تشریح مفصل تاریخ «وستروس» و خط زمانی کامل سریال «بازی تاج و تخت»
در حالی که فصل هشتم و پایانی سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) در حال پخش بوده (در هنگام نوشتن این مطلب تنها دو اپیزود از فصل هشتم منتشر شده است) و اتفاقات زیادی در این فصول رخ داده اما نکته های مبهم زیادی در مورد این داستان و ماجراهایش وجود دارد. چه کسی سرانجام بر آیرون ثرون خواهد نشست؟ چه کسی در نبرد بین مردگان و زندگان کشته خواهد شد؟ جان اسنو که اکنون راز زندگی خود را می داند و فهمیده که یک تارگرین و وارث قانونی تاج و تخت است، در صورت زنده ماندن، چه خواهد کرد؟ سرنوشت رابطه او و دنریس به کجا خواهد کشید؟ هزاران سال تاریخ فانتزی ساخته شده تا داستان این شخصیت ها در سال هایی محدود را جذاب سازد. برخی از شخصیت ها، میراث هایی هزاران ساله را روی دوش خود حمل می کنند و برخی تنها به دنبال ساختن نام و نشانی برای خود هستند.
تک تک آن ها در برابر نیروهای مرگ یخی آسیب پذیر هستند، که موفق شده اند از دیوار بزرگ عبور کرده و به دروازه های وینترفل رسیده اند و هنگام خواندن این مقاله شاید نبردشان نیز به پایان رسیده باشد. اتفاقات زیادی در این سریال رخ داده که تعقیب دقیق تمامی آن ها کاری دشوار به نظر می رسد، به خصوص وقتی که فقط سریال یا فقط کتاب های مارتین را خوانده باشید. یکی از گیج کننده ترین موارد مربوط به دنیای «بازی تاج و تخت» خط یا سیر زمانی دنیای آن است. برای درک بهتر خاندان ها و اتفاقات گذشته و اخیر «بازی تاج و تخت» و مجموعه داستان های «ترانه ای از یخ و آتش»، می خواهیم در ادامه این مطلب کلیت تاریخ وستروس را در برابر چشمان شما قرار دهیم. لازم به ذکر است که مبنای تاریخ وستروس با عبارت «پس یا پیش از فتح» بیان می شود که به فتح وستروس توسط ایگان تارگرین و خواهرانش اشاره دارد.
۱۲٫۰۰۰ سال پیش از فتح: اولین مردان به وستروس می رسند
پیش از برثیون ها، پیش از تارگرین ها، حتی پیش از اندال ها و اولین مردان، دوران بچه های جنگل بوده است. تا جایی که ما می دانیم، بچه های جنگل اولین ساکنان وستروس بوده اند و تا وقتی که برن استارک، «برگ» (Leaf)- همان دختر کوچک سردسته بچه های جنگل- را در کنار کلاغ سه چشم ملاقات کرد، گمان می رفت که نسل آن ها به طور کامل منقرض شده است. این نژاد شبه انسان توانایی انجام یک جادوی رازآلود بر اساس درختان مقدس را داشتند و تا زمان ورود اولین مردان به وستروس، تنها ساکنین این منطقه به شمار می رفتند. اولین مردان در واقع اولین انسان هایی بودند که پای در قاره وستروس گذاشتند. بدین ترتیب جنگی دو هزار ساله بین دو گروه آغاز شد. قدرت های بچه های جنگل در مقایسه با اولین مردان بسیار ضعیف بود و در نهایت پیمانی امضا شد تا این خونریزی و کشتار طولانی پایان یابد.
در ظاهر بین دو طرف صلح برقرار شد اما در واقع این آغاز پایان بچه های جنگل و سبک زندگی آن ها بود. با این وجود آن ها به دو روش به زندگی خود ادامه دادند: از طریق خدایان قدیم و واکرها. خدایان قدیم دین اصلی و عمده وستروس نبود اما استارک ها و دیگر خاندان های شمالی در کنار وحشی ها (Wildlings) و کلاغ سه چشم آن را زنده نگه داشته بودند. مخاطبان سریال «بازی تاج و تخت» در اپیزود «در» (The Door) از فصل ششم دریافتند که این موجودات مرگبار توسط بچه های جنگل خلق شده اند. در واقع بچه های جنگل برای دفاع از خود، انسان هایی را به هیولاهایی نامیرا تبدیل کردند تا از آن ها برای مبارزه با اولین مردان استفاده کنند. البته این کار عواقب بسیار هولناکی برای اولین مردان و خود بچه های جنگل داشت.
