سکانسهای آزار دهندهای که بازیگران سریال «بازی تاج و تخت» را درمانده کردند [قسمت دوم]
اگر شما هم مانند ما و میلیون ها طرفدار در سراسر جهان سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) را دنبال کرده باشید می دانید که شخصیت های مورد علاقه شما در این سریال ممکن است در هر لحظه از داستان سرنوشتی دردناک پیدا کنند و صحنه های درگیری و جنگ سریال برای کسانی که قلب حساسی دارند مناسب نیست. از خشونت های فزاینده تا عشق های شرم آور، این سریال اعتیاد آور و جذاب صحنه های زیادی دارد که تماشا کردن آن باری تماشاگر دشوار است و همین موضوع نشان می دهد که بازی کردن برخی از این صحنه ها تا چه اندازه برای بازیگران دشوار بوده است. هیچ شکی وجود ندارد که ستارگان «بازی تاج و تخت» در طی سال های ساخت این سریال دیگر پوست کلفت شده اند.
برخی از بازیگران سریال در مواردی تایید کرده اند که وقتی با فیلمنامه مواجه شده اند سرشان را تکان داده و با خود گفته اند:«به هیچ عنوان این کار را نخواهم کرد». آیا می دانید که شخصیت های مورد علاقه شما هنگام فیلم برداری برخی از دراماتیک ترین و سخت ترین سکانس های سریال چه کرده اند. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با سکانس هایی آشنا کنیم که مایه وحشت بازیگران شده و حتی برخی از آن ها از بازی کردن در آن ها امتناع ورزیده اند.
لحظات آخر الاریا و تاین
الاریا سند (ایندیرا وارما) و دخترش تاین (روزابل لورنتی سلرز) یکی از دردناک ترین صحنه های مرگ تمامی سریال را داشتند و البته یک قطره خون از دماغ آن ها نیز ریخته نشد. سرسی این دو را به دو دیوار مقابل هم در یک زیرزمین زنجیر کرده و سپس تاین را برای انتقام از الاریا به خاطر کشتن دخترش، میرسلا، مسموم کرد، در حالی که الاریا مجبور بود شاهد مرگ دخترش باشد بدون این که کاری از دستش بربیاید. البته این پایان کار نبود زیرا سرسی قول داد که برای مدتی الاریا را زنده نگه دارد، صرفاً به این خاطر که او را شکنجه کرده و مرگش را به تاخیر بیندازد. وارما می گوید که او و سلرز تمام طول روز فیلم برداری این صحنه را با زنجیرهایی که به دستشان بسته شده بود تقلا می کردند زیرا قرار بود صحنه های تلاش برای باز کردن آن ها را تمرین کنند. وارما یکی از آخرین کسانی بود که آن روز بازی داشت و به علت گیر کردن زنجیرش گرفتار شده بود. در نهایت یکی از اعضای تیم تولید راه حلی برای باز کردن دستبند و زنجیر پیدا کرد. وارما خود در این باره چنین گفته است: «در واقع در انتهای روز اینطور بود که گفتم رفیق نمی توانم بازش کنم، یکی به من کمک کند؟ و همه رفته بودند. پیت از گروه دکور گفت که فکر می کنم به اره نیاز داریم و در نهایت با اره مرا آزاد کردند».
سرنوشت رازآلود دینریس تارگرین در فصل هشتم
در حالی که این مطلب نگاشته می شود تمام بازیگران سریال «بازی تاج و تخت» ماه هاست که فیلم برداری آخرین سکانس هایشان در فصل هشتم و پایانی سریال را به اتمام رسانده اند. امیلیا کلارک که در این سریال نقش دینریس تارگرین را بازی می کرد مجبور شد تا پس از سال ها با موهای بلند، سه اژدهای کامپیوتری و شخصیتی که وی سال ها با آن زندگی کرده بود خداحافظی کند. «بازی تاج و تخت» پر از شخصیت های زن قدرتمند است که نقش آن ها توسط بازیگرانی به همان اندازه جسور و قوی ایفا شده است و دینریس نیز همواره یکی از شخصیت های دوست داشتنی این سریال در میان طرفداران بوده است. اما جالب اینکه امیلی کلارک انتخاب دوم برای بازی در نقش دینریس بود زیرا نقش دینریس را در اپیزود آزمایشی ابتدای سریال که هیچگاه منتشر نشد را تمزین مرچنت بازی کرده بود.
