فروش نجومی تابوشکن ها با کلی جار و جنجال
فروش چشمگیر تعدادی از فیلم های سینمای ایران در یکی- دو سال اخیر حتی با وجود لحاظ افزایش قیمت بلیت و نرخ تورم، ما را بر آن داشت تا گذری کنیم بر پرفروش ترین آثار هر سال سینمای ایران از سال ۵۷ تا ۹۵٫ در دو قسمت گذشته با مروری کوتاه درباره فیلم های سفر سنگ (۵۷)، فریاد مجاهد (۵۸)، پرواز در قفس (۵۹)، عصیان گران، دست شیطان (۶۰)، برزخی ها (۶۱)، سفیر (۶۲)، سناتور (۶۳)، عقابها (ساموئل خاچیکیان)، بایکوت (۶۵)، اجاره نشین ها (۶۶)، کانی مانگا (۶۷)، گلنار (۶۸) و دزد عروسک ها (۶۹) که هر یک در زمان نمایش پرفروش ترین فیلم لقب گرفتند از نظرتان گذشت و اکنون ادامه مطلب…
سال ۷۰، عروس
بهروز افخمی دو سال بعد از فیلم شکست خورده «تفنگ های سحرگاه»، «عروس» را ساخت که فیلمنامه اش را به همراه علیرضا داودنژاد نوشته بود. فیلم ۳۸ میلیون تومان فروخت که رقم شگفت انگیزی بود و با این فروش تمام رکوردهای فروش پیش از خود را شکست. فیلم در کنار جلب توجه گسترده سینماروها، در جشنواره نهم فجر در ۱۰ رشته کاندیدا شد و جایزه بهترین تدوین، موسیقی متن و کارگردانی سیمرغ گرفت؛ منتقدان هم نسبتاً آن را ستودند. «عروس» به اذعان خیلی از کارشناسان سینمای ایران، برای نخستین بار پس از انقلاب مفهوم ستاره سازی را تداعی و دو سوپراستار گیشه پسند همچون نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب را معرفی کرد. چیزی که تا چند سال پیش از اکران فیلم «عروس» آن تابو انگاشته و یا فراموش شده بود. در عین حال فیلم قصه محور بود و با تمی عاشقانه و معمایی توجه سینماروها را به خوبی معطوف خود کرد. پورعرب در مصاحبه ای درباره فیلم «عروس» گفته بود: «برای بازی در این فیلم ۳۰ هزارتومان قرارداد بستم. انتظار این بازتاب را نداشتم و اصلاً به شهرت فکر نمی کردم و اساساً دوست نداشتم مشهور باشم».
برخی بازخوردها هم در قبال فیلم «عروس» جالب بود. با اینکه «عروس» برخی مرزهای ممنوعه را در تصویر روابط زن و مرد و ارائه تصویری صریح از یک بازیگر زن در نوردیده بود، روزنامه کیهان به استقبال فیلم رفت و شهیدمرتضی آوینی هم نقد بلند بالای مثبتی برای آن نوشت. در بخشی از نقد آوینی آمده: «فیلم «عروس» توانسته است که از تصنع فاصله بگیرد و به واقعیت تبدیل شود. در فیلمنامه هیچ چیز نیست که تو را مشکوک کند به آنکه همه این ماجرا دامی است که کارگردان برای تو گسترده است تا به فلان پیام برسی- احساسی که من در غالب فیلم ها دارم و به همین دلیل بسیار کم اتفاق می افتد که برای دل خودم به سینما بروم؛ بیش تر به حکم وظیفه به سینما می روم و کم تر فیلمی هست که بتواند مرا از احساس تصنع بیرون بیاورد. همیشه در سینما خود را در پشت صحنه و خارج از فیلم می یابم که به آن نظر دوخته ام و احساس اسارت پیدا می کنم. اما این بار اصلاُ یادم رفت که برای چه آمده ام. خود را مخاطب فیلم یافتم؛ یک تماشاگر غیر حرفه ای. موسیقی فیلم هم به این معنا مدد می رساند. موسیقی فیلم آن قدر خوب روی فیلم نشسته بود که تا آخر به یاد نیاوردم که فیلم موسیقی دارد. دیالوگ ها زائد نبود و از لحاظ ادبی هم چیزی کم نداشت، در عین آنکه حرف اصلی فیلم را نیز دیالوگ ها نمی زدند؛ و این بهترین صفت فیلم است».
