سپر بلای خانواده بودن یعنی چی؟
پایگاه خبری تریتا نیوز ، سمیرا سرایلو ، معمولاً در خانواده های سمی، سپربلا كودكانی هستند كه برای تمام مشكلات در خانوارهای ناكارآمد مقصر شناخته می شوند. اصطلاح “سپربلا” از کتاب مقدس نشات گرفته شده است. در کتاب لاویان، بنی اسرائیل مراسمی را برگزار می کنند که در آن یک «بز» را قربانی گناهان خود می کنند. پس از آن، آنها بز را به بیابان رها می کردند تا بطور استعاری شرارت را از جامعهٔ خود پاک کنند. بنابراین، این بز بار سنگین مسئولیت بدعهدی قبیله، جامعه یا خانواده را به دوش می کشد.
وقتی این نقش به کودکان واگذار می شود، این تأثیر می تواند برای سلامت روحی و روانی آنها برای یک عمر مضر باشد. علاوه بر این، این امر منجر به تربیتی می شود که در آن ارزش ذاتی ، خوبی و دوست داشتن کودک نادیده گرفته می شود. در عوض، توهین ، زورگویی ، بی توجهی و آزار و اذیت برای کودکی که در این جایگاه است متداول و عادی می شود.
سپر بلاها چطور انتخاب می شوند؟
هیچگونه دلیل و مدرکی برای تصمیم والدین یا مراقبان در مورد قربانی کردن یک کودک وجود ندارد. عواملی مانند ترتیب تولد، جنسیت، دیدگاه، یا هوش ممکن است بر روی یک بزرگسال تأثیر بگذارد تا کودکی را سپر بلا قرار دهد. به عنوان مثال، تنها پسر خانواده ممکن است فرزند مورد علاقه یا طلایی باشد، در حالی که دختر دوم به عنوان نقش سپر بلا انتخاب می شود.
اینکه چرا یکی از والدین تصمیم به قربانی دادن به کودک می گیرد، به هیچ وجه منطقی نیست و صرفا این رفتار ریشه در اختلال عملکرد تربیتی دارد. به عنوان مثال، ممکن است کودکی حساس، کنجکاو، جذاب و باهوش به عنوان تهدید تلقی شود و توسط والدی که فاقد این خصوصیات است، مورد هجوم قرار گیرد و به عنوان سپر بلا انتخاب شود.
از طرف دیگر، والد خودشیفته ممکن است کودکی که باعث افتخار و شهرت است را ترجیح دهد در حالی که کودکی را که باعث افزایش وجههٔ عمومی خانواده نمی شود، قصاص و سپر بلا کند.
در بعضی موارد، والدین ممکن است با کودکانی که شباهت دارند یا آنها را به یاد همسر سابق خود می اندازند، بدرفتاری کنند. به عنوان مثال، ممکن است با کودکان بیولوژیک متفاوت از دیگر فرزندان یا فرزند خوانده در خانه رفتار شود. والدین همچنین ممکن است کودکان را بر اساس رنگ پوست، گرایش جنسی یا هویت جنسیتی قربانی کنند.
دلایل بی شماری وجود دارد که باعث می شود والدین ترجیح دهند کودکی را قربانی کند، اما این هرگز تقصیر کودک نیست.
مشخص است که چقدر اهانت و بی توجهی به سپربلا و قربانی می تواند آسیب زا باشد. گاهی برخی از والدین این نقش سپر بلا را به شکل نوبتی به اجرا می گذارند. شاید برای سالها، پسر خانواده بچهٔ مورد علاقه بوده، و سپس زمانی که او به نوعی پدر و مادر را ناراحت می کند دختر که مدتهای طولانی نقش سپربلا را داشته می شود بچهٔ مورد علاقه و جای آنها عوض می شود.
فقط فرزندان والدین ناکارآمد و سواستفاده گر هستند که می گویند گاهی اوقات آنها کودک مورد علاقه هستند و در بعضی مواقع دیگر سپر بلا. این کودکان ممکن است این نقش را بپذیرند و با خود نگه دارند و این نشان می دهد که چنین پدر و مادرهایی چقدر می توانند ناراحتی و مشکل ایجاد کنند.
سپربلا یا مورد علاقه بودن هرگز به ارزش ذاتی کودک به عنوان یک انسان ارتباطی ندارد. والدینی که بچه های خود را قربانی می کنند ممکن است در خانواده های ناکارآمدی تربیت شده باشند که در آن برخی از بچه ها مورد توجه و برخی دیگر سپر بلا بوده اند. آنها همچنین ممکن است دارای اختلال شخصیت، مانند اختلال شخصیت خودشیفته یا اختلال شخصیت مرزی باشند، که آنها را به ایده آل سازی و کاهش ارزش دیگران و یا تفکر سیاه و سفید سوق می دهد.