اما اکنون تصور کسی غیر از کلارک در نقش دینریس غیرممکن و ناخوشایند به نظر می رسد. کلارک گفته که بازی در آخرین سکانس های نقشش برای وی دشوار بوده است. بدون شک خداحافظی کردن با شخصیتی که نزدیک به یک دهه جزئی از زندگی روزمره او بوده و نقشی که بزرگ ترین و موفق ترین تجربه بازیگری او بوده دشوار است. کلارک که همواره در طی سال های پخش سریال «بازی تاج و تخت» کوچکترین اطلاعات اسپویل کننده ای را در مورد داستان فاش نکرده است تنها به این گفته ها بسنده کرده که بازی در آخرین سکانس های نقش دینریس برای وی دردناک و غیرقابل تصور بوده است.
خوردن قلب اسب توسط دینریس
همانطور که گفته شد، امیلیا کلارک از سخت بودن بازی در آخرین سکانس های سریال گفته است اما به اعتراف خودش، یکی از سکانس های مربوط به ابتدای سریال نیز او را به شدت عذاب داده است. در فصل اول، دینریس قلب یک اسب را در جریان یکی از سنت های مربوط به قوم دوثراکی گاز می زند و می خورد. این صحنه به شکل دردناکی واقعی است و بسیاری از مخاطبان از خود پرسیدند که چیزی که کلارک در واقعیت می خورد چه بوده است. هر چه که بوده باشد بدون شک مزه خوبی نداشته است. البته خوشبختانه کلارک در این سکانس گوشت خام واقعی و پر از خون را گاز نمی زند اما چیزی که می خورد بدون شک خوشمزه نبود.
این قلب در واقع از نوعی مربای ژله ای تشکیل شده بود که مزه آن کلارک را به یاد ترکیبی ناخوشایند از وایتکس و پاستای خام می انداخت. این مزه چنان برای او ناخوشایند بود که در این سکانس به کلی بازی کردن را فراموش کرد. بدتر از آن این که این سکانس از آن دسته سکانس هایی نبود که کلارک بتواند تنها با یک برداشت از آن خلاص شود و فیلم برداری آن روزها به طول انجامید به نحوی که به گفته کلارک باعث شد بیمار شود. کلارک خود در این باره می گوید: «در تمام آن روزهایی که این سکانس را فیلم برداری می کردیم حدود ۲۸ قلب خوردم. خوشبختانه آن ها به من یک سطل برای بالا آوردن دادند زیرا اغلب اوقات بالا می آوردم».
عشق و عاشقی دینریس و جان اسنو
وقتی که دینریس تارگرین و جان اسنو (کیت هرینگتون) در نهایت در فصل هفتم با هم ملاقات می کنند خیلی زود مشخص شد که یک شیمی جذاب بین این دو شخصیت شکل گرفته است و همه می دانستند که دیر یا زود این دو عاشق یکدیگر خواهند شد. در نهایت عشق این دو فرا رسید. در ابتدا شبیه سرنوشت بود و آتش و یخ در نهایت به هم رسیده بودند. اما در «بازی تاج و تخت» عشاق نمی توانند خیلی راحت با هم جفت شده و پس از آن به زندگی دوست داشتنی و راحت خود ادامه دهند. اگر چه هیچکدام از آن ها از واقعیت خبر نداشت اما جان اسنو در واقع یک تارگرین بود و دینریس نیز عمه او. جای تعجب ندارد که هرینگتون احساسات متفاوتی در مورد عشق به امیلی کلارک در درون داستان داشت. بعد از سال ها بازی در سریال در کنار هم، هرینگتون و کلارک به دوستانی خوب و نزدیک تبدیل شده بودند و فیلم برداری صحنه های رمانتیک بین این دو بدون شک کمی عجیب و غریب بود. اما هر دو بازیگر کمی شوخی را به این سکانس ها اضافه کردند تا بتوانند با آن کنار بیایند.