بد نیست بدانید «سفر جادویی» (ابوالحسن داودی) و «گربه آوازه خوان» (کامبوزیا پرتوی) در رتبه دوم پرفروش های آن سال جای گرفتند.
سال ۷۱، دیگه چه خبر
توفیق تجاری عجیب کمدی هایی مثل «اجاره نشین ها» و «دزد عروسک ها» در نیمه دوم دهه ۶۰، زمینه را آماده کرده بود که فیلم های این ژانر هم پتانسیل صدرنشینی در جدول فروش را داشته باشند. همین عامل موجب شد تا فروش ۳۰ میلیون و ۵۰۰ هزارتومانی فیلم تهمینه میلانی در سال ۷۱ خیلی تعجب برانگیز جلوه نکند. «دیگه چه خبر» بدون حضور ستاره های پولساز و سرشناس در نقش های اصلی و تنها با بهره گیری از بازیگرانی همچون ماهایا پطروسیان، دانیال حکیمی و جهانگیر الماسی توانست محبوب گیشه شود. تخیل شیرین و بی منتهای نویسنده و کارگردان، البته تا جایی که تکنولوژی و بودجه فیلمسازی آن زمان اجازه می داد، موجب شد تماشاگران شاهد فضایی نو در «دیگه چه خبر» باشند. این سومین فیلم میلانی بود که پیش از آن دو فیلم تیره و تلخ «افسانه آه» و «بچه های طلاق» را ساخته بود. میلانی چنان از این فروش دلگرم شد که ساخته بعدی اش «کاکادو» در سه سال بعد هم فضایی تخیلی و کودکانه داشت، اما به اندازه «دیگه چه خبر» مورد استقبال قرار نگرفت. پطروسیان برای بازی سرخوشانه اش در نقش یک دانشجوی باهوش و بازیگوش رشته ادبیات در این فیلم برنده جایزه بهترین بازیگر زن از فجر دهم شد و مرحومه پروین سلیمانی هم جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن را گرفت.
تهمینه میلانی در جایی گفته فروش خوب «دیگه چه خبر» ضررهای مالی ناشی از شکست فیلم «افسانه آه» را جبران کرد. از سویی این فیلم کمک شایانی کرد تا ذهنیت سینماروها و مسوولان نسبت به حضور زنان در نقش های کمدی طی دوران پس از انقلاب تغییر کند.
سال ۷۲، هنرپیشه
«هنرپیشه» دومین فیلم محسن مخملباف پس از «بایکوت» (۶۵) توانست پرفروش ترین فیلم در سال اکران خود باشد. فیلم با تکیه بر زندگی یک کمدین معروف، اکبر عبدی که در آن مقطع در فیلم های مهمی مثل «اجاره نشین ها»، «مادر»، «دزد عروسک ها»، «ای ایران» و… درخشیده بود و در تلویزیون هم برای خود اسم و رسمی داشت، چنان برای سینماروها کنجکاوی برانگیز جلوه کرد که برایش دست به جیب شدند. هر چند شاید باید در استفاده از لفظ عامه پسند برای «هنرپیشه» خودداری کرد، چون در عین مزه پرانی های اکبر عبدی، فیلم حرف های روشنفکرانه ای در پس دیالوگ ها و فضای ساده اش در چنته داشت. پطروسیان که سال قبل از آن با «دیگه چه خبر» در گیشه شگفتی ساز شده بود، در کنار فاطمه معتمدآریا، حمیده خیرآبادی، پروین سلیمانی و… دیگر بازیگران فیلم را تشکیل می دادند. خود عبدی هم سال ۷۰ در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» با مخملباف همکاری کرده بود. «هنرپیشه» در جشنواره فجر یازدهم نیز به توفیق رسید و در هشت رشته کاندیدا شد که در چهار رشته از جمله بهترین صدابرداری، صحنه آرایی و… سیمرغ گرفت. «هنرپیشه» حدود ۵۱ میلیون تومان در سال ۷۲ فروش داشت.
