سریال تماشایی «چرنوبیل»؛ پاسخ به ابهامات مهم مخاطبان پس از پایان داستان [قسمت دوم]
هشدار اسپویل: در ادامه این مطلب به بخش هایی از داستان سریال «چرنوبیل» اشاره می شود که ممکن است اسپویل کننده داستان سریال باشد.
مینی سریال مهیج، تکان دهنده و دیدنی «چرنوبیل» (Chernobyl) به سبکی مستند گونه ماجراهای پیش و پس از فاجعه هسته ای چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ را بازگو می کند که شهری متعلق به اتحاد جماهیر شوروی در اوکراین امروزی را به یک شهر ارواح تبدیل ساخت. در آن دوران، این فاجعه با همان پنهانکاری و سری انگاری همیشگی و نمادین مقامات اتحاد جماهیر شوروی مخفی نگه داشته شد اما امروز کمی بیش از ۳ دهه پس از این فاجعه زیست محیطی و تراژیک و تقریباً ۳۰ سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چیزهای بسیار بیشتری در مورد سری اتفاقات و تصمیماتی که به این فاجعه منجر شد، خسارات مالی و تلفات جانی که در پی داشت و اینکه چطور زندگی هایی طولانی را کوتاه کرد می دانیم.
اما همانطور که سریال «چرنوبیل» فاش می کند، هنوز هم به اندازه کافی در مورد این ماجرا اطلاعات نداریم. اگر به خاطر تلاش های والری لگاسوف و دیگر دانشمندان و محققان آن زمان نبود، حتی همین مقدار ناکافی اطلاعات در مورد این فاجعه موجود نبود. مینی سریال «چرنوبیل» نه تنها دانش و علم پشت این حادثه و هزینه سنگین آن را به ما نشان می دهد بلکه بوروکراسی دست و پا گیر اتحاد جماهیر شوروی که مانع تلاش های فوری برای نجات جان انسان ها و بازگشت کلی به شرایط عادی را دشوار ساخت را در برابر چشمان ما به تصویر می کشد، گاف هایی که تنها به خاطر ارزش دادن بیش از حد و اغلب مضحک به اسرار حکومتی داده شد. از این رو سخت است که تماشای پایان مینی سریال «چرنوبیل» با سوال های بدون جواب همراه نباشد.
اگر این سریال را ندیده اید به شما توصیه می کنیم که در اسرع وقت به تماشای آن بنشینید زیرا بدون شک «چرنوبیل» یکی از بهترین و جذاب ترین سریال های چند سال اخیر شبکه HBO است. برای کسانی که این سریال را دیده اند، در ادامه مطلب قصد داریم به سوال های بی پاسخی که پس از پایان سریال برایتان پیش آمده پاسخ دهیم.
قسمت اول این مطلب را از طریق این لینک می توانید مطالعه نمایید.
واقعیت در برابر افسانه
مینی سریال «چرنوبیل» چیزهای غافلگیر کننده زیادی ندارد اما باید به یاد داشته باشید درامی که «تکان دهنده» عنوان شده، هر چه باشد یک درام است. همیشه بین واقعیت و تصویرسازی شکاف هایی وجود دارد و سریال «چرنوبیل» نیز از این قاعده مستثنی نیست. آدام هیگینبوتام، نویسنده کتاب «نیمه شب در چرنوبیل» (Midnight in Chernobyl) که اتفاقات رخ داده در ماجرای این فاجعه انفجار هسته ای سریال «چرنوبیل» را ستوده است. او می گوید که سکانس مربوط به «زیست ربات ها» که در آن از انسان ها برای دور انداختن تکه های گرافیت آلوده به رادیو اکتیو استفاده شده و در آن هر نفر تنها ۹۰ ثانیه وقت دارد در این عملیات مرگبار شرکت کند، به خوبی بر اساس فایل های ویدیویی مستند از عملیاتی حقیقی ساخته شده است.
همچنین وی می گوید که تحت تاثیر تصویرسازی دقیق و درست از شخصیت های بوروکراتیک و ریاکار دوران اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته است. البته او می گوید که تعجب دانشمندان از اشکالاتی که در نیروگاه هسته ای چرنوبیل وجود داشت غیرواقعی بوده و حتی قبل از وقوع فاجعه نیز دانشمندان هسته ای از این نقص ها و اشکالات خبردار بودند. اما ماشا گسن از مجله نیویورکر می گوید که سریال «چرنوبیل» در به تصویر کشیدن دقیق روابط قدرت در اتحاد جماهیر شوروی شکست خورده است. او می گوید که تهدیدهای مکرر به اعدام با شلیک گلوله در سریال- همانطور که در اپیزود اول شاهد تهدید شدن لگاسوف توسط شربیان هستیم- بعد از دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهیر شوروی به ندرت رخ می داده است.