متأسفانه ، کودکان تجربه زندگی ندارند تا تشخیص دهند که والدینی که آنها را قربانی می کنند، کسانی هستند که با این مشکل روبرو هستند. آنها نمی دانند که والدین مهربان و بالغ کودکان را به نقشهای “همه خوب” یا “همه بد” تقسیم نمی کنند بلکه می دانند همه نقاط قوت و ضعف دارند.
عوارض سپر بلا بودن
پر واضح است سپر بلا بودن کودکان را در معرض آسیب جدی قرار می دهد. محروم بودن از عشق خانواده، به عنوان “فرد بد” خانواده، و نادیده گرفتن ویژگی های مثبت کودک می تواند باعث یک عمر ناراحتی عاطفی و روانی برای او شود. همچنین می تواند باعث شود از این افراد در دوستی، روابط عاشقانه و حتی محیط کار سواستفاده کننده و آسیب وارد شود.
اختلال در عملکرد و سواستفاده معمولاً برای سپربلاهای خانواده “عادی” است و این امر باعث می شود این افراد مکان ها و افراد خطرناک را قبل از آسیب دیدن نتوانند تشخیص دهند. بعلاوه، این واقعیت که در خانواده های ناکارآمد بی ارزش شمردن رایج است، باعث می شود افراد بدسرپرست مرزها نتوانند را به خوبی تعیین کنند و نتوانند تشخیص دهند که چه زمانی فردی از این حد و حدود عبور می کند.
در طی بزرگ شدن، ممکن است به سپر بلای خانواده گفته شود که بیش از حد حساس است یا سواستفاده ای که او ادعا می کند در واقع اتفاق نمی افتد. والدین ممکن است ادعا کنند که با همه فرزندان خانواده به یک اندازه رفتار می کنند در حالی که به کودک مورد علاقه شان لطف آشکاری نشان می دهند و از نظر ذهنی یا جسمی به سپر بلا آسیب می رسانند.
سپر بلاها نیز در معرض آسیب هستند زیرا تمایل دارند پیام های مضری را که از بدو تولد یا در مورد خود دریافت کرده اند، درونی کنند. از دوران اوایل کودکی به بعد این کار می تواند منجر به خرابکاری در خود کودک یا آسیب رساندن به خود او شود، مانند عملکرد ضعیف در مدرسه، غفلت از مراقبت از خود، انجام فعالیت ها یا رفتارهای پرخطر و رفتارهایی که نشان دهد لایق این عنوان هستند.
سایر سپر بلاها ممکن است در برخی از جنبه های زندگی مانند فارغ التحصیلی از دانشگاه با درجه عالی یا کسب افتخارات حرفه ای سرآمد باشند. با این وجود، ممکن است آنها دقیقا مثل والدین شان تسلیم شریک زندگی شان شوند، با اعتياد و مراقبت از خود دست و پنجه نرم كنند، یا اجازه دهند مورد استفاده قرار گیرند.
از کودکی دردناک خود یاد بگیرید
سپر بلا بودن یک تجربهٔ سخت و دلخراش برای کودک است، اما ممکن است در برخی موارد نتیجه مطلوبتری نیز به همراه داشته باشد. به عنوان مثال، سپر بلاهایی که سورفتار خانواده ها را تحمل می کنند و اغلب انگیزه ای در آنها ایجاد می شود که آن خانه را ترک کنند. در حالی که، کودک های مورد علاقه خانواده متاسفانه معمولاً در این سیستم مضر خانواده غرق می شوند.
به عبارت دیگر، سپر بلا بودن ممکن است باعث شود فرد توانایی تشخیص چنین خانواده هایی را به راحتی پیدا کند. و این می تواند منجر به فاصله گرفتن این افراد از خانوادهٔ خود و کمک به بهبودی از سورفتاری که تجربه کرده اند شود.
علاوه بر این، این افراد وقتی خانواده های خود را تشکیل می دهند، اغلب تصمیم می گیرند که به چرخهٔ سو استفاده پایان دهند. آنها ممکن است هرگز با فرزندان خود چنین رفتار نکنند و یا منبعی برای حمایت از کودکان آسیب پذیر در زندگی خود باشند.
شفا از آسیب دوران کودکی
تلاش برای بهبودی از این رفتار مذموم می تواند یک عمر طول بکشد، به همین دلیل مشاوره با متخصص خانواده های ناکارآمد و آسیب های دوران کودکی می تواند روند بهبودی کمک کند.
شفابخشی برای هر فرد متفاوت به نظر می رسد اما افرادی که در کودکی مورد هجوم قرار گرفته اند، باید تصمیم بگیرند که چگونه در بزرگسالی با خانواده خود تعامل کنند.
به سلامت روان خودتان و فرزندان تان بیش از پیش اهمیت بدهید.