سال ۷۳، کلاه قرمزی و پسرخاله
«کلاه قرمزی و پسرخاله» دو مولود تلویزیون که همچنان سر پا و پرطرفدار باقی مانده اند، در سال ۷۳ پس از موفقیت هایشان در قاب کوچک پا به سینما گذاشتند. فیلمی که پیش بینی می شد خوب بفروشد و مخاطبان تلویزیونی متعصب آن این مسئله را تضمین می کردند و در نهایت این فیلم ۱۷۲ میلیون تومان فروخت و بیش از نیم میلیون نفر آن را دیدند. همین فروش عالی سبب شد تا از آن پس برنامه «صندوق پست» که مدخلی برای معرفی گسترده و محبوبیت کلاه قرمزی شده بود، نام خود را به این عروسک محوری تغییر دهد. «کلاه قرمزی» را می توان باز تعریفی زیرکانه از کارکرد تلخک های درباری نیز دانست که با سودجویی از اهرم طنز و کمدی، تندترین و صریح ترین صحبت ها را مطرح می کند. اشاره های گزنده و البته بامزه کلاه قرمزی که حالا با تسری به سایر تازه واردان همراهش شکل پررنگ تری هم یافته، تقریباً در اغلب حوزه های اجتماعی و فرهنگی دیده می شود. اشاراتی که البته با توجه به ماهیت غیرجاندار گوینده یا گویندگانش چندان حساسیت برانگیز واقع نمی شوند و اغلب از تیغ ممیزی می رهند.
«کلاه قرمزی و پسرخاله» که سال های بعد با «کلاه قرمزی و سروناز» و «کلاه قرمزی و بچه ننه» سه گانه سینمایی ایرج طهماسب را تشکیل دادند، بهتر از دو نسخه بعدی بود؛ هر چند هر دو فیلم بعدی هم در سال نمایش خود جزو پربیننده ترین ها جای گرفتند.
بد نیست بدانید «همسر» مهدی فخیم زاده ساخته و «روز فرشته» کار بهروز افخمی جذاب ترین ساخته های کمدی کارگردانانشان پس از فیلم طهماسب در سال ۷۳ جزو پرفروش ها بودند.
سال ۷۴، می خواهم زنده بمانم
سال ۷۴ مرحوم ایرج قادری با «می خواهم زنده بمانم» دومین فیلم پرفروش خود و پس از «برزخی ها» (۱۳۶۱) صدرنشین جدول اکران آن سال را روی پرده داشت. فیلم یک درام جنایی به شدت احساسات برانگیز و پر تنش بود که با فروش ۷۸ میلیون و پانصد هزار تومان توانست قدرتمندانه بر صدر جدول تکیه بزند و موقتاً به حکمرانی کمدی ها پایان دهد. البته با توجه به اینکه در آن سال رتبه های دوم و سوم به ترتیب به «روسری آبی» (رخشان بنی اعتماد) و «سلام سینما» (محسن مخملباف) رسید که هر دو از حیث شاخصه های سینمایی با تفاوت هایی بهتر از فیلم ایرج قادری بودند، به نوعی موفقیت «می خواهم زنده بمانم» در اکران تحت الشعاع این مسئله قرار گرفت. فیلم بازسازی اثری از رابرت وایز با همین نام بود و البته گفته می شد با یکی از حوادث جنایی آن روزگار که به پرونده پدرام تجریشی مشهور شد تشابه دارد که این مورد آخر در ارزیابی فروش بالای آن بی تأثیر نبود. فیلم، فرامرز قریبیان و فاطمه گودرزی را در مقام دو بازیگر اصلی شناخته شده و روی بورس آن سالها در خدمت داشت که همین مسئله هم کمک کرد تا دیده شود. اگر چه همچنان به اذعان منتقدان بهره گیری از مولفه هایی که به سبک سینمای هند اشک و آه فراوانی از تماشاگرش می گیرد، مهمترین عامل فروش بالای آن بود. این نکته را بخصوص می توان در سکانس های پایانی فیلم مشاهده کرد که کاراکتر فیلم (فرنگیس با بازی فاطمه گودرزی) تا پای دار می رود. بعدها مشابه چنین سکانسی در فیلم ها و سریال های دیگر هم دیده شد که نمونه اش سریال «غریبانه» قاسم جعفری بود.
