خاطره نگاری از همدان تا «پایتخت»…

بعد از پایتخت، سیروس مقدم و گروهش نوروز امسال با مجموعه علی البدل باز هم در تلویزیون حاضر شدند. در بین بازیگران این سریال، گروه سه نفره هومن حاجی عبداللهی، هادی کاظمی و بهرام افشاری به عنوان انتظامات روستا کم و بیش در هر قسمت حضور داشتند و همین اتفاق بهانه ای شد تا گفت و گویی با ۲ نفر از اعضای این گروه داشته باشیم. هومن حاجی عبداللهی که با اجرا وارد دنیای تصویر شد و بعد از آن با صداپیشگی عروسک هایی چون پنگول بیش از پیش شناخته شد. وی با بازی در نقش رحمت شاسی درسریال پایتخت تا حدی محبوبیت کسب کرد و امسال هم با علی البدل در قالبی متفاوت نقش آفرینی کرد. یکی دیگر از اعضای این گروه سه نفره، بهرام افشاری بود. بازیگری که با تئاتر کارش را شروع کرد و امسال با سینمایی «کارگر ساده نیازمندیم» در جشنواره فیلم فجر نیز حاضر شد. او پیش از این دربخش هایی از سریال پایتخت۲ هم حضور داشت و امسال با علی البدل حضور متفاوتی را در این سریال تجربه کرد.
|با پیوستن و ورودتان به مجموعه «علی البدل» شروع کنیم، ولی قبل از آن مایلم تا آقای افشاری از ابتدای ورودشان به دنیای فیلم و سریال بگویند.
بهرام افشاری: من از شانزده سالگی روی سن تئاتر بودم و از آن موقع در همدان با تئاتر آشنا شدم و بعد سعی کردم که این کار را به شکل حرفه ای ادامه دهم. در ادامه سعادت داشتم که شاگر استاد سمندریان باشم و بعد هم وارد عرصه تئاتر حرفه ای شدم.
|آشنایی تان با تیم «علی البدل» چطور اتفاق افتاد؟
– من تئاتری را داشتم که آقای تنابنده و احمد مهرانفر آن را دیدند و به من اطمینان کردند که در «پایتخت ۲»، در یک نقش کوتاه و خیلی تاثیرگذار بازی کنم و بعد هم «علی البدل» ماحصل این اعتماد شد و توانستم با نمایش کارآیی خودم، اطمینان این عزیزان را جلب کنم و در این مجموعه حاضر شوم.
|آقای حاجی عبداللهی شما پیش از «علی البدل» با این گروه کار کرده بودید، آیا همین مسئله موجب حضور شما در این سریال شد؟
– بله من در «پایتخت» با محسن تنابنده کار کرده بودم و آن هم از آشنایی و شناختی بود که ما با محسن از دهه هفتاد، در دانشکده هنر و معماری داشتیم. زمانی که در دانشکده همه بچه ها برای تشکیل یک گروه تئاتر، دور هم جمع شده بودیم و البته سر «پایتخت ۲» بر اثر یک تصادف شروع به کار کردیم و نه چیز دیگری. بعد از آن هم در «پایتخت ۳ و ۴» حاضر شدم و پنج هم که در راه است، در این بین در سریال «علی البدل» هم با این گروه همکاری کردم. من قصه «علی البدل» را از بعد «پایتخت ۳» شنیده بودم، آن موقع داستان اینگونه نبود و تنها بیسی داشت که پیرامون داستان اهالی شورا روستایی که در آب گرم جلسه داشتند، بود، بعد هم داستان به شکلی در آمد که دیدید.
|از گروهی که به همراه یکدیگر و البته با همراهی هادی کاظمی در کار تشکیل دادید، بگویید، چرا که این همراهی نمک و جذابیت خاصی داشت که شاید هیچکدام تنها از پس آن بر نمی آمدید.
