نگاهی به فیلم روزهای نارنجی: به رنگ زندگی فجر [فجر ۹۷]
وقتی صحبت از سینمای ایران میشود، بسیاری از تماشاگران از فضای یکسان اکثر فیلمهای درام تولید شده در داخل گله میکنند. هر ساله با شروع جشنواره فجر بهمن ماهی را داریم که گاهگاهی فیلمهایی برخلاف موج فعلی عرضه میشوند و فضای کلی آنها تفاوت زیادی با دیگر فیلمها دارد. «روزهای نارنجی» به کارگردانی آرش لاهوتی که بیشتر به خاطر تجربه خود در ساخت مستند شناخته میشود نیز شامل همین قضیه میشود. اثری که پس از چندین حضور بین المللی و نامزدی در بخش بهترین فیلم جشنواره های بین المللی فیلم زوریخ و سائوپائولو، به فجر ۳۷ رسیده تا یکی از شانسهای اصلی بردن سیمرغ بهترین فیلم امسال باشد.
داستان روزهای نارنجی در مورد زنی میانسال با نام آبان (هدیه تهرانی) است که روزگار خود را با پیمان کاری جمع آوری پرتقال در شمال کشور میگذراند. شغل آبان به عنوان یک پیمان کار میوه که بیشتر به عنوان یک کار مردانه شناخته میشود باعث شده تا از همان ابتدا با فضایی متفاوتی روبرو شویم که آن را در کمتر فیلم ایرانی مشاهده کردهاید. آبان در روزهای برداشت محصول چالش جدیدی را قبول میکند که شکست در آن به مسئله از دست دادن همه چیز است.
همین تعلیق اولیهای که از ابتدا در روزهای نارنجی خودش را نشان میدهد، شما را تا انتهای فیلم و پایان چالشی که آبان برای زندگیاش انتخاب کرده، همراهی میکند. این تعلیق درست و متفاوت با بازیهای خوب و فیلمبرداری فوق العاده همراه میشود تا ریتم کند فیلم در هیچ لحظهای برای تماشاگر اذیت کننده نشود.
اولین موضوعی که روزهای نارنجی را از سایر فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران متمایز میکند به موضوع کاملا متفاوت آن برمیگردد. تمرکز روی بحث برداشت محصول و پرداختن به جزییات به مقدار زیادی هنرمندانه انجام شده. کارگردان از قصه آبان و همسرش استفاده کرده تا دغدغههای این شغل را به تصویر بکشد و الحق که این کار با ظرافت تمام انجام شده و فیلم به خوبی در رساندن پیامهای اصلی خود موفق عمل میکند.
تمام این پیامها در فضای زیبایی در بخش نامعلومی از شمال کشور روایت میشوند که آرش لاهوتی آن را خلق کرده و فیلمبردار پرکار این روزهای سینمای ایران یعنی فرشاد محمدی هم تصاویر آن را گرفته است. سابقه لاهوتی در بحث مستند سازی باعث شده تا عنصر زیبایی شناسی در اکثر صحنههای فیلم خودنمایی کند. روزهای نارنجی پر است از صحنههایی با قاببندی و رنگ بندیهای زیبا که هم وظیفه خودشان را در فضاسازی صحنهها به خوبی انجام داده و هم چشمانتان را نوازش میدهند.
دوربین فیلم در اکثر صحنههای روزهای نارنجی از دید شخصیت آبان است و جایگیری خوب آن در صحنههای مختلف باعث میشود تا چه حس درماندگی و چه استرسی که آبان در لحظات مختلف با آن روبرو هست به خوبی به تماشاگر منتقل شود. جدا از بحث فیلمبرداری، هدیه تهرانی که به خاطر بازی در این فیلم مورد تقدیر هیئت داوران جشنواره مانهایم آلمان هم قرار گرفته، حسابی در نقش آبان میدرخشد. او در روزهای نارنجی کوتاه و محکم حرف میزند. تلاش زیادی برای کنترل احساساتش انجام میدهد و در همان لحظه که تصور میکنید شخصیت او در حال شکستن است، به شکلی حرفهای در مرز چنین حسی قرار داشتن را به طرز شگفت انگیزی در بازی صورت خود نشان میدهد.
هدیه تهرانی در رساندن مفهوم یک زن مستقل و تنها در دنیایی کاملا مردانه موفق ظاهر میشود و آرش لاهوتی و جمیله دارلشفاهی که نویسندگان این اثر هستند هم چه کاراکتر خود آبان، چه رقیب او (مهران احمدی) و همسر عجیبش (علی مصفا) را به خوبی در فیلم میپرورانند. کاراکتر آبان و رابطهی خاص میان او و همسرش قطعا دل شما را خواهد برد. روزهای نارنجی چارچوبهای کلیشهای که در اکثر فیلمهای ایرانی در مورد کاراکترهای زن و شوهر وجود دارد را میشکند و اتفاقات جدیدی را به تماشاگر نشان میدهد.
در این فیلم رئیس خانه آبان است. مجید با بازی علی مصفا شخصیت بسیار شکنندهای دارد. او نمیتواند از آبان در قبال دشمنانش دفاع کند و کارهای احمقانهای انجام میدهد که شرایط را برای هر دو آنها سخت میکند. روزهای نارنجی نشان میدهد که رابطهای با چنین شرایطی هم پیچ و خمهای مختص به خودش را دارد. بین این دو میتوان عشق را پیدا کرد، میتوان تردید هر دوی آنها در ماندن با دیگری را دید و حس حمایت و حتی جا زدن در لحظات سخت نیز از چیزی که بین این دو جریان دارد قابل درک است. داستانهای کوچکی که در روزهای نارنجی وجود دارد هم جذاباند و کاراکترهای فرعی موجود در داستان را از یک تیپ به یک شخصیت نزدیک میکنند.
همانطور که پیش از این گفتیم، از همان لحظه آغاز تعلیق اصلی در فیلم، روزهای نارنجی با دیگر المانهای مثبتی هم همراه میشود که این فیلم را به یک اثری درخور احترام و واجد تماشا تبدیل میکنند. اما در یک چهارم انتهایی فیلم، ناگهان یک حقیقت دیگری از شخصیت آبان به نمایش گذاشته میشود که کمی فضای فیلم را به سمت تکرار و کلیشه هدایت میکند و نمیتوان آن را با کاراکتر پیچیده و محکمی که پیش از این خلق شده بود توجیه کرد.
پایان بندی فیلم نیز دوست داشتنی است در بخش انتهایی فیلم سکانسهای کوتاه و قدرتمندی وجود دارند که اگر در انتهای هر کدام از آنها این فیلم به اتمام برسد، قطعا نتیجه کار در حد و اندازه نسخه فعلی روزهای نارنجی خوب از آب در میآمد.
تماشای روزهای نارنجی مانند آغاز کردن سفری با منظرههای زیبا، موسیقی حساب شده، کاراکترهای عمیق و کشمشهای جذاب است؛ سفری که شاید در انتهای خود کمی به تکرار میافتد اما همچنان هم تجربه آن برای علاقهمندان به سینمای ایران واجب است.