دربدر به دنبال رییس اصلی!
ایان مک شین که زاده شهر بلک برن انگلیس است، سابقه بیش از شش دهه بازیگری را دارد و اولین فیلم بلند سینمایی او به سال ۱۹۶۲ و به فیلم «وحشی و مصمم» برمی گردد و مشهورترین رل ها و فیلم های وی به مجموعه وسترن «ددوود» متعلق به شبکه HBO و همچنین فیلم های «ریشه ها»، «کورالین»، «شرک۳» و «سفیدبرفی و شکارچی» مربوط می شوند که البته در کارتون «شرک» وی فقط صداپیشه گی کرده است.
در «جان ویک: فصل دوم» که دنباله ای بر قسمت اول و موفق این فیلم (محصول ۲۰۱۴) است، ایان مک شین رل خود در فیلم نخست را که به کاراکتری به نام وینستون ارتباط می یابد، تکرار کرده و وینستون مالک مرموز هتلی به نام کنتیننتال است که البته هر مکانی هست الا یک هتل عادی و بیشتر به مجمع تبهکاران و محل گردهمایی روسای گروههای بزرگ خلافکاری شهر شبیه نشان می دهد. در این دنیای سوررئال و در مجمعی که آن را «میز بلند» نامیده اند، بزودی سر و کله یک بیگانه پیدا می شود و او جان ویک (کیانو ریوز) است که باید جواب یک لطف و کمک قدیمی را به شدیدترین شکل بدهد و بینندگان را به یاد فیلم نخست بیاندازد که به صرف اینکه سگ محبوب او را کشته بودند، یک فوج تبهکار را که در آن قضیه دست داشتند، نابود کرد. داستان «جان ویک۲» به ما می گوید شاید یک کنتیننتال دوم هم در اروپا (ایتالیا) وجود داشته باشد و ورسیونی اروپایی از وینستون (فرانکو نرو) در آنجا هم مشغول رتق و فتق امور جنایتکارانه باشد. جواب برخی از این ابهامات و احتمال ها را در مصاحبه ای تازه با ایان مک شین می گیریم و در می یابیم که چطور او چیزی بسیار فراتر از یک مدیر هتل صرف و گنجینه رازها است.
| آقای مک شین، در یک فیلم کم دیالوگ بیشترین دیالوگ ها را دارید. آیا این بخشی از قراردادهای شما است زیرا در فیلم های دیگرتان هم همین وضعیت برقرار است.
– نمی دانم، شاید چون می دانند من سریع حرف می زنم همه دیالوگ ها را به من می دهند، با این اطمینان خاطر که کار را فوراً تمام می کنم و نوبت صحنه بعدی می رسد.
| نظرتان راجع به چاد استاهلسکی کارگردان «جان ویک»ها چیست؟
– کار او عالی است و براساس آنچه در این دو فیلم دیده ام، دقیقاً می داند چه می کند و به کدام سمت و سو باید برود.
| وقتی سناریوی فیلم دوم را برایتان فرستادند، چه چیزی نظر شما را گرفت و تشویق به پذیرش آن و بازی در این فیلم کرد؟
– آنها دیدگاهها و ظرفیت قصه را بیشتر کردند و ما طی این فیلم و در مسیر داستان سفری به ایتالیا هم داریم. شاید رمزگشایی ها از کاراکترهای ما بیشتر از گذشته نباشد اما قدری از موضوعات بیشتر باز شده و شرح فزون تری می آید. از طرف دیگر به دو- سه سال بعد از اتفاقات فیلم نخست سفر نمی کنیم و همه چیز دنباله ای مستقیم بر آن است.
| هتل کنتیننتال و حجم توجه به آن در متن و مسیر اتفاقات هم افزایش یافته است.
– همین طور است. از این طریق بینندگان به جزییات بیشتری از داستان و به واقع جریان خلافکاری ها پی می برند و از دسیسه های بین المللی مطلع می شوند. البته هنوز هم مشخص نیست سر رشته اصلی این اتفاقات دست کیست و رییس بزرگ کدام نفر است و باید دربدر به دنبال او گشت. شاید هم اینها را برای قسمت سوم فیلم کنار گذاشته اند!
| لابد از این که کاراکتر وینستون این بار و در فیلم دوم بیشتر واکاوی شده است، راضی هستید.
– برداشت صمیمی دارید اما هنوز جزییات روابط او با جان ویک به درستی مشخص نشده است و تنها چیزی که قطعی به نظر می رسد، نظر مساعد وینستون نسبت به ویک است و بقیه جزییات ناگفته می ماند که من از این بابت کاملاً راضی هم هستم.
| به نظر می رسد برداشت و ایده شخصی تان درباره وینستون را نیز برای نحوه به تصویر کشیدن او به کار می گیرید.