فاطمه گودرزی بهار سال ۹۱ با حضور در برنامه «هفت» حرف های جالبی درباره این فیلم زد: «مرحوم قادری گاهی اوقات می گفت پلان ها را تلفنی هم می توانم بگیرم، یعنی از پشت تلفن بگویم دوربین و بازیگر در چه نمایی بایستند. دوران فیلمبرداری این فیلم دوران خوشی بود و خیلی خوش گذشت. سعید مطلبی چگونگی پایان بندی فیلم را از من پرسید، شخصاً دوست داشتم پایان مشخص نباشد و کسی نداند که این زن بالاخره زنده می ماند یا می میرد، اما بالاخره عوامل تصمیم گرفتند فرنگیس زنده بماند و پایان برای مخاطب خوش باشد».
سعید مطلبی نویسنده فیلم در مصاحبه ای این فیلم را در کنار «تاراج» و «هیس دخترها فریاد نمی زنند» جزو آثار محبوب خود دانسته است.
سال ۷۵، خواهران غریب
تنها فیلم کیومرث پوراحمد که صدرنشین جدول فروش در یک سال شد، «خواهران غریب» بود که ۱۴۱ میلیون تومان فروخت. رقمی که البته در مقایسه با پرفروش ترین فیلم سال پیش از خود افت شدیدی داشت، ولی به هر حال فیلم را صدرنشین جدول اکران سال ۷۵ کرد. چند عامل مهم در فروش بالای این فیلم دخیل بودند. یک خسرو شکیبایی ستاره آن سال ها که با بازی در «هامون»، «یکبار برای همیشه»، «بانو»، «سارا» و… جای پای خود را در سینما حسابی محکم کرده بود و محبوبیت بالایی داشت. بازی افسانه بایگان ستاره سینما در دهه های ۶۰ و ۷۰٫ ژانر کودکانه و موزیکال فیلم که فروش آن را پس از توفیق «دزد عروسکها»، «گلنار» و «کلاه قرمزی و پسرخاله» تضمین می کرد. ضمن اینکه خود پوراحمد هم پس از استقبالی که با اقتباس تلویزیونی اش از سری داستانهای «قصه های مجید» کسب کرده بود، شاخصه خوبی برای فیلم محسوب می شد. همچنین خوانش ترانه «مادر من» با صدای افسونگر شکیبایی فقید در فیلم که در آنونس های آن هم نمود پیدا کرد، برای تماشاگران دلچسب بود. پوراحمد یکی از بهترین فیلم های خود را شش سال پس از اکران موفق «خواهران غریب» ساخت؛ «شب یلدا». ناگفته نماند دومین فیلم پرفروش آن سال، «لیلی با من است» کمال تبریزی بود.
سال ۷۶، آدم برفی
۱۲۶ میلیون تومان سهم صدرنشین جدول اکران سال ۷۶ بود.
