شاعر پرطرفدار امروز، از شعر و شاعری میگوید
گروس عبدالملکیان که اعتقاد دارد: «شاعر باید فلسفه، شعر کلاسیک، شعر معاصر، شعر جهان، نظریههای ادبی و تاریخ بخواند و از همه مهمتر استعداد داشته باشد و بداند که چطور استعدادش را با زبان شعر به نمایش بگذارد» در درباره شعر امروز ایران، شاعران جوان، شعر دهههای قبل و البته شاعربودن و زندگی به عنوان شاعر صحبت کرده است؛ که با حذف پرسشها سخنان این شاعر سیوهشت ساله را درباره مسائل مختلف میخوانیم.
تحلیل فضای شعری بعد از انقلاب از نگاه گروس عبدالملکیان
در این نکته نمیشود تردید کرد که در دهه ٦٠ فضای شعر کلاسیک پررنگتر از انواع دیگر شعر بوده که این امر البته دلایل متعددی داشته است. در آن حضور مسلط شعر کلاسیک در دهه ٦٠ اما چند شاعر چون قیصر امینپور، طاهره صفارزاده، موسوى گرمارودى، محمدرضا عبدالملکیان، سيدحسن حسينى و… در فضايی خاص شعر آزاد نفس میکشیدند و فعالیت میکردند و البته شعرایی چون شمس لنگرودى، فرشته سارى، رضا چايچى و چند تن ديگر نیز در فضايى ديگر از شعر آزاد آثار پرمخاطبی را هم در قیاس با شرایط خاص آن زمان حاصل آوردند. حضور مسلط شعر کلاسیک در آن روزگار البته دلایلی بیشتر غیرشعری داشت. اول اینکه در آن دوره بهخصوص تا اواخر دهه ٦٠ سختگيرىهاى وزارت ارشاد آسیبش را به شاعرانى چون احمد شاملو و اخوان ثالث وارد میکرد و موجب میشد که این شعرا نتوانند مجوز بگیرند.
پيشينه پررنگ شعر و شاعرى به عنوان مهمترين هنر ايرانى از گذشته تا امروز چنان اعتبار و احترامی برای شعر در این سامان حاصل آورده که مشتاقان شعر در این دیار بیش از حد تصور است؛ اما در این بین عوامل و امیال دیگری هم هستند که شاعرشدن را جذاب میکنند. میتوانم بگویم بخش عمدهاى از تمايل جوانان امروز براى شاعرشدن به خاطر ذات شعر و شاعرى نيست؛ بلکه امتیازهایی چون جايزه گرفتن، انتشار كتاب، ديدهشدن، شهرت، جايگاه اجتماعى و چيزهاي ديگر این علاقه و اشتیاق را به وجود آورده است. درواقع این میل به خاطر چیزهایی غیر از خود شعر است. در جايى گفتهام كه شعر حسودترين معشوقه دنياست.
مخاطب شعر در ٢٠ سال اخیر
وقتی شعری که مخاطبان خاص دارد، حضور مسلطی در فضای شعری کشور پیدا میکند، کاهش شمار مخاطبان غیرقابل اجتناب است. باید اشاره کرد در دهههای گذشته شاعران سبکهای جدیدی را تجربه میکردند که بخشى از آن تحت تأثير انتشار ترجمه نظريههای ادبى غرب و يا اروپاى شرقى بود.
شاعر از نگاه گروس
شاعر باید فلسفه، شعر کلاسیک، شعر معاصر، شعر جهان، نظریههای ادبی و تاریخ بخواند و از همه مهمتر استعداد داشته باشد و بداند که چطور استعدادش را با زبان شعر به نمایش بگذارد. شاید جالب باشد بدانید بعضی از این افراد که وارد کلاس میشوند، فکر میکنند احمدشاملو و فروغ فرخزاد هستند و اینجاست که ما آنها را با واقعیتها روبهرو میکنیم تا متوجه شوند که برای شاعرشدن نیاز است سالها تلاش و کوشش مستمر داشته باشند و هیچکس از روز نخست شاعر نبوده است. از جوانهایی که به سمت شعر میآیند، خواهش میکنم برای دیدهشدن به سراغ شعر نیایند و اگر هدف آنها دیدهشدن است، راههاى بهترى هم هست؛ بروند خواننده يا بازیگر شوند. متاسفانه این روزها شعر به یک وسیله و ابزار برای دیدهشدن تبدیل شده است و عدهای میگویند که نگاه کن که چگونه گروس، رسول یونان و شمس لنگرودی طرفدارهایی دور خود جمع کردهاند؛ اما باور کنید هدف هیچکدام از ما معروفشدن نبود. اگر رسول یونان امروز به یک شخصیت مطرح در حوزه ادبیات تبدیل شده به این دلیل است که او شبانهروز تلاش کرده است تا به این موفقیت دست پیدا کند.