجبور به شکست سوری برای قرار نگرفتن در مقابل حریفی از اسرائیل شده بود را دوباره به تیم ملی دعوت میکند.
متنی که پیش از این خواندیم، تمام پیشنیازهای لازم برای تبدیل شدن به یک درام موفق ورزشی را دارد. البته این اتفاق به طور کامل رخ نمیدهد و فیلم درگیر مشکلاتی چه در بحث کارگردانی، چه فیلمنامه و حتی بازیها میشود تا شاهد یک اثر کاملا موفق نباشیم.
اولین مشکل بزرگ سونامی به ضعف دکوپاژ در این فیلم برمیگردد. در بسیاری از صحنهها، جایگیری دوربین به صورتی کاملا مبتدیانه انجام شده و مثلا بخشی از بدن بازیگر کاملا خارج از زاویه دوربین قرار میگیرد. این اتفاق در مورد صحنههای ورزشی فیلم به صورت بدتری هم رخ میدهد و به جز سکانس پایانی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، اکثر مبارزات فیلم به طرز عجیبی از زوایای بسته و نزدیک فیلمبرداری شدهاند و همین قضیه هم باعث شده تا ارتباط برقرار کردن با جو ورزشی و حماسی سونامی کمی سخت باشد. البته در این میان، موسیقی فیلم که کریستف رضایی برای خلق آن از سازهای ایرانی و نوای پهلوانی یا به اصطلاح زورخانهای کمک گرفته است، به خوبی ریتم سونامی را در لحظات حساس و هیجان انگیز فیلم حفظ میکند.
متاسفانه مسئله دکوپاژ تنها موضوعی که باعث کاهش پیدا کردن کیفیت فیلم میشود نیست و بعضی از بخشهای فیلمنامه این اثر نیز تاثیر منفی خود را در این قضیه میگذارند. سونامی پر شده از قصههای کوچکی که فرصت پرداخته شدن به آنها پیدا نمیشود. مثلا، هیچوقت نمیفهمیم که چرا کاراکتر مرتضی بعد از آن اتفاق در المپیک لندن، ورزش حرفهای را برای همیشه کنار گذاشته و وارد مسابقات شرطبندی و غیرقانونی شد. از سمت دیگر، مشخص نیست که چرا او خانواده و زندگی خود را از دست داده و ظاهرا به طور کل گذشته و سرنوشت این شخصیت هیچ اهمیتی برای کارگردان و نویسنده فیلم نداشته است.
این اتفاق در مورد قصه عشق میان بهداد و ترگل (فرشته حسینی) هم رخ میدهد. در هیچ زمانی از فیلم مشخص نمیشود که رابطه این دو شخصیت در چه سطحی قرار دارد و چه چیزی باعث از بین رفتن اعتماد میان این دو فرد شده که آنها طی فیلم بارها به موضوع بی اعتمادی نسبت به یکدیگر دامن میزنند. جدا از این مشکلات، به رابطه این دو شخص در سونامی به هیچ عنوان به طور کافی پرداخته نمیشود و احساسیترین صحنههای این فیلم هم با بازی نسبتا خشک فرشته حسینی همراه شده تا نتوانیم با این زوج داستانی ارتباط چندانی برقرار کنیم.
جدا از این موارد، قصه شخصیت ترگل نیز بخش مهمی از داستان سونامی را شامل میشود. صدرعاملی برای این بخش سراغ سناریو یک بسکتبالیستی جوان با پدری افغان و مادری ایرانی رفته که اجازه بازی برای تیم ملی را پیدا نمیکند. این مسئله به خودی خود به اندازه کافی برای ساخت یک فیلم سینمایی مجزا جذاب است اما در میانههای راه، قصه ترگل کاملا به حاشیه رفته و او درگیر ماجراهای عجیب و غریبی میشود که پراکنده و نامفهوم هستند.
این پراکندگی خودش را در مورد شخصیتپردازی تمام کاراکترها نیز نشان میدهد. مثلا، همین کاراکتر ترگل طی داستان تصمیماتی میگیرد که به هیچ عنوان با شخصیتی که کارگردان از او ترسیم کرده همخوانی ندارد یا مثلا مربی خسروی با بازی قابل احترام علیرضا شجاع نوری، در انتهای فیلم درگیر ماجراهای دور از انتظار میشود که هیچکدام از آنها نه تاثیر خاصی در داستان فیلم میگذارند و نه به ارتباط گرفتن بیشتر ما با این شخصیت کمک میکنند.
در این میان کاراکترهای گنگی مانند کمک مربی (محمدرضا غفاری) هم در این فیلم حضور دارند که هیچ وقت دلیل رخ دادن رفتارهای غیر منطقی و دور از انتظار از آنها را متوجه نمیشویم. البته در این میان نباید از بازی خوب مهرداد صدقیان در نقش بهداد غافل شد که به خوبی تصویر یک ورزشکار موفق اما یاغی و بی تجربه را به مخاطب منتقل میکند.
در نهایت، اگر از دنبال کنندگان سینما در سطح جهان باشید میدانید که بسیاری از بازیگران برای بازیگری در نقش فردی با ویژگیهای ظاهری و روحی خاص، تلاشهای زیادی را برای آماده سازی خودشان انجام میدهند. این اتفاق به جز مواردی که از انگشت یک دست فراتر نمیروند، در سینمای ایران رخ نداده و در سونامی نیز شاهد آن نیستیم. به این معنا که هر سر بازیگر اصلی آنچنان برای ایفای نقش به عنوان یک ورزشکار حرفهای آماده نبودهاند و این قضیه هم روی کیفیت بصری فیلم تاثیر منفی خودش را گذاشته است.
البته داستان فیلم به قدر کافی پرکشش هست که بتوان تا انتها آن را دنبال کرد. همچنین سازندگان سونامی در این فیلم سراغ موضوع حساس و صد البته مهمی رفتهاند که نمونه آن را در هیچ فیلم دیگری ندیده ایم. تدوین هنرمندانه بهرام دهقانی، صحنههای هیجان انگیز نیمه دوم فیلم و در نهایت مبارزه پایانی که به شکل کاملا حرفهای کارگردانی و تدوین شده است، سونامی را به یک اثری سرگرم کننده تبدیل کرده که نمره خوبی را برای کارگردان این اثر به عنوان یک فیلم اولی به ارمغان میآورد.