بهرام افشاری: نه، واقعاً او را زوج ندانید، چون من دوست ندارم با وی کار کنم! (باخنده)
حاجی عبداللهی: من هم اصلاً این همکاری را دوست نداشتم و دائم با هم درگیر بودیم. (باخنده) گاهی او از حمام می آمد و من کولر روشن می کردم، آن وقت بود که همه خاندانم را جلو چشم می آورد، اصلاً ما روزگاری را با هم گذراندیم که گفتن ندارد!
افشاری: اما با همه اینها، واقعاً اگر هرمز و فیضی به دل مخاطب نشسته و آنها دوستش دارند و این از بازخوردهایی که از طرف مردم داشته ایم، قابل برداشت است، لازمه اش همین دوستی، رفاقت و رقابت دوستانه ای بود که آن را رقم زد، یعنی گاهی شبها فکر می کردیم که برای سکانس فردا چه کنیم که خوب از آب دربیاید و چقدر می توانیم آن را بهتر کنیم.
حاجی عبداللهی: یا گاهی با هم کلی درد و دل می کردیم و غر می زدیم که چرا در فلان قسمت تنها در ۲ سکانس هستیم، بعد هم به یکدیگر امید می دادیم که یک روز درست می شود و بعدتر اوضاع بهتر می شود.
افشاری (باخنده): گاهی حتی بنا به شخصیتمان در داستان، هیچکس ما را جدی نمی گرفت وگرنه در حالت عادی ما از اعضای شیطیون و فعال گروه بودیم.
حاجی عبداللهی: خارج از شوخی باید بگویم که برای کاراکترها فکر شده بود و متن هایی به آن اختصاص داشت، ولی خود ما به کمک اتودهایی که برای نقش زدیم روی آن تأثیر گذاشتیم. این تأثیرگذاری به کمک موارد دیگری چون صدای نقش، لحن و لهجه، تیپ و گریم کاراکتر و… که از آن استفاده کردیم نیز در پرسوناژ ایجاد شد و همه اینها اتفاقاتی بودند که رخ دادند، تا این شخصیت ها با وجود اینکه تنها نمک کار بودند و گاه کمرنگ یا پررنگ آمدند و رفتند، در ذهن ماند و این اثرگذاری را داشت.
|در این مسیر چقدر از فیلمنامه بهره بردید و چقدر با تبادلی که با یکدیگر داشتید، این دایره اثرگذاری را گسترش دادید و از بداهه استفاده کردید؟
افشاری: به نظرم که فیلمنامه تنها یک بستر برای نقش هایمان بود و شاید اگر الان کارنامه هرمز و فیض را بررسی کنیم، تنها نزدیک ۳۰ یا ۴۰ درصد روی کار ما تاثیر داشت، چرا که فیلمنامه فقط کلمه است و کلمات هم آخرین مرحله برای یک بازیگر است، ولی این جزئیات از نوع گفتار من و هومن، لهجه ای که داشتم، نوع تکنیکی که هومن استفاده کرده بود و موارد دیگری که منشاء آن خلاقیت خود بازیگر و در کنارش بازیگردانی آقای تنابنده که این فضا را به ما می داد، نشأت می گرفت. خارج از شوخی این نقش ها، نقش های کوتاهی نبودند و الان نگاه می کنیم، متوجه می شویم که یکی از نقاط مثبت این سریال حضور مقطعی این شخصیت ها است و اگر این حضور می خواست پیش از این باشد، چه بسا این کیفیتی دو نفش داشتند از دست می رفت. همانطور که گفتیم، خوشبختانه فیلمی از مخاطبان، منتظر شروع سکانس های ما بودند و این رمز موفقیت در کار است.
حاجی عبدالهی: دقیقاً، چون با طولانی شدن حضور این ۲ کاراکتر، شاید، نمک آنها نیز از بین می رفت. از سوی دیگر هماهنگی بین ما صد در صد بودو اگر بهرام قصد اضافه کردن تکه ای داشت از پیش درباره اش صحبت می کردیم و اگر نظری داشتیم با یکدیگر در میان می گذاشتیم.
افشاری (با شوخی): البته نظر او برای من چندان مهم نبود!
