تشریح مفصل تاریخ «وستروس» و خط زمانی کامل سریال «بازی تاج و تخت» [قسمت دوم]
در حالی که فصل هشتم و پایانی سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) در حال پخش بوده (در هنگام نوشتن این مطلب تنها دو اپیزود از فصل هشتم منتشر شده است) و اتفاقات زیادی در این فصول رخ داده اما نکته های مبهم زیادی در مورد این داستان و ماجراهایش وجود دارد. چه کسی سرانجام بر آیرون ثرون خواهد نشست؟ چه کسی در نبرد بین مردگان و زندگان کشته خواهد شد؟ جان اسنو که اکنون راز زندگی خود را می داند و فهمیده که یک تارگرین و وارث قانونی تاج و تخت است، در صورت زنده ماندن، چه خواهد کرد؟ سرنوشت رابطه او و دنریس به کجا خواهد کشید؟ هزاران سال تاریخ فانتزی ساخته شده تا داستان این شخصیت ها در سال هایی محدود را جذاب سازد. برخی از شخصیت ها، میراث هایی هزاران ساله را روی دوش خود حمل می کنند و برخی تنها به دنبال ساختن نام و نشانی برای خود هستند.
تک تک آن ها در برابر نیروهای مرگ یخی آسیب پذیر هستند، که موفق شده اند از دیوار بزرگ عبور کرده و به دروازه های وینترفل رسیده اند و هنگام خواندن این مقاله شاید نبردشان نیز به پایان رسیده باشد. اتفاقات زیادی در این سریال رخ داده که تعقیب دقیق تمامی آن ها کاری دشوار به نظر می رسد، به خصوص وقتی که فقط سریال یا فقط کتاب های مارتین را خوانده باشید. یکی از گیج کننده ترین موارد مربوط به دنیای «بازی تاج و تخت» خط یا سیر زمانی دنیای آن است. برای درک بهتر خاندان ها و اتفاقات گذشته و اخیر «بازی تاج و تخت» و مجموعه داستان های «ترانه ای از یخ و آتش»، می خواهیم در ادامه این مطلب کلیت تاریخ وستروس را در برابر چشمان شما قرار دهیم. لازم به ذکر است که مبنای تاریخ وستروس با عبارت «پس یا پیش از فتح» بیان می شود که به فتح وستروس توسط ایگان تارگرین و خواهرانش اشاره دارد.
سال صفر (سال فتح): ایگان و خواهرانش وستروس را تسخیر می کنند
تارگرین ها پس از ماجرای محشر و قیامت والرینی که به خاکستر شدن کامل والریا منتهی می شود، با این واقعیت که دنیایشان دچار تغییری بی بازگشت شده کنار آمده و رفته رفته به سمت غرب متمایل می شوند. در نهایت، ایگان تارگرین که آن روزها رهبر خاندان تارگرین ها بود، همراه با خواهران-همسران خود، رانیس و ویسنیا، عزم فتح وستروس را می کند. اگر چه استعداد ارتش تارگرین ها در مقایسه با ارتش های خاندان های بزرگ وستروسی بسیار کمتر بود اما در حمله به وستروس، آن ها سه اژدهای بسیار غول پیکر به نام های بالریون، مراکسس و واگار با خود داشتند. علیرغم نهایت تلاش پادشاه وستروسی، هیچ چیزی توان مقابله با این هیولاهای پرنده را نداشت و تارگرین ها کنترل وستروس را به دست گرفتند.
بدین ترتیب عصر جدید وستروس آغاز شد و عصری که داستان سریال «بازی تاج و تخت» در آن رخ می دهد. با تسخیر وستروس توسط تارگرین ها، شهر کینگز لندینگ ساخته شده و به عنوان پایتخت انتخاب می شود و بدنبال آن ساخت آیرون ثرون، تقسیم وستروس به هفت قلمرو و خاندان های بزرگی که در هر یک از این قلمروها حکومت نیمه خودمختار خود را دارند (آنطور که اکنون می بینیم) صورت می گیرد. اگر چه کنترل تارگرین ها مطلق نبود و قومیت هایی مانند دورنی ها (Dornish) در مقابل حاکمیت مطلق تارگرین ها مقاومت کرده و فرهنگ منحصربفرد و متفاوت خود را ادامه دادند، اما خاندان تارگرین برای مدت ۳۰۰ سال بدون وقفه بر وستروس فرمانروایی نسبتاً مطلقی داشت.