علاوه بر این، وی بی اطلاعی لگاسوف از بوروکراسی این ابرقدرت در آن دوران را به چالش می کشد و مجادله می کند که اگر لگاسوف تا به این حد با این سیستم بوروکراتیک و فاسد ناآشنا بود بدون شک به جایگاه کنونی خود به عنوان رییس یک آزمایشگاه هسته ای بزرگ و مهم دست نمی یافت. البته کسانی که سریال را دیده اند در اپیزود پایانی سریال شاهد رویارویی لگاسوف و رییس کا گ ب در اتاقی پس از افشاگری های لگاسوف در دادگاه فرمایشی هستند، جایی که رییس کا گ ب به لگاسوف یادآور می شود که او نیز مانند بقیه در این سیستم بوروکراتیک و ریاکار رشد کرده، به جایگاه کنونی رسیده و از روش کار آن اطلاع کامل داشته است.
شخصیت های داستان
اگر چه بسیاری از شخصیت هایی که در سریال به تصویر کشیده شده اند وجود خارجی داشته اند اما یک استثناء بزرگ در این زمینه وجود دارد. در انتهای اپیزود پایانی «چرنوبیل» در می یابیم که شخصیت یولانا خومیوک- دانشمند هسته ای که خطر دستگیر شدن را به جان می خرد تا خطر بدتر شدن اوضاع با ریختن بورون و شن در درون رآکتور را به اطلاع لگاسوف برساند و در نهایت دلیل واقعی رخ دادن انفجار را کشف و لگاسوف را با گفتن واقعیت ماجرا ترغیب می کند- یک شخصیت ساختگی و غیرواقعی است. در نکات پایان سریال به ما گفته می شود که لگاسوف در تمام این مدت توسط تیمی از دانشمندان و محققان هسته ای بی دریغانه حمایت می شد که شخصیت خومیوک در واقع نماد جمیع این افراد است.
برخی از این افراد بع دلیل مخالفت با روایت رسمی مقامات اتحاد جماهیر شوروی از این فاجعه به زندان افتادند و شخصیت خومیوک در واقع ادای احترامی است به تلاش ها و از جان گذشتگی های تمام این افراد. نقدهای هیگینبوتام و گسن نیز بیشتر متوجه این شخصیت و عواقب خلق آن در سریال است که بخش از سرگذشت پروفسور لگاسوف و اطلاع از سیستم بوروکراتیک کشور و اشکالات رآکتورهای هسته ای آن را تحت تاثیر قرار می دهد.
بیشتر بخوانید: اگر تمام سلاح های هستهای جهان را یکجا منفجر کنیم چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
نوارهای صوتی چگونه به بیرون درز کردند؟
داستان سریال «چرنوبیل» با اتفاقات دو سال پس از انفجار آغاز می شود، جایی که والری لگاسوف در حال ضبط رازهای این ماجرا روی نوارهایی صوتی است. پیش از حلق آویز کردن خود، لگاسوف این نوارها را در پوشش تخلیه زباله و بدور از چشم نیروهای کا گ ب که او را به شدت تحت نظر داشتند به درون خانه ای مجاور محل سکونتش می اندازد. در پایان سریال گفته می شود که این نوارهای صوتی بین گروهی از جامعه دانشمندان هسته ای اتحاد جماهیر شوروی به اشتراک گذاشته شد که نشان می دهد سکانس مربوط به ضبط نوارهای صوتی تا حدود زیادی صحت داشته است. با این وجود هیچ وقت نمی فهمیم که لگاسوف با چه ایده و تفکری این نوارها را در خانه همسایه می اندازد و انتظار دارد چه کس یا کسانی به این نوارها دست یابند. نمی دانیم که او با یک روزنامه نگار یا یک محقق و دانشمند هسته ای دیگر در ارتباط است یا خیر.