حاجی عبداللهی: ولی واقعاً سر این کار، با اینکه ۳ ماه و نیم در شرایط سختی که وجود داشت، گاهی عصبانی و گاه خسته بودیم، اما با همین خنده ها و دوستی ها، روزها را سپری می کردیم. با همه این ها واقعاً شرایط سختی از لحاظ کاری وجود داشت و برای من که زن و بچه داشتم این سختی بیشتر می شد، چرا که مدام در رفت و آمد بودم، اما در کنار این ها همانطور که گفتم تعامل و خنده هم وجود داشت، تعاملی که البته آن هم مقداری دشوار بود، چرا که هماهنگی برای ایجاد پاسکاری که در عین تازگی، نمک هم داشته باشند، کار دشواری بود.
از سوی دیگر برخی از آثار این سختی ها همچنان وجود دارند، مثل درد زانوی چپ من، که بعد از چندین ماه هنوز هست، در این کار تا دلتان بخواهد ما مجبور بودیم بدویم، آن هم با گیوه و روی زمین های خاکی!
افشاری: بله دقیقاً، جایی که ما بودیم، اصلاً فضایی برای نشستن و استراحت نبود، تماماً کوچه و خیابان بود. مسئله دیگری که وجود داشت، این بود که ما برای رسیدن به لوکیشن، هر روز یک ساعت رفت و یک ساعت برگشت داشتیم، آن هم در جاده های خطرناکی که به موازات دره بودند و مسیر بدی داشتند.
همه این ها جزو سختی و استرس هایی بودند، که وجود داشتند. برای خود من هم بار اول بود که وارد سریالی شده بودم که تقریباً ۱۵ قسمت قرار بود، هر شب نشانم دهد و همین استرس ذهنی که وجود داشت، بیشتر آدم را خسته می کرد و آن فضایی که وجود داشت این خستگی را چند برابر می کرد.
حاجی عبداللهی: در بین همه این مسائل، باید راکوردت را حفظ کنی، حواست باشد جلوی دوربین بدرخشی و به نحو احسن صد در صد توانت را بگذاری تا لااقل ۸۰ درصد کار دربیاید.
|درباره کم و کیف نقش هایتان می گفتید، این که اگر مقدار حضورتان بیشتر می شد، شاید کار این گونه از آب در نمی آمد، پس در واقع کیفیت نقش برای شما اهمیت داشت؟ درست است؟
حاجی عبداللهی: بله، ما همین تعامل را چندی پیش تلفنی با یکدیگر داشتیم و هر ۲ به این نتیجه رسیدیم که واقعاً نحوه اجرا و کیفیت نقش مهم است. از ابتدا هم ما اصراری بر بلند بودن و زیاد بودن نقش نداشتیم، چرا که حضور مداوم و دائمی مهم نیست و به کار نمی آید، بلکه زمانی به درد می خورد که تو به عنوان بازیگر تأثیر بگذاری، خطی را تغییر دهی و اتفاقی را رقم بزنی، مسئله ای که به نظرم در «علی البدل» صورت گرفت.
|مسئله دیگری که در گروه سه نفره شما به چشم می خورد، حضور بهرام افشاری به عنوان بازیگر تازه واردی است که برای اولین بار به این میزان، قرار بر نقش آفرینی در یک سریال را داشت، این اتفاق چه طور بود؟ خود بهرام افشاری برای ایفای هر چه بهتر نقش، در کنار گروه حرفه ای که وجود داشت، چه قدر تلاش کرد؟
حاجی عبداللهی: اجازه دهید من شروع کنم؛ به نظر من بهرام آدم فوق العاده موقعیت شناسی است و در این حوزه، بازیگر باهوشی است و از آن هایی نیست که به زور و با دست و پا زدن خودش را جلو دوربین به رخ بکشد. این توانایی واقعاً در ذات او وجود دارد. از سوی دیگر آن تعامل، همکاری و پاسکاری که بین ما بود، با تقابل عالی عمل می کرد و کسی کنارش بود یا نبود، چندان فرقی نداشت و می توانست گلیمش را از آب بیرون بکشد.
