سن بالای همسرم باعث ناسازگاری ماست
تریتانیوز- دكترپروانه صفايي مقدم- روانشناس باليني- در هزاران مصاحبه ای که درشش قاره جهان انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که وقتی واقعاً کسی را دوست داشته باشید،سن شما و سن طرف مقابلتان دیگر چندان اهمیتی پیدا نمی کند. اما یک واقعیت هم وجود دارد و آن این است که موقعیت هایی هست که تفاوت سنی واقعاً مهم می شود.
وقتی ۱۷ سالتان باشد، اقدام به ازدواج با کسی که ۴۷ ساله است، ایده چندان جالبی به نظر نمی رسد. تجربیات زندگی یک نوجوان ۱۷ ساله تقریباً هنوز بچگانه است. اما فرد ۴۷ ساله فردی بالغ و باتجربه است و پستی و بلندی های زندگی را پشت سر گذاشته است. این تفاوت ها می تواند چالش بزرگی در رابطه ایجاد کند. پس اشتباه نکنید.موفقیت یک ازدواج به سطح بلوغ و تجربیات دو طرف بستگی دارد. واقعیت این است که وقتی پای عشق و ازدواج به میان می آید، فاصله سنی جادویی وجود ندارد.
اما تجربه به ما می گوید که هر چه فاصله سنی دو طرف کمتر باشد، شانس ساختن عشقی ماندگار برایشان بیشتر می شود. این تفاوت سنی چه یکسال باشد، چه ۵ سال، ۱۰ سال، یا حتی بیشتر، عشق بر همه چیز غلبه می کند. مسئله این است که ببینید واقعاً عاشق هستید یا نه، نه اینکه ببینید کسی که دوستش دارید چند سالش است. عاشق بودن خیلی مهمتر از تفاوت سنی بین دو طرف است.
تفاوت سني چقدر درزندگي اهميت دارد؟
در ازدواج هم بهتر است این موضوع رعایت شود .
حال سوالی که مطرح می شود این است که چقدر تفاوت سنی خوب است ؟
تفاوت سنی هفت سال عالی است اگر بیشتر از این نباشد بهتر است . البته تفاوت ۱۰ سال یکسری حسن ها دارد و یک سری قول ها که بحث آن در آینجا نیست . البته واضح است که اگر تفاوت سنی کمتر از ۱۰ سال باشد بهتر است.حداکثر و حداقل سنی که به نظر می رسد مناسب باشد ۴ سال و ۷ سال است .
زمانی مشکل بین همسران ایجاد می شود که تفاوت سنی آنان ۱۰ سال با بالا باشد یا اینکه سن دختر بیشتر از سن پسر باشد . تفاوت سني عاملي است درمقابل همه تفاوتها.در واقع تفاوت سني عاملي است که در کنار تفاوت هاي اخلاقي، شخصيتي و ظاهري اختلافات زناشويي را تشديد مي کند. آنچه در اين ميان اهميت دارد اين است که اختلاف سني زن و مرد نبايد آنقدر زياد باشد که در مسائل اساسي زندگي شان نظير عقايد و ارزش ها، ارتباط با اقوام و دوستان، تفريحات و سرگرمي ها شکاف زيادي را ايجاد کند چرا که تفاوت فاحش نگرش در اين حوزه ها باعث بروز اختلافات و يا دلسردي هايي در زندگي زناشويي مي شود.
آسيب هايي که بايد جدي گرفت
مسلما تفاوت سني که در برخي مواقع حالت «شکاف سني» به خود مي گيرد براي زوجيني که بيش از يک دهه با يکديگر فاصله سني دارند مخاطرات زيادي را به همراه دارد. پختگي زياد يکي از طرفين در مقابل ناپختگي و بي تجربگي هاي طرف مقابل، مهم ترين عاملي است که کفه ترازوي ارتباط را در بيشتر ابعاد زندگي زناشويي نامتوازن مي سازد.
ترس از دست دادن همسر، وابستگي به او، احساس برتري و کامل بودن، موظف دانستن خود واحساس مسئوليت نسبت به کنترل رفتارهاي فرد کوچک تر، زير سوال بردن تعدادي از رفتارهاي او، کهولت سن و زوال جسمي و … همه و همه از جمله نگراني هايي است که در اين نوع روابط گريبان گير همسر «مسن تر» مي شود.
فرد «کوچک تر» نيز با نگراني هايي نظير دلزدگي و سردشدن نسبت به رابطه زناشويي، احساس بي حوصلگي و تمايل به انزوا، احساس خجالت زدگي از حضور در جمع و معرفي همسر به دوستان و آشنايان، حس پشيماني و …، دست و پنجه نرم مي کند.
فاصله سني زياد در کدام سنين مخاطره بيشتري ايجاد مي کند؟
بسته به اين که زن و مرد در کدام دهه از زندگي شان به ازدواجي با فاصله سني زياد «بله» مي گويند، ميزان مخاطراتي که شکاف سني ايجاد مي کند، کم يا زياد مي شود.به طور کلي ازدواج در دوره نوجواني و اوايل جواني به دليل اتخاذ تصميم هاي هيجاني و عاطفي طرفين و احساسي عمل کردن آن ها در امر انتخاب همسر، چه براي دختران و چه براي پسران جداي از اهميت مبحث فاصله سني، توصيه نمي شود.
