نقد فیلم رضا؛ روزمرگیهای یک مرد عاشق
شاید بیشتر از آنکه علی معتمدی در نقش کارگردان و بازیگر اصلی فیلم رضا را بشناسید، با نام کیومرث پوراحمد آشنا باشید که تهیه کنندگی اولین فیلم این بازیگر را بر عهده گرفته است. علیرضا معتمدی پیش از ساخت رضا بیشتر به عنوان نویسنده فیلمنامه در سینما فعالیت میکرد. آثاری که او به رشته تحریر در آورده هیچ کدام آنچنان به یاد ماندنی نشدهاند و در حقیقت معتمدی در فیلمنامه نویسی نتوانسته بود آنچنان که باید بدرخشد. او بعد از بیست سال قلم زدن و هر از گاهی جلوی دوربین بازی کردن، تصمیم گرفته فیلم مستقل خودش را بسازد، آن را در گروه هنر و تجربه اکران کند و در این راه کیومرث پوراحمد هم او را همراهی کرده، البته این همراهی صرفا به همان نقش تهیه کنندگی بوده و آنطور که از فیلم برمیآید، معتمدی از هر کارگردانی مقداری یاد گرفته و از هنر آنها وام گرفته به جز پوراحمد که این مساله به خودی خود امر خوبی است.
فیلم رضا عنوان یک فیلم مستقل را یدک میکشد و انصافا با دیدن فیلم این لقب را برازنده آن میدانیم. رضا واقعا فیلم جمع و جور و مستقلی است که با بودجه بسیار پایینی ساخته شده و همه چیز در آن ساده است. از دکوپاژهای تک تک سکانسها گرفته تا موسیقی متن فیلم که بسیاری از آن تکه تکه آهنگهای خوانندگان است. فیلم رضا در همین سادگی، به راحتی هر چه تمام تر پیش میرود و آنچنان با تماشاگر اخت میشود که مخاطب خود را یکی از دوستان شخصیت اصلی میداند که برای زندگی او نگران است. راحتی فیلم رضا به حدی است که گاهی مواقع تصور میکنید مشغول دیدن زندگی خصوصی یک شخص به اسم رضا هستید و دارید در آن فضولی میکنید.
اما رضای قهرمان فیلم معتمدی کیست؟ رضا یک نویسنده و منتقد است که البته در یک دفتر معماری مرمت خانههای قدیمی نیز کار میکند. او و همسرش فاطی در اصفهان زندگی میکنند و حالا بعد از نه سال قرار است که از هم جدا شوند. دلیل این جدایی و طلاق مشخص نیست اما چیزی که عیان است اینست که زوج نسبتا جوان فیلم، با یکدیگر خصومت شخصی و مشکلی ندارند و این طلاق قرار است که به صورت توافقی حاصل شود.
رضا دلش راضی به این جدایی نیست ولی به خاطر فاطی حاضر هست که از او جدا شود و بعد از این جدایی، خودش را تنها میبیند. رضا سعی میکند با اطرافیانش دمخور بگیرد و با آنها وارد رابطه شود ولی اکثر تلاشهای او به بن بست میخورند. او در همین حین مشغول نویسندگی قصه بلندی درباره یک پیرمرد رو به مرگ است و داستان زندگی این پیرمرد را در هفت روز پایانی عمرش مینویسد…
معتمدی نقش رضا را برای خودش نوشته و به زیبایی هرچه تمامتر نیز آن را بازی کرده است. تا پیش از تماشای رضا، او را بازیگر قابل و توانایی نمیدانستم ولی او در فیلم خلق شده توسط خودش هنرنماییاش را به نمایش گذاشته و عملا یک سر و گردن از بازیگران دیگر بهتر عمل میکند. سحر دولتشاهی که در نقش فاطی ظاهر شده نیز مثل همیشه توانا است و شیمی بسیار بسیار خوبی که بین این دو بازیگر حاصل شده، فیلم را باورپذیر کرده است. داستان سرراست و ساده فیلم نیز به این باورپذیری دامن زده و باعث شده که رضا مانند مستندی از زندگی یک انسان در حال فروپاشی باشد.