افشاری: من هم باید بگویم که الان کار سختی برای بازی در مقابل گروهی که هر یک کارنامه درخشان خود را دارند، در «پایتخت ۵» خواهم داشت. به عقیده من، همانطور که قبلاً هم گفته ام، باز هم یادآوری می کنم که بیشترین سکانس های جذاب در «پایتخت» برای من، حضور همان رحمت شاسی که مردم هم به شدت دوستش دارند، بود و اینجا، این اتفاق می افتد که قرار است این ها به من کمک کنند. به همین جهت چنین فضایی برای من پر از استرس است که بتوانم در کنار آنها بازی خوب و قابل قبولی را ارائه دهم. برای من فضا به گونه ای بودکه انگار که از یک تیم لیگ برتری به یکی از باشگاه های خارجی آمده ام و سختی کارم در این حد بود!
حاجی عبداللهی: وقتی برای بهرام این طور است، قاعدتاً کار برای ما هم سخت تر می شود، چرا که من هم نمی توانم به اندازه رحمت ۴ باشم، بلکه باید از کار قبلی ام چند درجه بهتر باشم و حرفی برای گفتن داشته باشم. چرا که صرفاً پوشیدن چند لباس عجیب و غریب، تغییر مو، لحن و… نمی تواند این کار را کند. آن لهجه به نوعی برای مردم عادت می شود، تا ببینند منهای آن در این کار چه حرف جدیدی برای مردم داری و این بار یچه طور می خواهی بین این تعداد هنرمند، تأثیرگذار و صحنه گردان باشی، به همین جهت کار برای من هم سخت تر است.
|و شما برای ایجاد این تفاوت و ارتقایی که از آن گفتید، در «علی البدل» چه کردید؟
حاجی عبداللهی: بدون تعارف ۵۰ درصد «پایتخت» لهجه بودولی این جا دلیلی نداشت که آن را تکرار کنیم و در «علی البدل» لهجه حذف شد و ما شاهد یک قالب جدید با کاراکتر جدید بودیم. من در این سریال لهجه خاصی نداشتم و تنها ذره ای لحن ناکجا آباد را گرفته بودم، ولی شخصیت پردازی هایی که باید انجام می شد، ریزه کاری هایی که در آن آدم باید دیده می شد و ویژگی هایی که نباید با کاراکتر قبلی ترکیب می گشت، از اتفاقات نقش من در «علی البدل» بود، با همه این ها متأسفانه عده ای باز هم قیاس می کردند و فکر می کردند که ما هدفمان این بوده که کاری در راستای مجموعه های قبلی بسازیم، اما قصد ما این بود تا کار متفاوتی که هیچ ربطی به «پایتخت» نداشت را ارائه دهیم. اگر با آن دید مردم سریال را می دیدند، خیلی بهتر می توانستند آن را درک کنند تا با اسمی شناخته شده ای که روی «پایتخت» دیده بودند. این اتفاق که افتاد تصمیم بر آن شد تا من هر چه از «پایتخت» داشتم را دور بریزم، حال میزان موفق بودن یا نبودن را چندان نمی توانم بگویم، اما می توانم بیان کنم که تا اندازه ای سعی خودم را کردم تا در این جا کاراکتر کاملاً متمایزی را نمایش دهم که حداقل بتوانم این توانایی را برای خودم و برای دیگران ثابت کنم که مدام رحمت همه جا نیست و شخصیت سازی های دیگری نیز وجود دارد، چون در حوزه های دیگر مثل صداپیشگی، اجرا و… این کار را با موفقیت انجام داده بودم. ولی در بازی است که باید مدام حرف های جدید داشته باشی و برای هر نقشی موارد جدیدی را رو کنی تا نشان دهی در هر قالبی توانا هستی.
|برعکس شما، بهرام افشاری کاملاً با لهجه در این کار حضور داشت، کمی از ماجرای انتخاب این لهجه بگویید، چون می دانم که شما همدانی هستید و این لحن هم به همان منطقه بر می گردد.