به عبارت ديگر شرايط و نکات حائز اهميت در ازدواج دختري ۱۳ساله که ۱۱سال با همسرش اختلاف سني دارد، کاملاً متفاوت از شرايط ازدواج دختري ۲۷ساله با مردي ۳۸ساله است. يقينا تفاوت سني زياد در ازدواج هايي که طرفين خصوصا دختر از نظر سني به نوعي ثبات و پختگي عاطفي، هيجاني، شخصيتي، اخلاقي و جسمي رسيده باشد و بتواند روي خط ثابتي از مديريت هيجاني حرکت کند به مراتب خطرات کمتري را در پي دارد.
راهکارها
با درنظرگرفتن اين موضوع در ادامه راه کارهايي براي زوجين که مرد اختلاف سني زيادي با همسرش دارد، ارائه مي شود:
۱ – مراقب باشيد به همسري کنترل گر تبديل نشويد: از آنجا که تفاوت سني ميان زوجين خصوصا زماني که مرد بزرگ تر است و دختر هم در سنين بسيار پايين به سر مي برد مي تواند زمينه ناهمساني در انديشه و افکار فردي و اجتماعي را ميان همسران فراهم آورد، اين احتمال وجود دارد که چنين ازدواج هايي در دام ارتباط والد – کودکي بيفتد در اين دسته از ازدواج ها فرد کوچک تر هنوز در دوران نوجواني به سر مي برد و فرد بزرگتر مرحله جواني خود را سپري مي کند، با تجربه تر است و خود را در قبال ناپختگي ها، ناآگاهي ها و خودسري هاي فرد کوچک تر مسئول مي داند؛ مسئوليتي از جنس مسئوليت پدرانه.
در واقع بسياري از افراد بزرگ تر در ازدواج هاي بافاصله سني زياد معتقدند مسئوليت «تربيت» همسر نوجوان شان به عهده آنها واگذار شده است در نتيجه ممکن است ناخواسته در مقام يک والد شروع به سخت گيري و کنترل خارج از عرف همسر نوجوان شان کنند.
۲ – در کنارش باشيد نه در مقابلش: مسلما در ازدواج هايي با شکاف سني بالا خصوصا زماني که زوجين کم سن و سال هستند، فرد کوچک تر ممکن است به تفريحات، سرگرمي ها و رفتارهايي علاقه مند باشد که شاد و پرهيجان است اما از نگاه فرد بزرگ تر چندان پسنديده و مقتضي مقام و شان فرد متاهل نيست.
در چنين ازدواج هايي حتي ممکن است «خنده هاي کودکانه» همسر زمينه ايجاد ناراحتي و کج خلقي زوج بزرگ تر را فراهم کند! حال چنانچه فرد بزرگ تر همسرش را به گونه اي «منطقي» همراهي نکند بلکه مشغول سرزنش کردن و ايرادگيري از رفتارهاي ناپخته او باشد و نحوه برخورد همسرش را مايه شرمساري و خجالت خود ببيند و يا کلا تصميم بگيرد او را به حال خود بگذارد و در هيچ کدام از علايق همسرش مشارکت نکند، رفته رفته دلسردي و پشيماني بر زندگي هر دو طرف سايه مي گستراند و آن ها را به سمت فاصله گرفتن از يکديگر و پناه بردن به عالم تنهايي يا جايگزين کردن جمع دوستان و اقوام به جاي همسر سوق مي دهد.
۳ – با خطاهاي همسرتان منطقي برخورد کنيد:بسياري از خانم هايي که در سنين پايين و در اوج نوجواني زندگي مشترک را آغاز کرده اند ممکن است بعد از گذشت سال ها از زندگي شان به دنبال شکوفايي استعدادهايشان باشند.
در چنين شرايطي مرد ممکن است شاهد آزمون و خطاهاي زن براي به دست آوردن شغل، جايگاه اجتماعي، حل مشکلات شخصي و ارتباطي اش باشد. در واقع فرد کوچک تر با حرکت به سمت سنين رشد و پختگي، رفتارهايي را نشان مي دهد که در واقع مقتضي سن اوست و بخشي از فرآيند طبيعي رشد محسوب مي شود.در چنين شرايطي شوهر (همسر بزرگ تر) که تاکنون همسرش را فردي صرفاً «تابع» مي شناخته، ممکن است با ايجاد چنين تغييراتي به اشتباه بينديشد که او مشغول سرکشي و طغيان است و بايد در مقابل چنين تغييراتي ايستادگي کرد. در شرايط مذکور چنانچه زوجين از قدرت گفت وگوي منطقي و انعطاف بر سر تغييرات به وجود آمده برخوردار نباشند دير يا زود شاهد جدايي عاطفي و روحي از يکديگر خواهند بود.