۲۸۰ سال پس از فتح: ریگار با الیا از دورن ازدواج می کند
قرن ها بعد، آریس تارگرین یا همانی که با نام «پادشاه دیوانه» (Mad King) می شناسیم و البته پدر ریگار، ویسریس و دنریس تارگرین، بر آیرون ثرون تکیه می زند. حکومت او با آشوب و درگیری آغاز نمی شود. در واقع، ریگار به عنوان ولیعهد پادشاه باعث می شود که دستکم برای مدتی آینده روشن و مثبت جلوه کند. خوش سیما، حساس، شجاع و باهوش، تقریباً همه به ریگار احترام گذاشته و حتی ستایشش می کردند، تا جایی که خود ریگار نیز به این باور رسید که شاید او همان شاهزاده موعود است.
در ابتدا قرار بود ریگار با سرسی لنیستر ازدواج کند اما پادشاه دیوانه که از قدرت روزافزون تاریون لنیستر (رییس خاندان لنیستر و پدر سرسی) بیم داشت تصمیم گرفت که الیا مارتل، خواهر اوبرین که اهل دورن بوده و زنی به شدت مورد احترام بود را به عقد پسر ارشدش درآورد. الیا و ریگار صاحب دو فرزند می شوند، دختری به نام رانیس و پسری به نام ایگان. با گذشت سال ها، دیوانگی آریس رو به وخامت می گذارد. او پارانویایی و بیرحم شده و دشمنانش را زنده زنده سوزانده و اجازه وجود هیچ شمشیری را در حضورش نمی دهد. در شرایطی که ولیعهد امور کشور را اداره می کند پادشاه دیوانه رفته رفته به سر حد جنون خود می رسد. در چشم دنیا، این تنها ازدواج ریگار تارگرین است و رانیس و ایگان نیز تنها فرزندان او شناخته می شوند.
۲۸۱ سال پس از فتح: ریگار به لیانا استارک لقب ملکه عشق و زیبایی می دهد
در اواخر زمستان و اوایل بهار این سال تورنمنتی در هرنهال (Harrenhal) برگزار می شود که خاندان های بزرگ زیادی در آن شرکت می کنند. در ظاهر به نظر می رسد که همه چیز بدون مشکل در جریان است: لردها و بانوها خوش می گذرانند، آن هایی که به سن ازدواج رسیده اند همدیگر را تحت نظر دارند و شاهزاده ریگار جذاب و دلربا برنده تورنمنت می شود. اما وقتی که او باید ملکه عشق و زیبایی را انتخاب کند، گزینه مورد نظر او همسرش، الیا، نبوده و لیانا استارک را به جای او انتخاب می کند. علاوه بر این، شاه دیوانه سنت و وفاداری تارگرین ها را زیر پا گذاشته و جیمی لنیستر را به عنوان رییس نگهبانان انتخاب می کند.
از آنجایی که رییس نگهبانان پادشاه باید همه سوگندهای وفاداری و اتحادش را کنار گذاشته و تنها به پادشاه اعلام وفاداری کند، تایوین لنیستر از انتخاب پسرش به این مقام ناخشنود است زیرا به یکباره پسر ارشدش دیگر نمی تواند سنت خانوادگی شان را ادامه داده و آینده خانواده به خطر می افتد. تایوین که در آن زمان مقام دست راست پادشاه (Hand of the King) را در اختیار دارد، از این انتصاب ناراحت شده و در حالی که تنها دخترش، سرسی و پسر کوتوله اش، تیریون، برایش باقی مانده به منطقه خانوادگی خود یعنی کسترلی راک (Casterly Rock) باز می گردد.
۲۸۲ سال پس از فتح: لیانا و ریگار فرار کرده و شورش رابرت برثیون آغاز می شود
اتفاقاتی که در ادامه ماجرا رخ می دهد از دو دیدگاه دیده می شوند. ما، به عنوان مخاطبان «بازی تاج و تخت»، اکنون می دانیم که ریگار تارگرین و لیانا استارک به شدت عاشق یکدیگر بوده و ظاهراً در هنگام برگزاری تورنمنت نیز این حس مشترک را نسبت به یکدیگر داشته اند. همانطور که گیلی در اپیزود «ایست واچ» (Eastwatch) در فصل هفتم و با باز کردن کتابی در سیتادل کشف کرد، ریگار ازدواجش با الیا مارتل را لغو کرده و در یک مراسم خصوصی با لیانا استارک ازدواج می کند. آن ها خود را در دورن پنهان می کنند و همانجاست که لیانا باردار می شود.
با این وجود بسیاری از شخصیت های اصلی و مردم وستروس نظر و دیدگاه متفاوتی در مورد این اتفاقات دارند. استارک ها و رابرت برثیون بر این باورند که ریگار که عاشق لیانا بوده و فکر می کرده با او ازدواج می کند، لیانا را می رباید. آن ها به جنوب رفته و با شاه آریس (پادشاه دیوانه) روبرو می شوند. پادشاه دیوانه به شیوه ای هولناک و در اوج دیوانگی برندون و ریکارد استارک را به قتل می رساند. رابرت برثیون، ند استارک و جان آرین که سخت داغدار مقتولان بوده و از این جنایت به خشم آمده اند، نیروهایشان را فرا خوانده و به پادشاه دیوانه اعلان جنگ می دهند. بدین ترتیب شورش رابرت آغاز می شود.