«آدم برفی» هر چند بعد از یک اکران محدود با آغاز اعتراض ها سه سال به محاق توقیف رفت، اما با جرح و تعدیل هایی در دوران اصلاحات امکان نمایش عمومی یافت و رکوردشکن سال ۷۶ بود. میرباقری نخستین فیلم خود را در حالی روی پرده می دید که دومین فیلم خود را هم با نام «ساحره» در آن سال ساخته بود. این فروش بالا در حالی رقم خورد که ظرف سه سال قبل از آن نسخه های بی کیفیت فیلم روی VHS عرضه شده بود.
«آدم برفی» با بازی داریوش ارجمند، اکبر عبدی، پرویز پرستویی، آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفی نیا در دومین دوره جشن خانه سینما در هفت رشته کاندیدا شد، اما جایزه ای نبرد. مشکلات اصلی سد راه اکران فیلم بر سر زن پوشی اکبر عبدی و مفاهیمی در باب مهاجرت بود که به مذاق مخالفانش خوش نیامد. مخالفت ها در اکران این فیلم حتی به کفن پوشی و ضرب و شتم در مقابل سینماهای نمایش دهنده اش هم کشیده شده بود.
بخش هایی از صحبت های میرباقری درباره این فیلم شنیدنی است: «فکر میکردم ظرفیتهای نمایش سنتی ما آن قدر هست که بتوانیم با اتکا به آنها فیلم کمدی خوبی بسازیم. نیت من این بود. شما همه عناصر اصلی نمایشهای روحوضی را میتوانید در آدمبرفی پیدا کنید: جوانپوش، زنپوش، حاجی، سیاه و… فقط لحن کمی تغییر شکل پیدا کرده. این اساس کار بود. حالا شاید دیگران تحلیلهای متفاوتی داشته باشند. بعد از ساخت سریال امام علی (ع) مشکلاتی با مدیریت آن وقت سازمان صداوسیما پیدا کردم که باعث شد تصمیم بگیرم با تلویزیون همکاری نکنم. رفتم سراغ فعالیتهای نمایشی. در آن دوران توسط آقای تختکشیان با حوزه آشنا شدم. در آن دوران، آقای زم داشت مدرسه کارگاهی فیلمنامهنویسی را پیریزی میکرد. از من هم دعوت کرد در جلسات مدرسه شرکت کنم. فیلمنامه آدمبرفی در جلسات همان کارگاه شکل گرفت. ایده را پیشنهاد دادم و تصویب شد و بعد هم نوشته شد. در اصل، طرح آقای عبدالله اسکندری بود که علاقه داشت من بنویسم و اکبر عبدی بازی کند. این که مردی تبدیل به زن شود و اکبر عبدی هم نقشش را بازی کند. داستان اصلی به مهاجرت ربطی نداشت. در پرداخت نهایی من این جزئیات شکل گرفت. مسئلهی زنشدن قهرمان داستان در پرداخت اولیه من خیلی غلیظتر از این بود که میبینید؛ قهرمان قصه یک کشتیگیر بود که مدال هم گرفته و برای خودش پهلوانی است. برای چنین شخصیتی خیلی سخت است سبیلش را از دست بدهد و مردانگیاش را تعطیل کند. به دلیل حساسیتهای آن زمان مجبور شدیم این شخصیت را تعدیل کنیم. دغدغه من این بود که ما انقلابی کردهایم و آرمانهایی داریم که اصل و اساسش مبارزه با استکبار است. اینها را قبول داریم یا نه؟ نسل ما به این آرمانها اعتقاد داشت. حالا آدمهایی پیدا شدهاند که میخواهند بروند و به همین استکبار پناهنده شوند. من میخواستم احساسم را درباره این آدمها به شکل دراماتیک نشان دهم و در عالم طنز، دغدغهای را که به آن اعتقاد داشتم بیان کنم. انگیزه ساخت آدمبرفی این بود».