بیشتر بخوانید: پرمعناترین، جذاب ترین و به یادماندنی ترین دیالوگ های سریال «بازی تاج و تخت»
۱۰٫۰۰۰ سال پیش از فتح: عصر قهرمانان آغاز می شود
وقتی که پیمان صلح بین اولین مردان و بچه های جنگل به امضا رسید، اولین مردان وارد عصر قهرمانان شدند و بدین ترتیب بود که داستان چهره های افسانه ای مانند برن سازنده (Bran the Builder)، شمالی با درایتی که دیوار را ساخته برن استارک به احترام او نامگذاری شد و لن باهوش (Lann the Clever) شکل گرفت. همانطور که این اسامی نشان می دهند، این عصر مصادف با همان زمانی بود که تاریخ طولانی و پر از افسانه خاندان های بزرگ وستروس آغاز شد. اگر چه سریال «بازی تاج و تخت» از شبکه HBO دستکم در این داستان قادر نخواهد بود به جزییات این تاریخچه بپردازد اما کتاب راهنمای «دنیای یخ و آتش» (The World of Ice and Fire) نوشته جورج آر آر مارتین، صفحاتی چند را به افسانه ها و داستان های این عصر اختصاص می دهد.
این عصر تنها زمانی نیست که خدایان قدیم و دین منتسب به آن از بچه های جنگل به اولین مردان منتقل می شود، بلکه دورانی است که رسوم سکولار و غیردینی مانند حق مهمان، مهمان نوازی و مفهوم «کسی که حکم می کند نیز باید خود شمشیر را به حرکت درآورد» (جمله معروف ند استارک در اپیزود اول فصل اول سریال) شکل گرفت. این دوره عصری است که نوری ضعیف به وستروسی که اکنون مخاطبان می شناسند انداخت، با تمام عناوین، رقابت ها و اتحادهایی که جذابیت اصلی داستان را شکل می دهد.
۸٫۰۰۰ سال قبل از فتح: شب طولانی آغاز شده و پایان می یابد
عصر قهرمانان تنها به انجام کارهای شجاعانه و اتحادها خلاصه نمی شد. قهرمانان و عصرهایی که تعریف می کنند از طریق دشمنی و رقابت شکل گرفته اند. با این وجود عصر قهرمانان را بیشتر با شب طولانی (Long Nigh) می شناسند، آخرین باری که وایت واکرها پیش از اتفاقات «بازی تاج و تخت» دیده شدند. در حالی که بسیاری (به خصوص در فصل اول) فکر می کردند که ماجراهای شب طولانی تنها برای ترساندن بچه ها بزرگنمایی شده اند اما این ماجراها کاملاً واقعی بوده و در دنیای داستان رخ داده بودند. وایت واکرها، توانستند از هر نوع کنترلی که بچه های جنگل روی آن ها داشتند رها شده، طغیان کرده و شب و زمستانی را به وجود بیاورند که به اندازه عمر یک نسل ادامه داشت. بچه های جنگل و اولین مردان با هم متحد شدند تا واکرها را عقب برانند و بدین ترتیب بذر افسانه هایی متنوع مانند آزور آهای (Azor Ahai) و شاهزاده موعود پاشیده شد.
اما پیروزی بر واکرها با تاوان و هزینه ای سنگین همراه بود، به ویژه برای بچه های جنگل که هیچگاه نتوانستند پس از تلفاتی که به آن ها وارد شد کمر راست کنند و بار دیگر به تعداد سابق برسند. در همین دوران بود که دیوار بلند یخی ساخته شد تا از ورود دوباره آن ها به قلمروها انسان ها جلوگیری شود و بدین ترتیب گروهی از انسان ها بین دیوار و وایت واکرها قرار گرفتند که در «بازی تاج و تخت» آن ها را با نام وحشی ها (Wildlings) می شناسیم. واضح ترین نگاه اجمالی به این دوران در اپیزود «غنایم جنگ» (The Spoils of War) در فصل هفتم صورت می گیرد که در آن جان اسنو و دنریس تارگرین نقاشی های واکرها، بچه های جنگل و اولین مردان را در غارهای زیر دراگون استون بررسی می کنند.
