جورج آرآر مارتین از «بازی تاج و تخت» و رمان بعدی اش گفت
نویسنده مجموعه رمان هایی که با اقتباس از آن ها یکی از محبوب ترین و پرافتخارترین سریال های جهان ساخته شد، در ژورنال آنلاین خود مطلبی نوشت و بعضی نکات در مورد کتاب ها و سریال های مربوط را برای هوادارانش روشن کرد.
خالق «بازی تاج و تخت» جورج آرآر مارتین به هواداران اطمینان داده که ششمین رمان از مجموعه رمان های «نغمه ای از یخ و آتش» را به پایان خواهد رساند، حتی با وجود اینکه مشغول کار با فیلمنامه نویسان متعدد روی پنج اسپین آف تلویزیونی جدید است. با این حال او اقرار کرده که تعهدهای تلویزیونی اش باعث شده اند این کتاب که خیلی ها سال هاست منتظر آن هستند، کمی در لیستش عقب تر برود.
او پستی در ژورنال آنلاین خود منتشر کرد که در ادامه می توانید متن کامل آن را بخوانید:
وقتی من در جاده و به سمت کالیفرنیا حرکت می کردم، خبر چهار اسپین آف «بازی تاج و تخت» که اچ بی او مشغول ساختن آن هاست منتشر شد. و البته این خبر از آن موقع تا به حال همه جا، در سراسر وب و سراسر دنیا منتشر شده است.
بله، این حقیقت دارد. کم و بیش. البته، همانطور که این روزها متداول است، در طول راه کم و کاستی ها و برداشت های غلط زیادی از این مسئله صورت گرفته است. و با وجود اینکه تلویزیون تا این حد تجارت پرسرعتی است، در همین مدت اتفاق های جدید هم افتاده است.
تا هر اندازه که ارزشی داشته باشد، من خیلی از واژه «اسپین آف» خوشم نمی آید و فکر نمی کنم که واقعا برای این پروژه های جدید کاربرد داشته باشد. چیزی که ما داریم در مورد آن صحبت می کنیم، داستان های جدیدی هستند که در «دنیای دومی» (با قرض گرفتن واژه تولکین) وستروس و دنیای فراتر از آن به وقوع می پیوندند، دنیایی که من برای «نغمه یخ و آتش» خلق کردم. واقعا یک دنیاست، و یک دنیای خیلی بزرگ، و اگر هشت میلیون داستان در دهه ۱۹۵۰ در «شهر عریان» وجود داشت، فقط به این فکر کنید که در یک دنیای کامل چند داستان وجود دارد، آن هم دنیایی که هزاران سال تاریخ به ثبت رسیده دارد.
هیچ یک از این سریال ها به شیوه سنتی اسپین آفی از «بازی تاج و تخت» نخواهند بود. در مورد «جویی» یا «افتر مش» یا حتی «فریزیر» یا «لو گرنت» صحبت نمی کنیم که در آن ها شخصیت های یک سریال وارد سریال دیگر می شدند. بنابراین تمام شماهایی که امیدوار ماجراجویی های بیشتر هات پای بودید، ناامید خواهید شد. تمام مفهوم هایی که در حال حاضر مورد بحث است، یک پیش درآمد هستند، نه یک دنباله. ممکن است داستان بعضی های شان اصلا در وستروس به وقوع نپیوندد. با این حال به جای واژه های «اسپین آف» و «پیش درآمد»، من ترجیح می دهم از واژه «سریال جانشین» استفاده کنم. این چیزی است که من به آن ها می گویم.
بله، من در تمام آن ها نقش دارم و ماه هاست که این مسئله در جریان است. من نخستین ملاقاتم با اچ بی او در مورد احتمال یک سریال جانشین را در ماه آگوست داشتم، وقتی که خودم ایده دو سریال بالقوه را ارایه کردم. (یکی از آن ها در میان مفهوم هایی است که در حال حاضر در دست تولید است، یکی نیست). طی ماه های بعد، نویسندگان دیگر وارد شدند و ایده های دیگر دادند. در نهایت اچ بی او تصمیم گرفت چهار پروژه جداگانه را جلو ببرد که مسئولیت نویسندگی آن ها را مکس بورنستین، جین گلدمن، برایان هلگلند و کارلی ری بر عهده دارند.
در بعضی از گزارش ها نقل شد که من با دو نفر از این چهار نویسنده کار می کنم. این کاملا درست نیست. من در حقیقت با هر چهار نویسنده کار کردم. تک تک این چهار نفر اینجا در سانتا فه با من ملاقات کردند، بعضی های شان بیشتر از یک بار، و روزها وقت صرف بحث کردن در مورد ایده های مختلف، تاریخ وستروس و دنیای فراتر از آن کردیم و همچنین جزییات بیشتر که فقط در «دنیای یخ و آتش» و «سرزمین های یخ و آتش» پیدا می شوند… همه آن ها استعدادهای فوق العاده ای هستند، و من بسیار هیجان زده هستم که می توانم با آن ها کار کنم. بین این بازدیدها، من از طریق تمس تلفنی، پیام و ایمیل با آن ها در ارتباط بودم و انتظار دارم که همینطور که جلو می رویم، ارتباط بیشتری هم شکل بگیرد.