۲۸۳ سال پس از فتح: لیانا استارک جان اسنو را به دنیا می آورد، شورش رابرت پایان می یابد
در حالی که شورش خاندان های شمالی باعث هرج و مرج در وستروس شده، ریگار همسر باردار خود را در برج شادی در دورن (Dornish Tower of Joy) پنهان کرده و می رود که رهبری ارتش پادشاه را بر عهده بگیرد. اگر چه او با همان شجاعت و جنگاوری که شاخصه او بود می جنگد در نبرد ترایدنت (Battle of the Trident) در مقابل نیروهای نظامی عظیم رابرت برثیون شکست می خورد. تایوین لنیستر نیروهایش برای فتح و غارت کینگز لندینگ اعزام می کند و به یکباره همه چیز بر علیه پادشاه دیوانه می شود که با تجاوز و قتل الیا مارتل و فرزندانش توسط گرگور کلیگین به اوج خود می رسد. شاه آریس که کنترل همه چیز را از کف داده، به زیردستان خود دستور می دهد که با استفاده از محموله های عظیم آتش وحشی که در زیر ساختمان های کینگز لندینگ نگهداری می شود تمام شهر را به آتش بکشند اما قبل از اینکه اوامر او به اجرا درآید توسط جیمی لنیستر به قتل می رسد و بدین ترتیب جیمی لقب «شاه کش» (Kingslayer) به خود می گیرد.
ند استارک و هاولند رید، پدر جوجن و میرا که در آنسوی دیوار برن استارک را همراهی می کردند، برای پیدا کردن لیانا استارک به سمت جنوب به راه می افتند. آن ها موفق می شوند لیانا را بیابند اما در حالی که او به شدت دچار خونریزی شده و در آخرین لحظات زندگی اش هذیان می گوید. لیانا که پس از وضع حمل و به دلیل خونریزی در حال مرگ است در آخرین جملات خود داستان اتفاقات بین او و ریگار و ماهیت فرزندی که تازه به دنیا آورده را برای او فاش می کند و به او می گوید که قرار بوده اسم این پسربچه ایگان تارگرین باشد. او همچنین از ند استارک (برادرش) قول می گیرد که تمام تلاش خود را برای مراقبت از این نوزاد انجام دهد و نگذارد رابرت برثیون به عنوان یک تارگرینی او را به قتل برساند. ند قول می دهد و لیانا می میرد.
۲۸۴ سال پس از فتح: دنریس متولد می شود و ند استارک به وینترفل باز می گردد
با کشته شدن پادشاه دیوانه و نابود شدن کامل سپاهیانش، رابرت برثیون تاج و تخت وستروس را از آنِ خود می کند. اگر چه هیچگاه دست از مویه کردن برای لیانا بر نمی دارد و تا آخر عمر بر این باور است که او توسط ریگار تارگرین ربوده و هتک حرمت شده است. حکومت برثیون ها بر وستروس آغاز می شود و به قرن ها سلطه تارگرین ها پایان می دهد. ریلا تارگرین، همسر و خواهر آریس (پادشاه دیوانه)، بعد از شورش رابرت برثیون همراه با پسر جوانش، ویسریس، به دراگون استون فرار می کند. او در حالی که با آخرین فرزندش از آریس باردار است همانجا می ماند تا اینکه در شبی از تابستان که طوفانی هولناک شروع به وزیدن گرفته، دینرس را به دنیا می آورد؛ دختری که تا همین اواخر همه فکر می کردند آخرین فرزند از نسل تارگرین ها باشد. در این حین و در وستروس، ند استارک به وینترفل باز می گردد.
همسرش، کاتلین، در مدتی که ند در خارج از وینترفل بوده اولین فرزندشان، راب، را به دنیا آورده که وارث آینده وینترفل است. با این وجود ند استارک نیز فرزندی همراه دارد که آن را به عنوان فرزند نامشروع خود معرفی می نماید. این فرزند اما همانطور که اکنون می دانیم ایگان تارگرین، فرزند مشروع لیانا و ریگار بوده و همه تا فصل هفتم او را با نام جان اسنو می شناختیم. ند در تلاش برای متعهد ماندن به قولی که به خواهرش داده، ادعا می کند که این نوزاد نتیجه رابطه او با یک زن معمولی در دوران جنگ با تارگرین ها در ماجرای شورش رابرت است و نام او را جان اسنو می گذارد.