تجهیزات تشخیصی بیماری های مغز و اعصاب محدود است
برای بیشتر افراد جامعه هنوز تفاوت بین حیطه های کاری متخصصان مغز و اعصاب، جراحان مغز و اعصاب و روانپزشکان مشخص نیست.
تجهیزات تشخیصی بیماری های مغز و اعصاب محدود است
بطور کلی رشته های روانپزشکی، تخصص مغز و اعصاب و جراحی مغز و اعصاب همگی تخصص های پزشکی هستند که دانش آموختگان این رشته ها پس از گذراندن دوره پزشکی عمومی ، یکی از این تخصص را نیز گذرانده اند.
دانش آموختگان رشته تخصصی مغز و اعصاب به درمان غیر جراحی بیماری های مغز و اعصاب و عضلات می پردازند و در صورت نیاز به جراحی در موارد خاص بیمار را به جراح ارجاع می دهند.
دکتر شکوفه علایی، متخصص بیماری های مغز واعصاب، عضو کمیته علمی انجمن «ام اس »ایران، عضو کمیته علمی انجمن مغز و اعصاب ایران و همچنین ویراستار ادبی کتاب های تخصصی حوزه پزشکی در گفت وگو با ما به دغدغه های حرفه ای این رشته تخصصی اشاره می کند.
خانم دکتر از خودتان برایمان بگویید و اینکه چرا این رشته را به عنوان تخصص انتخاب کردید؟ از دوران دبیرستان و حتی پیش از آن پزشکی برای من جایگاه خاصی داشت و همیشه دوست داشتم پزشک شوم و به شغلی غیر از پزشکی فکر نمی کردم. طی دوره عمومی متوجه شدم منطق خاصی در حوزه بیماری های مغز و اعصاب وجود دارد.
به عنوان نمونه هنگامی که بیمار با افتادگی پلک وارد کلینیک می شود منطق مغز و اعصاب به ما می گوید زوج سوم عصب مغزی بیمار فلج است و تمام علایم از منطقی خاص پیروی می کند.
گرچه پس از اینکه وارد کار بالینی شدم به این مساله پی بردم که همیشه نمی توان با استفاده از علایم به تشخیص رسید و خیلی از نشانه ها ممکن است ناشناخته باشد اما با این حال اصل و اساس بیماری های مغز و اعصاب منطق دارد.
از سویی دیگر استادی با نام جناب آقای دکتر لطفی داشتیم که شخصیت علمی ایشان نیز نقش موثری در این انتخاب من داشت.
وضعیت علمی رشته تخصصی بیماری های مغز و اعصاب را در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
خوشبختانه به لحاظ علمی طی ۱۰ سال اخیر پیشرفت های بسیار خوبی در این حوزه داشته ایم و درمان های زیادی به سبد درمانی بیماری های مغز و اعصاب افزوده شده است و اکنون ما چیزی از کشورهای اروپایی و آمریکایی کم نداریم و فقط دو قلم دارو است که به تازگی وارد بازار کشورهای مذکور شده و ما هنوز به آن ها دست نیافته ایم.
اما به لحاظ تشخیصی به رغم پیشرفت هایی که داشته ایم هنوز با کشورهای توسعه یافته فاصله داریم و در زمینه آسیب شناسی برخی از بیماری های مغز و اعصاب با مشکل مواجه هستیم که این مهم تشخیص و در پی آن بیماری را دشوار می کند.
در روش های آزمایشگاهی نیز کمبودهایی داریم اما در مجموع در تمام موارد مذکور رو به رشد هستیم چرا که طی سال های اخیر کیفیت کنگره های عملی بسیار افزایش یافته (گرچه باز هم نیازمند تغییراتی است) با این حال این مهم نشان می دهد دانش متخصصان مغز و اعصاب کشور به روز و همسطح کشورهای اروپایی و امریکایی است.
وضعیت آموزش این رشته در دانشگاه های علوم پزشکی ایران چه تفاوتی با کشورهای اروپایی و آمریکایی دارد؟
دانشگاه های ما در کنار کاستی هایی که دارند از موارد مثبتی هم برخوردارند. در دانشگاه های ما دانشجویان پزشکی و رزیدنت ها از دوره تحصیل کار بالینی انجام می دهند و هنگامی که دانش آموخته می شوند علاوه بر دانش، تجربه نیز دارند. در حالی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی اگر رزیدنت های پزشکی بخواهند بیمار را ویزیت کنند باید هزینه ای پرداخت کنند تا اجازه ویزیت بیماران را داشته باشند.
