زنان در”درخت گردو” ؛ آینه ایثارو فداکاری
پایگاه خبری تریتا نیوز ،بهناز عباسی ، رژیم بعث عراق که از پیروزی در جبهههای جنگ علیه ایران ناامید شده بود، تصور میکرد با حملات شیمیایی میتواند خواستههای خود را بر ملت ایران تحمیل کند.ازاین روهواپیماهای بمبافکن عراق با بمبهای شیمیایی به چهار نقطه پرازدحام و متراکم جمعیتی شهر سردشت حمله کردند و زن و کودک و خُرد و کلان و مردم بیگناه آن شهر و اطراف آن را آماج گازهای کشنده و دهشتناک شیمیایی قرار دادند.
حمله شیمیایی هواپیماهای متجاوز رژیم بعث عراق به شهرسردشت،باعث شهادت ومجروح شدن هزارتن شد وهنوزهم تعدادی ازمردم مقاوم و شریف شهرستان سردشت با آثار و پیامدهای این بمباران دست به گریبان هستند.
شاید باورش سخت باشد که بعد از گذشت چندین سال از حمله شیمیایی به شهر “سردشت” بشنویم که ۵۰ درصد از قربانیان و جانبازان این فاجعه بزرگ فقط زنها و بچهها بودند. باز بشنویم که باوجود تعداد زیادی از جانبازان زن شیمیایی، چندین هزار نفر دیگر از زنان سردشت شیمیایی هستند، درحالیکه هیچ نام و نشانی از آنها جایی ثبت نشده و پرونده جانبازی ندارند! زنانی که چنان بهسختی، زندگی عادی خود را میگذرانند که در باورتان نمیگنجد. حالا با گذشت چندین سال از آن فاجعه ،کهولت سن نیز بر آنها عارض شده و دیگر تنگی نفس و خسخس سینه امانشان را بریده؛ اما همچنان برای حفظ خانه و کاشانه دم نمیزنند. سکوت و سازش همه دارایی آنها است زنانی که از خود میگذرند تا خانه و خانوادهشان را حفظ کنند.
با قدرت می توان گفت همراهی واستقامتی که از ناحیه زنان قهرمان سردشتی به منصه ظهور رسید درهیچ زمانی و درهیچ منطقهای ازجهان سابقه ندارد. زنانی که با ایستادگی و مقاومتی که ازخود نشان دادند که درهیچ عصری، چنینمقاومتی و چنین شجاعتی ازمردان ثبت نشده است. مقاومت و فداکاری این زنان بزرگ آنچنان اعجابانگیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز، بلکه شرمسار است.
زنان سردشتی در دل و بر جانشان زخم دارند اما ارادهشان قویترازعوارض بمب شیمیایی است. زنانی که همچنان در صحنههای علمی و بینالمللی میدرخشند و امید و ارادهشان صدها برابر قویتر از زخم کهنهشان است. زنانی که دل در گرو عشق به خانه و شهری به نام سردشت دارند.
قصه ” درخت گردو” داستان واقعی اهالی سردشت است که در خانههای خود نشسته بودند که گاز سفید خردل توسط هواپیمای بمبافکن، سقف خانههایشان را شکافت. گاز خردل راهش را در سینه کودکان، زنان و مردان پیدا کرد و سرفههایشان بلند و نفسهایشان تنگ شد.وقتی بمبهای شیمیایی منفجر شد، تا چند دقیقه اول، همه سالم بودند. حتی تعدادی از بچهها به بازی کودکانهشان در کوچهها ادامه دادند. راستش این انفجارها و بمبها خنده را بر لب روستاییهای سردشت آورده بود که “این بمبها که مشقی بود! هیچکسی را نکشت!”.
اما هنوز دقایقی نگذشته بود که کودکان جلوی چشمان پدر و مادرها ایستاده افتادند و مردند. مادرها و پدرها جلوی چشم فرزندانشان جان دادند، هیچ کاری از دست هیچکسی برنمیآمد؛ تازه آن موقع بود که سردشتیها فهمیدند بمب شیمیایی یعنی این، یعنی مرگی که جان میگیرد و تحمل.
داستان “درخت گردو ” داستان مردان و زنان کردی است که دل درگروعشق به خانه و کاشانه دارند .وقتی واژه تحمل و صبر به گوش سردشتیها میرسد زنان این دیارقد میکشند.زنانی که باوجود جانبازی، دوچندان از جانشان مایه گذاشتند و دم نزدند.
داستان “درخت گردو” با بازی درخشان پیمان معادی در نقش شخصیت اصلی فیلم و بازیگران خردسال همراه شده ، باعث شد تا “درخت گردو” به اثری تأثیرگذار روی مخاطب تبدیل شود. روایت عوارض سخت و زجرآور این حادثه تلخ تا مغز استخوان مخاطب نفوذ کرده و تأثیرعاطفی قابلتوجهی دارد. با دیدن این داستان واقعی و انسانی احتمالاً چشم همه تماشاگران حاضر در سالن پس از دیدن فیلم پرازاشک خواهد شد.
درفیلم “درخت گردو” مینا ساداتى هم توانسته بازى متفاوتى ازخود ارائه دهد. یکی ازاتفاقات مهم “درخت گردو” که تقریباً به مذاق هر بیننده ای خوش می آید ، استفاده از راوی برای روایت داستان است. قصه فیلم از زبان” هما “مینا ساداتی ، یکی از معلمهای سردشت، روایت میشود. داستان مردی درحال مرگ را از زبان “هما” با بازی مینا ساداتی میشنویم و با سفری به گذشته حال و هوای انسانهای در سرگشتگی و خوشی را میشنویم ومی بینیم وپس از آن آغاز بمباران شیمیایی.
در این فیلم انتخاب راوی برای داستان گویی کاربسیاردرستی بود ، دراین فیلم راوی داستان به دوراز احساسات، وقایع را تعریف می کند. این است که مخاطب به آسانی با شخصیتها ارتباط برقرار میکند، احساسات شخصیت های داستان را درک میکند و با او همذات پنداری میکند.نوع گویش مینا ساداتی نیز به عنوان راوی، برمخاطب بسیارتأثیر گذاراست.
از دیگربازیگران زن این فیلم مینوشریفی کاراکتر” مریم ” یک زن جوان و مادرسردشتی می باشد و تمام تلاش خود را کرده تا نقشش را به درستی ایفا کند.