– این کار را می کنم و تایید یا رد آن بستگی به برداشت شخصی افراد از این کاراکتر دارد. براساس قصه و آنچه از بازی من می تراود، وینستون از انتخاب ها و واکنش های جان ویک راضی است اما این بدان معنا نیست که وی مستثنی از قاعده است و قواعد هتل کنتیننتال و قواعد گانگسترها شامل حال او نمی شود. اینها قوانینی است که همگان باید از آن تبعیت کنند.
| قاعدتاً از اینکه شما و فرانکو نرو که ورسیون ایتالیایی شما در این فیلم است صحنه مشترکی ندارید، احساس نارضایتی می کنید.
– قطعاً همین طور است. آخرین کار مشترک قبلی ما یک فیلم سینمایی ساخته شده برای تلویزیون بود که سالها پیش (۱۹۷۸) ساخته و عرضه شد و براساس نمایشی از هارولد رابینز به نام «دزد دریایی» بود. آن دوران را به خوبی به یاد دارم زیرا ساعات زیادی را صرف تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال آن سال در آرژانتین می کردیم. یادم می آید که اکثر بازی ها را کنار فرانکو نرو و یک دوست و همکار ایتالیایی مان به نام فرناندو جیا از تلویزیون تماشا می کردیم.
| «جان ویک»ها سبک و روال ویژه ای دارند و کارهایی جنایی و دلهره آور در دنیایی سوررئال هستند. آیا این یک تغییر رویه و تجربه تازه برای شما به رغم تنوع ژانرها و کارهای قبلی تان نیست؟
– این فیلم لزوماً یک فیلم جنایی سنتی نیست بلکه تم انتقام را تعقیب و عرضه می کند و المان های متعددی از فیلم های کلاسیک کره ای و هنگ کنگی را در بردارد و به همین سبب چاد استاهلسکی برای کارگردانی آن گزینه بسیار خوبی بوده است. او دیالوگ های زیادی را ضمیمه فیلم نکرده و بیشتر بر تدوین و عرضه کاراکترهای جالب تکیه و اصرار داشته است. انتخاب ها و روشهای کار نیز جذاب است و ما مردی را پیش رو داریم که هم همسرش مرده است و هم اخیراً سگ او را کشته اند. به نظر می آید این یک فضاسازی و مقدمه چینی بسیار خوب برای ارائه این داستان و تشریح اتفاقات آن بوده است. در هر حال وقتی یک فیلم و مقدمات آن شروع می شود، شما به عنوان یک بازیگر و یا هر عنصر دیگر حاضر در روند تولید یک فیلم می توانید پی ببرید که کار دست یک کاردان است یا خیر و با چه کسی طرف هستید و این در مورد دوگانه «جان ویک» هم صدق می کند. کار خوب یا بد یک کارگردان سبب می شود شما به طور خودکار و سریع از کاراکترهای ارائه شده توسط وی دفاع و حمایت کنید یا برعکس او را نخواهید و تا پایان فیلم نسبت به وی بی تفاوت بمانید. در یک جمع بندی کلی باید بگویم هر چند پاره ای از موارد در «جان ویک»ها نو و ابتکاری است اما بسیاری از عوامل و فاکتورهای رایج در اینگونه فیلم ها در «ویک»ها هم آمده است و با آنها از قبل هم آشنا بودم.
| شما اخیراً در مجموعه تلویزیونی جدیدی به نام «خدایان آمریکایی» هم که اقتباسی از داستان نیل گایمن است، شرکت کرده اید و کاراکتر شما در آن فیلم به وینستون در فیلم های جان ویک بی شباهت نیست و به واقع آقای ونزدی در سریال «خدایان آمریکایی» از وینستون هم سر راست تر و خطرناک تر به نظر می رسد.
– آقای ونزدی از هر خلافکاری که در این فیلم ها می بینید بالاتر است و به همین سبب است که نام او را یکی از روزهای هفته (ونزدی مترادف با چهارشنبه) گذاشته اند! من همیشه معتقد بودم که این کاراکتر و قصه برای یک مجموعه تلویزیونی جان می دهد و برای بازی در آن شومن ها و نمایشگران مجربی مثل مایکل گرین و برایان فولر را مدنظر داشتم و بسیار خوشحال شدم که این امر مورد پذیرش واقع و طرح ساخت آن آغاز شد، موقعی که مهر تصویب بر آن زده شد، من متن چهار اپیزود اول را نوشته بودم و اطمینان داشتم که چیز متفاوتی از آب در خواهد آمد. ماجراها و اتفاقات فیلم هم واقعی و شبیه به رویدادهای حقیقی است و هم بار فانتزی دارد و از این بابت به جان ویک شبیه است.