نبرد حرامزاده ها
جدای از قبول کردن این که شخصیت او بدون این که بداند وارد یک رابطه عاشقانه با عمه اش در داستان می شود که کل فصل پایانی سریال را در هاله ای از ابهام و پیچیدگی فرو می برد، کیت هرینگتون گفته است که وی در سکانس های طولانی نبرد بزرگ حرامزاده ها در اپیزود پایانی فصل ششم با بزرگترین چالشش در طول فیلم برداری ها مواجه شده است. این نبرد در واقع یک برداشت بسیار طولانی با تنها چند کات کوچک است. به همین دلیل روزهای متوالی صرف تمرین صحنه های نبرد شد تا همه برای فیلم برداری سکانس واقعی آماده شوند. بدتر از همه اینکه بسیاری از اسب هایی که در این نبرد مورد اسفتاده قرار گرفتند واقعی بودند. در چنین صحنه های پر آشوبی که پر از بازیگران و سیاهی لشکرهاست، اضافه کردن حیوانات نیز بر مشکل می افزاید. هرینگتون درباره این سکانس چنین گفته است: «رقص بسیار زیبایی بود و البته خطرناک زیرا همواره اسب های واقعی را در حال تاختن در اطراف خود داشتیم و در اکثر صحنه ها پشت من به آن ها بود. باید در مورد هر یک از آن ضربات بسیار، بسیار دقیق می بودیم».
سر باز زدن از سکانس گردهمایی گودال اژدها
بسیاری از داستان های سریال «بازی تاج و تخت» در مکان های متفاوتی از وستروس رخ می دهند و به همین دلیل است که برخی از شخصیت های اصلی داستان هیچگاه به هم برخورد نمی کنند یا این موضوع به ندرت و برای مدتی بسیار کوتاه صورت می گیرد. بران (ژروم فلین) و سرسی لنیستر نیز جزو این شخصیت ها بودند. بران نیز یکی از شخصیت های سریال است که علیرغم رابطه دوستانه و طولانی مدتش با جیمی لنیستر، هیچ رابطه ای با خواهر او ندارد و هیچگاه همراه او در یک سکانس حضور نداشته است. نکته جالب این که فلین و لنا هیدی مدتی با هم نامزد بوده و جدایی آن ها چنان پرآشوب بوده که هر دوی آن ها از بازی در سکانس هایی که هر دو شخصیت در آن حضور داشته باشند سر باز می زدند. قرار بود فلین و هیدی در فصل هفتم و در سکانس مربوط به گردهمایی گودال اژدها (Dragon Pit) که تمام شخصیت های اصلی داستان در آن حضور داشتند نیز حضور مشترک داشته باشند.
اما اگر با دقت این سکانس را تماشا کرده باشید متوجه خواهید شد که در هیچ لحظه ای از این سکانس نمی تواند به طور همزمان هیدی و فلین را دید و قبل از رسیدن سرسی، فلین خیلی سریع از محل خارج شده و می گوید که برای یک نوشیدنی آنجا را ترک می کند. اگر چه این دو در سال ۲۰۱۴ از هم جدا شده و از آن زمان به بعد سرسی رابطه جدیدی را آغاز کرده اما به نظر می رسد که زخم رابطه و جدایی این دو هنوز تازه است. با این وجود به نظر می رسد که این دو شاید در فصل پایانی ناچار به کنار گذاشتن اختلافاتشان باشند زیرا بران قرار است رهبری ارتش لنیسترها را بر عهده گرفته و به استخدام سرسی درآید. بدین ترتیب یکی دیگر از جذابیت های فصل پایانی دیدن رابطه این دو است و باید دید که کارگردانان چگونه توانسته اند این دو را در قالب یک سکانس نمایش دهند.