بیشتر هم هست. وقتی هفته گذشته به لس آنجلس رسیدم چهار فیلمنامه در دست توسعه داشتیم، اما وقتی رفتم، پنج فیلمنامه بودند. یک نویسنده پنجم هم به جمع چهار نویسنده اصلی اضافه کردیم. نه، اینجا اسمش را نمی گویم. اچ بی او اسم چهار نفر اول را اعلام کرد و بدون شک اسم نفر پنجم را هم خواهد گفت، وقتی که قراردادش بسته شود. با این حال او یک مهره اضافه شده فوق العاده است، یک مرد عالی و یک نویسنده خیلی خوب، و به غیر از من و شاید الیو و لیندا، هیچ کس دیگری را نمی شناسم که به اندازه او عاشق وستروس باشد و آن را بشناسد.
بعضی از این گزارش ها می گویند اچ بی او ممکن است بخواهد چهار سریال جانشین به برنامه اش اضافه کند تا جای «بازی تاج و تخت» را بگیرند. چند دهه تجربه در تلویزیون و فیلم به من یاد داده اند که هیچ چیز حقیقتا قطعی نیست… اما فکر می کنم که غیرمحتمل است که ما چهار (یا پنج) سریال داشته باشیم. حداقل نه به سرعت. چیزی که این جا داریم، دستور ساخت چهار (حالا پنج) فیلمنامه پایلوت است. اینکه چند پایلوت فیلمبرداری خواهد شد، و اینکه چند سریال ممکن است از آن ها ساخته شود، هنوز مشخص نیست. (اگر واقعا پنج سریال روی آنتن ببریم، ممکن است مجبور شوم اسمم را به دیک دایروولف تغییر بدهم).
هدفی که تمام افراد حاضر در این پروژه ها با هم در اشتراک دارند این است که تمام پروژه ها درست به خوبی «بازی تاج و تخت» از آب در بیایند. حواس تان باشد که کار آسانی نیست. کار دیوید بنیاف و دن وایس را ادامه دادن حرکت بسیار بسیار سختی است و تمام آن جوایز امی این را به خوبی نشان می دهند.
نمی توانم به شما بگویم داستان سریال ها در مورد چیست (خب، می توانم، اما نمی گویم)، اما می گویم چه چیزی نخواهند بود. که البته برای بعضی از شما ناامیدکننده خواهد بود، اما به نظرم بهتر است الان این کار را بکنم تا بعدا.
نمی خواهیم داستان دانک اند اگ را بسازیم. در نهایت، حتما، خیلی این را دوست دارم، و خیلی از شما هم همینطور. اما تا امروز فقط سه رمان کوتاه نوشتم و چاپ کردم، و حداقل هفت یا هشت یا ۱۰ رمان کوتاه دیگر هستند که می خواهم بنویسم. همه مان می دانیم من چقدر آرام کار می کنم و چقدر یک سریال تلویزیونی می تواند سریع حرکت کند. نمی خواهم اتفاقی که برای خود «بازی تاج و تخت» افتاد را تکرار کنم، یعنی اینکه سریال از کتاب ها جلو بزند. وقتی روزی از راه برسد که من کار تعریف کردن تمام داستان هایم در مورد دانک اند اگ را به پایان رساندم، آن وقت می توانیم یک سریال تلویزیونی در موردشان بسازیم… اما تا آن روز هنوز خیلی فاصله داریم.
داستان انقلاب رابرت را نمی خواهیم بسازیم. می دانم هزاران نفر از شماها این را می خواهید و یک درخواست رسمی هم هست… اما تا وقتی که من کار نوشتن «نغمه یخ و آتش» را به پایان برسانم، تمام چیزهای مهمی که در انقلاب رابرت اتفاق افتاد را خواهید دانست. در چنین سریال دیگر هیچ گونه سورپرایز و آشکارسازی باقی نخواهد ماند، و فقط می توان در آن تضادها و راه حل هایی را نشان داد که خودتان از قبل می دانید. این داستانی نیست که من الان بخواهم بگویم، چون حسش مثل داستانی می شود که قبلا کامل تعریف شده است.
دیگر علاوه بر این چیزی نمی گویم. خودتان می توانید حدس های تان را بزنید، اگر دوست دارید… اما من هیچ چیز را تایید یا رد نمی کنم، بنابراین انتظار پاسخ نداشته باشید.
و بله، قبل از اینکه کسی بپرسد، من هنوز مشغول کار روی «بادهای زمستان» هستم و تا وقتی که کار این کتاب تمام شود مشغول آن خواهم بود. اقرار می کنم که ای کاش می توانستم از خودم کپی درست کنم، یا راهی پیدا کنم تا بتوانم ساعت های بیشتری را وارد یک روز کنم، یا بتوانم بدون خوابیدن زندگی کنم. اما اوضاع همین است، بنابراین من به تلاش خودم ادامه می دهم. «بادهای زمستان»، پنج سریال جانشین، «آتش و خون» (از «ماریلیون»، یادتان می آید؟)، چهار کتاب جدید «غیرقابل پیش بینی ها» و بعضی چیزهای دیگر که هنوز نمی توانم در مورد آن ها جزییاتی به شما بگویم… خوب است که عاشق کارم هستم.