افشاری: من حدود بیست سال روی این لهجه کار کردم (با خنده)
حاجی عبداللهی: بهرام که همدانی است و دیگر نیازی به تمرین ندارد.
افشاری: بله، واقعیت این است که من تا بیست سالگی در همدان زندگی کردم و لهجه ای که در «علی البدل» می بینید، خیلی اینجا به نسبت اصل آن ضعیف و رقیق شده است، وگرنه اگر کامل همدانی صحبت می کردم خیلی ها آن را متوجه نمی شدند، بلکه تنها تکه های همدانی در آن وجود داشت تا عامیانه شود. اما در کل من همیشه به دنبال این بودم که دینی را به مردم همدان ادا کنیم، چون مثل همه کسانی که به زادگاهشان تعصب دارند، من هم واقعاً همدان را دوست دارم و مایل بودم تا در فرصتی کاراکتری را با لهجه همدانی بازی کنم، که شکر خدا، اینجا با اعتماد محسن و گروه این اتفاق افتاد.
|در مجموع گروه «علی البدل» سریال پر بازیگر و در عین حال شامل افراد با تجربه ای بود، از کار با این گروه بگویید.
افشاری: اولویت خود من همیشه در هر سنی این بوده که باید یاد بگیرم و در کنار تولید مجموعه «علی البدل»، برای من فرصت خوبی برای بازیگری از همه بازیگران حاضر، از هومن گرفته تا آقای هاشمی فخیم زاده، کاظمی و… بود.
در واقع موقعیتی فراهم شده بود تا بتوانم تجربیات خوبی را برای آینده و به جا گذاشتن کارنامه درخشانی در این حوزه از خودم، کسب کنم.
حاجی عبداللهی: یک از بزرگترین تجربیاتی که در این کار کسب کردم، و صادقانه آن را می گویم، این است که هر کس هر چه بود، چه خوشایند و چه ناخوشایند، به او احترام بگذارم و باهمه مسائل این احترام وجود داشت. من معتقدم و برایم مهم است که وقتی تیتراژ در حال حرکت است و فلانی اسم من را دید، فحش ندهد و در دلش فحش ایجاد نشود، خودم هم تلاش می کنم که هر کس اسمم را شنید، از آن به نیکی یاد کند، چون فکر می کنم شصت سال دیگر خود من دوست ندارم سر کاری یک جوان بیست ساله، هر اندازه که سوپراستار باشد، به من احترام نگذارد.
|در هر کاری که گروهی چند ماه کنار هم باشند، ممکن است درگیری با برخوردهایی بین آنها صورت بگیرد، این اتفاق چه قدر برای شما افتاد؟
حاجی عبداللهی: خدا وکیلی نه برای ما چنین مسئله ای رخ نداد.
افشاری: ما آن قدر رابطه خوبی داشتیم که گاهی من هومن را پیش فامیل هایمان در همدان می بردم و اتفاقاً روزی آبدوغ خیاری خوردیم که هتل تا یک ماه در قرنطینه بود و هیچ کس با ما حرف نمی زد.
حاجی عبداللهی: واقعاً آبدوغ خیار بی نظیری بود و کلی مزه داد. اما جدا از رخدادهای خوبی که وجود داشت، واقعاً سختی هایی هم برای من بود، چون همانطور که گفتم ناچار بودم برگردم و جانا را ببینم اما به بهرام خوش می گذشت، چون او همدانی بود و ما هم نزدیک آن جا بودیم، به همین دلیل بهرام ئوقتی خسته می شد، تازه به آشنایانش سر می زد.
افشاری: بله، من گاهی بین کار می پیچاندم و به خانه فامیل و آشناهایمان سر می زدم.
حاجی عبداللهی: الان با همه این حرف ها وقتی کار را می بینم واقعاً آن را دوست دارم، می پسندم و فکر می کنم همه چیز خوب از آب در آمده است.