ستاره پسیانی و رضا داوودنژاد، دو بازیگر دیگر فیلم که هر یک حضور نسبتا کوتاهی در فیلم دارند نیز در مدت زمان حضور خود در فیلم میتوانند نقش آفرینی جذابی به جا بگذارند. پسیانی روز به روز در سینما پیشرفت میکند و آینده درخشانتری برای خود رقم میزند و داوودنژاد که بعد از مدتها در سینما به چشم میخورد، از بازیگری چند سال پیش خود فرسنگها فاصله گرفته و حالا تبدیل به فردی قابل و توانا برای اجرای نقشهایی بهتر شده است.
راحتی و روان بودن فیلم در برخی سکانسها کاملا مشهود است، کافی است در طول نود دقیقه مدت زمان فیلم نگاهی کنید به سکانس ماندگار نهار خوردن فاطی و رضا که با وجود طولانی بودن و شاید بدون داشتن محتوای مهمی از داستان، مخاطب را غرق فیلم میکند. سکانسهای بدون کات و طراحی صحنه ساده و موجز فیلم، باعث شده که بسیاری از این تصاویر مانند تئاتر از آب در بیایند و اگر حرکت نرم دوربین نبود، رسما میشد به آن لقب تله تئاتر نامید.
فیلم رضا عملا داستان چندان خاصی ندارد و در جرگه داستانهای رئال قرار میگیرد که در آن ممکن است هر چیزی اتفاق بیفتد. داستانی که در پس پرده حکایت رضا نیز به مخاطب اعطا میشود، به صورت نریشن بوده و رضا قصه پیرمرد در حال مرگ را بازگو میکند. این قصه با روزمرگیهای رضا تا حدی همخوانی دارد و حال و هوای هر روزه او را به اطلاع تماشاگر میرساند. با ربط دادن وقایع زندگی پیرمرد و اتفاقاتی که برای رضا در حال رخ دادن است، تا حدی میتوان فیلم را پیش بینی کرد ولی این مساله باعث ضعف فیلم نشده است.
فیلمنامه در یک سوم پایانی کمی تا قسمتی به بیراهه میرود و بیشتر وارد عناصر نمادگرایی میشود که این ورود ناگهانی، به روند نرم و روان فیلم لطمه میزند. با این وجود خوشبختانه این دقایق نچسب به داستان فیلم، زود تمام میشوند و خوشبختانه فیلم دوباره ریتم هماهنگ خود را به دست میآورد.
فیلم رضا فیلم نسبتا کوتاهی است و با همین زمان کوتاه هم حدود ده دقیقه اضافه دارد که میشد به راحتی از دل فیلم بیرون کشیده شود و آن را جذابتر کند. کارگردان سکانسهای طولانی زیادی را در فیلم گنجانده و سکوتهای متمادی در خلال فیلم دیده میشود که هر چند به فضاسازی فیلم کمک میکنند، اما گاهی تعداد آنها و مدت زمانشان بیشتر از حد معمول میشود. انتخاب لوکیشن اصفهان برای روایت قصه فیلم رضا نیز به درستی صورت گرفته و با اینکه در ابتدای امر تصور میشود که لزومی برای روایت قصه در این شهر زیبا نبود، اما فیلمساز (و فیلمنامه نویس که هر دو یک نفر هستند) به تدریج دلیل انتخاب اصفهان را نشانمان میدهند. نماها و صحنههای بسیار زیبایی از معماری اصفهان در فیلم وجود دارد که چشم نواز هستند و تماشاگر را به وجد میآورند.
فیلم با آوازی از شهرام ناظری تمام میشود که به زیبایی هر چه تمامتر فضاسازی داستان را تکمیل میکند و بیننده را مدهوش خود میکند. فیلم رضا به قول دوستی حال خوبی دارد و میتواند در این همهمه زندگانی و مشکلات فراوان، مانند یک دوش آب گرم عمل کند و چند دقیقهای آدمی را از اتفاقات پیرامونش به حال و هوای دیگری ببرد. رضا قهرمان دوست داشتنی است که مانند دوست صمیمیمان در قاب نقرهای سینما ظاهر میشود و معتمدی به خوبی توانسته از پس اولین قدم فیلمسازی خود بر بیاید.