۶٫۰۰۰ تا ۲٫۰۰۰ سال قبل از فتح: اندال ها حمله کرده و وستروس را برای همیشه تغییر می دهند
اکنون واکرها به سرزمین های موسوم به «سرزمین های همیشه زمستان» (Lands of Always Winter) عقب رانده شده، بچه های جنگل در حال انقراض بوده و دیوار بلند یخی ساخته شده است. اما به نظر می رسد که قرار نیست اولین مردان روزگاری بدون نبرد و مناقشه داشته باشند. حمله اندال ها (Andal) مربوط به هجوم نژاد انسانی دیگری به وستروس است، گروهی که در نهایت از لحاظ فرهنگی بر وستروس مسلط شده و آینده این قاره را شکل می دهند، از باورها گرفته تا رسوم نامگذاری. اندال ها از سرزمین های باستانی خود در «اسوس» (Essos)، دسته دسته و ظاهراً در اثر الهام خدای هفت چهره به سمت وستروس براه می افتند.
بدین ترتیب بود که بعدها «دین هفت» (Faith of the Seven) شکل گرفت و باعث به وجود آمدن سنت هایی مانند شوالیه گری و جنگاوری شد. کشمکش های فرهنگی باعث وقوع درگیری بین طرفین می شود و در نهایت اولین مردان و فرهنگشان به سمت شمال عقب نشینی می کنند تا توسط خاندان هایی مانند استارک ها و مورمونت ها مورد حمایت قرار گیرند. علیرغم این که ازدواج های بین نژادی باعث شد که اندال ای وستروسی «خالص» بسیار کمی وجود داشته باشد اما از این به بعد، باقی دنیا به وستروس به عنوان سرزمین اندال ها نگاه می کرد که سند آن را می توان در صحبت های دوثراکی ها در مورد جوراه مورمونت در فصل اول «بازی تاج و تخت» یافت که از او با عنوان «جوراه اندال» یاد می کنند.
۱۰۰ سال پیش از فتح: والریای قدیم توسط قیامت نابود می شود
اگر چه سریال «بازی تاج و تخت» عمدتاً به ماجراهای وستروس می پردازد، اما سرزمین «اسوس» نیز تاریخی دارد که در فصول گذشته سریال اشاراتی اندک به آن شده است. در این میان، هیجان انگیزترین مورد به تاریخ والریای قدیم باز می گردد که در دوران اوج قدرت خود از دانش جادو و رام کردن اژدهای خود برای ساخت امپراطوری استفاده کرد که دنیا تا آن زمان نمونه اش را به چشم ندیده بود. جاده های سنگ اژدهایی که هنوز هم شهرهای اصلی «اسوس» را به یکدیگر متصل می سازند و فولاد والرینی نیز مانند میراثی گرانقیمت در خاندان های بزرگ وستروسی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود اما دنیا شیوه ساخت هر دوی این مواد را فراموش کرده است.
تمام این دوران با نابودی یا محشر والریا (Doom of Valyria) به پایان می رسد. اگر چه ماهیت واقعی و دقیق این ماجرا هنوز ناشناخته باقی مانده اما این محشر در واقع یک فاجعه آتشفشانی عظیم بود که این امپراطوری بزرگ را به خاکستر تبدیل کرد. تارگرین ها که آن زمان یک خاندان والرینی کوچک بودند، از تنها بازماندگان این فاجعه به شمار می آمدند. آن ها تنها به خاطر خوابی که یکی از دختران آن ها ۱۲ سال قبل تر دیده بود و از خانواده می خواست که به جایی دیگر سفر کنند زنده ماندند، جایی که اکنون با نام «دراگون استون» (Dragonstone) شناخته می شود. بدین ترتیب، ناگهان تارگرین ها به تنها بازماندگان یک فرهنگ نابود شده تبدیل شدند که جزو معدود مردمانی بودند که اژدهایان را در کنار و اختیار خود داشتند.