در طول داستان شاید به این باور برسیم که او این نوارها را برای یولانا خومیوک بجای می گذارد اما در پایان متوجه می شویم که خومیوک یک شخصیت ساختگی است که نماینده جمعی از همکاران لگاسوف است. جارد هریس که در این سریال نقش پروفسور والری لگاسوف را بازی می کند می گویند که در فرآیند آماده شدن برای بازی در این نقش، یکی از مهم ترین چالش های او نبود اسناد ثبت شده تاریخی در مورد شخصیت لگاسوف بوده زیرا اتحاد جماهیر شوروی به کلی وی را از تاریخ خود حذف کرده است، همان چیزی که چارکوف، رییس وقت سازمان اطلاعاتی کا گ ب، در رویارویی خود با لگاسوف پس از افشاگری های او در دادگاه، قولش را می دهد. وقتی که از هریس پرسیده شد که چرا به نوارهای صوتی لگاسوف برای آشنایی با این شخصیت گوش نداده، پاسخ او بسیار ساده اما غیرمنتظره بود. برخلاف آن چه که در سریال رخ می دهد، در واقعیت هیچ خبری از نوارهای صوتی نبود. لگاسوف افشاگری خود را از طریق نوشتن شرح ماجرا انجام داد اما به دلیل اینکه نوارهای صوتی سینمایی تر و دراماتیک تر بود، سازندگان سریال تصمیم گرفتند که این افشاگری را در این قالب به تصویر بکشند و به گفته هریس دسترسی به این نوشته ها نیز بسیار دشوار بوده است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
با پایان سریال «چرنوبیل» واقعیاتی از فاجعه واقعی انفجار نیروگاه اتمی این شهر روایت می شود و به طور ویژه ای به گفته ای از میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، ارجاع داده می شود: «انفجار هسته ای در چرنوبیل… شاید دلیل واقعی فروپاشسی اتحاد جماهیر شوروی بود». متاسفانه، دستکم در اپیزود پایانی، هیچ شفاف سازی در مورد این ماجرا و ادعایی که در پایان داستان می شود صورت نمی گیرد. در سال ۲۰۱۳، مارک جوزف استرن در مجله Slate مقاله ای تحت عنوان «تئوری هسته ای سقوط اتحاد جماهیر شوروی» نوشت. او در این مقاله تصریح می کند که مدت کوتاهی قبل از این فاجعه، گورباچف از سیاست جدید موسوم به «گلاسنوست» (glasnost) که به معنای «آزادی عقیده و بیان» رونمایی کرده بود. استرن در نوشته های خود ادعا می کند که این سیاست گورباچف برای مبارزه با «سانسور گسترده و پنهانکاری گسترده دولت» در اتحاد جماهیر شوروی به کار گرفته شد و در نهایت این سیاست را می توان عامل اصلی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ دانست.
در واقع ماجراهای پس از انفجار چرنوبیل، به باور استرن و گورباچف، همان چیزی بود که نتایج سیاست گلاسنوست را تشدید کرده و به سمت فروپاشی این ابرقدرت برد. استرن تصریح می کند که تا پیش از فاجعه چرنوبیل، اکثر شهروندان این قلمرو بزرگ به سیستم اتحاد جماهیر شوروی باورمند بوده، اشکالات و نواقص آن را نادیده گرفته و به آینده ای بهتر امید داشتند اما انفجار رآکتور هسته ای در چرنوبیل و افشاگری هایی که پس از آن شد سوالاتی مهم و بی پاسخ را در ذهن این شهروندان ایجاد کرد، سوالاتی مهم که در نهایت باور آن ها به سیستم بوروکراتیک، پنهانکار، فاسد و ریاکار حکومتی را به چالشی بزرگ کشید. به باور استرن، بی اعتمادی تازه شکل گرفته نسبت به دولت، به شکلی به تقویت و تسریع سیاست گلاسنوست کمک کرد که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را اجتناب ناپذیر ساخت.
آیا امکان وقوع دوباره فاجعه چرنوبیل وجود دارد؟
اتفاقات هولناک پس از انفجار هسته ای نیروگاه چرنوبیل که در سریال دیدنی و مهیج «چرنوبیل» به تصویر کشیده بسیاری از مخاطبان سریال را به این فکر واداشته که آیا امکان وقوع اتفاقی مشابه آن چه که در سال ۱۹۸۶ در اوکراین رخ داد در دیگر نقاط جهان، برای مثال ایالات متحده، نیز وجود دارد. مطالعات صورت گرفته و مستندسازی هایی که در این باره انجام شده نشان می دهد که وقوع اتفاقی مشابه دستکم در ایالات متحده غیرمحتمل است. نکته کلیدی در این ماجرا به گفته آندرو لیثربارو، نویسنده کتاب غیرداستانی «چرنوبیل ۰۱:۲۳:۴۰» (Chernobyl 01:23:40)، ماده گرافیت است. اگر سریال را دیده باشید متوجه شده اید که میله های کنترلی با نوک گرافیت در نیروگاه هسته ای چرنوبیل عامل اصلی وقوع انفجار بوده است.
این نویسنده، استفاده از گرافیت در این میله ها را یک «تصمیم بسیار احمقانه» توصیف می کند زیرا در حالی که نقش میله های کنترلی در واقع «کاهش سرعت واکنش های هسته ای» است، گرافیت دقیقاً عکس این عمل را انجام می دهد. در رآکتورهای کشورهای غربی، از جمله ایالات متحده، به جای گرافیت از آب استفاده می شود و بدین ترتیب امکان رخ دادن اتفاقی مشابه چرنوبیل در نیروگاه های هسته ای کشورهای غربی که از سیستم های مشابه استفاده می کنند وجود ندارد. اما قبل از آن که نفسی به راحتی بکشید باید بگوییم که این گفته ها به معنای ممکن نبودن ذوب شدن رآکتور هسته ای نیست زیرا چنین اتفاقی در سال ۱۹۷۹ در یکی از مراکز هسته ای ایالات متحده و در سال ۲۰۱۱ در نیروگاه هسته ای فوکوشیما در ژاپن رخ داد. تنها چیزی که می توان با قطعیت گفت این است که وقوع اتفاقی که در نهایت باعث بروز انفجار تراژیک چرنوبیل شد (استفاده از گرافیت در میله های کنترل) در رآکتورهای کشورهای غربی غیرممکن است.