با این حال کاستی هایی نیز در مقایسه با دانشگاه های کشورهای اروپایی و آمریکایی داریم که نمونه آن نبود نظم آموزشی در دانشگاه های ماست. به عنوان نمونه در دانشگاه های ما فیزیوپاتولوژی آنگونه که باید تدریس نمی شود و جا دارد برنامه ریزی های آموزشی دقیق تر انجام شود که خوشبختانه طی سال های اخیر تلاش هایی در این زمینه شده اما هنوز جای کار دارد.
همچنین کمبود امکانات آموزشی در دانشگاه ها (نسبت به پذیرش دانشجو) یکی دیگر از نقاط ضعف ما در این حوزه محسوب می شود.
دغدغه های حرفه ای شما وهمکارانتان چیست؟
در رشته مغز واعصاب کوچکترین مشکلی که بیمار به خاطر آن به پزشک مراجعه می کند ممکن است مساله ای مهم وحیاتی باشد. به عنوان نمونه بیشترین مراجعه بیماران به متخصصان این رشته به دلیل سردرد است که به نظر ساده می آید.
در این حوزه هیچ موضوعی بی اهمیت یا کم اهمیت نیست، به همین دلیل علاوه بر اینکه دانش متخصصان باید به روز باشد تشخیص نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است چرا که اهمیت در مغز و نخاع میلی متری است و هر قسمت از مغز و نخاع مسوولیت بخشی از بدن را عهده دار است که کوچکترین مشکل می تواند منجر به ناتوانی بیمار شود.
کمبود تجهیزات و روش های تشخیصی نیز یکی دیگر از دغدغه های متخصصان مغز و اعصاب است زیرا این مهم درمان بیماران را به تاخیر می اندازد.
اقبال دانشجویان پزشکی به این حوزه را چگونه ارزیابی می کنید؟
برای پاسخ به این پرسش اطلاعات دقیقی ندارم. اما آنچه مسلم است، طی سال های گذشته دانشجویان پزشکی اقبال زیادی به تخصص بیماری های مغز واعصاب نداشتند و معتقد بودند تشخیص و درمان این بیماری ها به دلیل کمبودهایی که در حوزه دارو و تشخیص داریم دشوار است که البته در آن سال ها همینطور هم بود.
اما خوشبختانه اکنون شرایط بهتر شده به همین دلیل تعداد بیشتری از دانش آموختگان پزشکی بویژه خانم ها این رشته را برای تخصص انتخاب می کنند.خانم دکتر! تصور بر این است که درآمد تخصص های پزشکی نقش مهمی در گرایش دانش آموختگان عمومی به این رشته ها دارد. درآمد متخصصان مغز و اعصاب در چه سطحی است؟
درآمد قابل قبول از نظر افراد مختلف تعریف های متفاوتی دارد، به طور حتم رشته های جراحی بویژه جراحی های زیبایی درآمد بالایی دارند و ممکن است بیشتر مورد توجه باشند، ضمن آنکه فوق تخصص های مغز و اعصاب نیز درآمدهای متفاوتی دارند.
در برخی از رشته ها تمام کار تشخیص بر اساس شرح حال گرفتن، دیدن عکس و آزمایش های بیمار است و برغم وقت زیادی که باید صرف ویزیت بیمار شود پاراکلینیک خاصی ندارد. اما هستند رشته هایی که کار با دستگاه انجام می شود و درآمد بیشتری دارند.
متاسفانه کشور ما برای تشخیص بیماری ارزش زیادی قایل نشده است. درحالی که اگر پزشک متخصص بخواهد تشخیصی دقیق بدهد حداقل باید برای هر بیمار نیم ساعت وقت بگذارد اما تعرفه دریافتی او با تعرفه پزشکی که طی این نیم ساعت سه بیمار ویزیت می کند ندارد وبه رغم صرف وقت بیشتر درآمد کمتری خواهد داشت.
برای همکاران جوانتان که در این تخصص فعالیت دارند چه توصیه ای دارید؟
ما همیشه آرزو می کنیم هیچ یک از هموطنانمان بیمار نشوند اما این مساله امکان پذیر نیست. همیشه و در همه جای دنیار بیماری هست و ما پزشکان باید بکوشیم مهارت های لازم برای درمان بیماران را کسب کنیم تا بتوانیم بیماران را درمان کنیم.
اولویت کار من همیشه بیمارانم بوده اند و از سال ۷۲ که وارد حوزه درمان شده ام تا کنون کوشیده ام این اولویت را حفظ کنم وبابت این موضوع سربلند هستم.
به اعتقاد من اهمیت حرفه پزشکی به کاستن آلام بیماران است و اگر این مهم اولویت اول پزشکان باشد برغم وجود تمام دشواری ها و مشکلات کار همیشه سربلند خواهند بود .به طور حتم رضایت و خشنودی بیماران اهمیت بیشتری از مادیات دنیوی دارد.