فقر نامقدس

تریتا نیوز -رویا سلیمی-فیلم سینمایی «ملاقات خصوصی»، اولین ساخته امید شمس، درامی خانوادگی با محوریت فقر و تبعات آن است. در حاشیه کلان شهر، زاغهنشینانی برای امرار معاش به هر دستاویزی چنگ میزنند. دستاویزهایی که آنها را در مسیر نابودی و حبس میاندازد. اما گویا سرنوشت محتوم آنها در این نابودی و بی امیدی طی خواهد شد. شخصیت اصلی فیلم زنی است که سعی دارد با فروش داروهای گیاهی، هزینه زندگی خود و خانوادهاش را بپردازد. در این مسیر دچار عشقی عجیب میشود و درمان دردهای خود و خانوادهاش را در بلع مواد و انتقال آن به زندان میبیند. فیلمساز سعی دارد با تاکید بر مشکلات حاشیهنشینی و محلههای آسیبزا، راه نجات افراد را در بریدن و رفتن از آنجا نشان دهد. جبر جغرافیایی حاکم بر محل زندگی آنها، بر تمام ارکان زندگی آنها سایه انداخته است. نگاه مارکسیستی به شرایط سلطه آمیز حاکم بر زندگی شخصیتهای فیلم، ناامیدی و نبود هیچ گذرگاهی به سوی زندگی بهتر را تقویت میکند. در جامعهای که فقر نه مقدس، بلکه آسیبزا و دهشتناک میشود و اساس عشق و خوشبختی، آینده و حال و گذشته افراد را در بنیانهای اقتصادی تعریف کنیم، سرنوشت شخصیتها همان چیزی میشود که «ملاقات خصوصی» در خود دارد.
حکمرانی بی رقیب و سرنوشت ساز پول بر زندگی شخصیتها، گریزناپذیر و تعیینکننده است. آنها برای رسیدن به پول و رهایی از زندان فقری که در آن دست و پنجه نرم میکنند، حتی عشق را به بازی میگیرند. برای رسیدن به مقصود خود نقش عاشقی دلباختهای را بازی میکنند که فراغ معشوق دمی آنها را به حال خود رها نخواهد ساخت. اما این رهایی تنها نام و رنگی است بر مقصود اصلی که همان پول و درواقع رهایی است. آزادی با پول و مالکیت هممعنی میشود. عشق بازیچه و خانواده محملی برای بازی کثیف حمل موادمخدر. زندگی در زندانی تک اتاقی با وسایلی عاریتی انگار به شرافت نفس کشیدن در محلههای حاشیه شهر میارزد.
درام دیر آغاز فیلم پس از ازدواج دو شخصیت تازه شکل میگیرد و مقصود شخصیت اصلی از ازدواج به تمامی فاش میشود. در لحظههای آخری فیلم اما او متحول شده و گویا عشقی که معلوم نیست چطور و چرا شکل میگیرد، رخ نشان میدهد و زندگی شیرین میشود در زندانی که بر خانه ترجیحش میدهند. تا نیمه فیمل با داستانی عاشقانه و عشق در یک نگاه روبرو هستیم و مخاطب دل خوش میکند به جوانی بدهکار که دل در گرو دختری عطار دارد. در نیمه پایانی فیلم، شخصیتها چنان دستخوش تغییرات و اهداف پلید میشوند که هیچ نسبتی با نیمه ابتدایی فیلم برقرار نمیکنند. هر کدام از دو نمیه را میشود به عنوان داستانی مجزا در نظر گرفت. نحوه تحول شخصیتها و نوع بیان و نگاهشان به یکباره تغییر میکند و جالب اینجاست که این چرخش در پانزده دقیقه پایانی فیلم دوباره صورت میگیرد و حالا ترکیبی میشود از شخصیتهای نیمه اول و دوم که کمی عاشق یکدیگرند و کمی به دلیل شرایطی که در آن گرفتار شدهاند، مجبور به قاچاق مواد مخدر هستند. این تغییر و تحولات چنان دفعی و به یکباره صورت میگیرد که ارتبا مخاطب را با شخصیتها منفک کرده و هیچ حسی در آنها تولید نمیکند. نه دلش برای عشق آن میرود و نه از منجلابی که در ادامه به دام آن میافتند، ناراحت و نگران میشود. فضایی کاملا با فاصله میان شخصیتها و مخاطب اینجاد میشود که همان نتیجه نامطلوب را می دهد. یعنی حسی در مخاطب تولید نمیکند تا بتواند فیلم را دنبال کند یا آن را برای مدتی در ذهن بسپارد. شیمی شخصیتها اصطلاحا پلاستیکی و مصنوعی است و قطعا این فرایند مخاطبی را که در نیمه نخست شخصیتها را باور کرده نمیتواند ذهن دچار فریب شده آنها را دوباره از نو وارد داستانی جدید و کاملا متناقض کند. این شیوه روایت در نهایت منجر به بی اعتمادی میان مخاطب و شخصیت های فیلم شده و در دل بارها به او گوشزد میکند که این فقط یک فیلم است و نگران سرنوشت شخصیتها نباش.
در این میان، سادهانگاری و جرمزدایی از بلع و حمل موادمخدر، در لایهای از عشق و احساسات سانتیمانتال پیچیده میشود. گویا اشکالی هم ندارد چند صباحی در زندان برای حمل موادمخدر بمانید. در عوض میتوانید با همسرتان که اتفاقا شریک جرمتان هم هست، گاهی «ملاقات خصوصی» داشته باشید. اینجاست که صحنه برای تقویت حس سانتیمانتالش، اسلوموشن میشود و روند زندگی لحظهای در خوشی شخصیتها را کند میکند تا بماند در کام مخاطب و لذت ببرد از خوشی لحظه آخری و زودگذر شخصیتهایی که باید در زندان وقفههایی از زندگی زناشویی را تجربه کنند. زندان را با حداقلها تمیز کرده و بیارایند و خوش باشند به دمی که در پیش است و فارغ از آیندهای هولناک که در انتظار قاچاقچی موادمخدر است.
اگر تا دیروز اعتیاد بیماری بود و باید به شخص معتاد به چشم بیمار نگاه میکردید، شاید بشود از امروز به قاچاق موادمخدر هم نگاهی شاعرانه و پر از گل و رنگ و لعاب داد. آن را عاشقانه و در راه رسیدن به منویات معشوق توجیه کرد و با لبخند دل خوش کرد به ملاقاتی خصوصی.