برای رسیدن به اهدافتان به ناخودآگاه خود پناه ببرید
چندین بار برایتان پیش آمده برای زندگی خود برنامهریزی کنید و با خود بگویید «دیگه از فردا در باشگاه ثبتنام میکنم»، «سعی میکنم کمتر عصبی شوم»، «وقت بیشتری را کنار خانوادهام میگذرانم»، «هر شب قبل از خواب حداقل ۱۰ صفحه کتاب میخوانم» و …
بسیاری از ما کارهای زیادی را دوست داریم انجام دهیم اما فقط در حد یک هیجان و فکر زودگذر هستند و بعد از چند روز به کل فراموش میکنیم که قرار بود یک انقلاب تدریجی در زندگی خود ایجاد کنیم.
چرا این اتفاق میافتد؟ چرا برای اهدافی که برایمان واقعا مهم هستند هیچ گام مثبتی بر نمیداریم؟ به این خاطر که این تصمیمگیریها و برنامهریزیها همگی توسط «ذهن هوشیار» ما اتخاذ میشوند. ما تصمیم میگیریم مثلا هر شب کتاب مطالعه کنیم، کتاب را کنار تخت هم میگذاریم، یک شب هم این کار را میکنیم و بعد دیگر یادمان میرود.
نیت کردن خیلی خوب است، اما کافی نیست!
نویسنده کتاب «قبل از اینکه بدانی» در این رابطه دلایلی را ذکر کرده و نشان داده که چطور تصمیمات خوب و کارساز تحت تاثیر ناخودآگاه و محرکهای محیطی میتوانند شکوفا شده و به نتایج عالی برسند.
اغلب افراد از تاثیر ناخودآگاهشان در زندگی بیاطلاع هستند به همین خاطر نه تنها توجهی به آن ندارند، بلکه برای کنشها و واکنشها هم از آن کمکی نمیگیرند.
ناخودآگاه را میتوان به باد و جریان هوا تشبیه کرد که میتواند مسیر حرکت کشتی را تغییر دهد، حتی وقتی ناخدا کنترل آن را بدست داشته باشد. اگر قدرت باد را نادیده بگیرید یا کشتی غرق میشود یا به دوردستها کشیده خواهد شد.
یکی از سوالاتی که هنگام برنامهریزی باید حتما از خود بپرسید این است: «آیا واقعا میخواهم تغییر کنم؟»
در پاسخ باید با خودتان صادق باشید. مثلا ببینید آیا واقعا رژیم غذایی گرفتن همان چیزی است که دوست دارید؟ یا خوردن و نوشیدن یکی از تفریحات موردعلاقهتان است؟ این «خواستههای» درونی دقیقا همان فاکتورهایی هستند که تصمیمات و نیتهای فکری شما را کنترل میکنند و آن را به دلخواه خودشان تغییر میدهند.
در این رابطه بد نیست به آزمایشی که در شهر پرنکتون روی دانشآموزان مذهبی و با اخلاق صورت گرفته بود را برایتان توضیح دهیم. به واسطه این تحقیق، از این افراد خواسته شده بود در کلاس بعدی خود خطبه و موعظهای اخلاقی بخوانند. اما آزمایشکنندهها به عمد مانعی سر راه دانشآموزان قرار دارند تا دیر به کلاس برسند.
این افراد عجله داشتند که به موقع در کلاس حاضر شوند. در مسیر کلاس یک نفر که از درد به خود میپیچید کف زمین افتاده بود. اما دانشآموزانی که دیرشان شده بود، بدون اعتنا به این فرد با عجله به سمت کلاس رفتند.
هدف آنها برای به موقع رسیدن به کلاس باعث شده بود تا ارزشهای فردی خود را نادیده بگیرند. به همین واسطه به فردی که به کمکشان نیاز داشت، هیچ کمکی نکردند.
جذابیت ماجرا در این بود که آنها قرار بود سرکلاس در مورد «نیکوکاری به همنوع» که در کتاب مقدس به آن پرداخته شده بود، کنفرانس بدهند!
چنین تضادِ عجیبی ممکن است برای من و شما هم پیش بیاید. علیرغم برخی معیارهای درونی و نیاتی که در ذهن داریم، ممکن است اهداف و برنامهریزیهای جدید زندگیمان را دستخوش تغییرات اساسی کنند. یعنی تصمیم بگیریم فلان کار را انجام دهیم، اما وظایفی که بر دوش داریم یا سبک زندگیمان این اجازه را ندهد.
هر چه تصمیماتمان عمیقتر باشند، ذهن هوشیار ما مقاومت بیشتری در برابر آن خواهد داشت. مثلا پیش خود تصور میکنید که از فردا شروع میکنم اما این فردا هرگز از راه نخواهد رسید.
اگر از خود بپرسید که واقعا میخواهم این کار را انجام دهم و پاسختان هم این باشد که بله، آن وقت مطمئن باشید که میتوانید به خواستههای خود دست پیدا کنید.
یکی دیگر از عوامل بسیار تاثیرگذار در تصمیمگیریهای ما، محرکهای محیطی است که بهصورت غیر ارادی رفتار شما را تحت تاثیر خود قرار میدهند. بهطور مثال، رفتار دیگران از جمله محرکهای مسری و واگیردار است که به واسطه ارتباط روزمره ما با دیگران یا از طریق شبکههای اجتماعی اثرات خود را میگذارد.
اگر دوستان ما در شبکههای اجتماعی افراد افسرده، چاق، خوشحال، فعال یا …. باشند بدون اینکه حتی با آنها در ارتباط مستقیم باشیم، ناخودآگاه تحت تاثیرشان قرار خواهیم گرفت.
حتی تلویزیون و دیگر رسانهها نیز روی ما اثر مستقیم دارند. مثلا وقتی تبلیغ غذا میبینید، دوست دارید غذا میل کنید. یا مثلا فیلمی تماشا میکنید که شخصیت اصلی سیگار میکشد، میل به سیگار کشیدن در شما تشدید میشود (البته اگر سیگاری باشید).
به واسطه آشنایی با اثرات ناخوادآگاه در زندگی ما، میتوانیم تصمیمات بهتری گرفته و بیشتر به خواستههای خود نزدیک شویم. وقتی تاثیر ناخوادآگاه خود را نادیده بگیریم، در واقع کمتر میتوانیم اثرات منفی آن را از زندگی خود پاک کنیم.
بنابراین، با شناخت صحیح ناخودآگاه، از قدرت بسیار زیاد آن در راستای بهبود زندگی و تفکر و تصمیمات خود بهره بگیرید.
اهداف اجرایی
بدنبال چند دهه تحقیقات آزمایشگاهی و میدانی مشخص شد که «اهداف اجرایی» آگاهانه و عمدی قدرت و تاثیر زیادی در زندگی روزمره بشر دارد. این سیستم چگونه کار میکند؟
به این صورت است که: «هنگامی که X اتفاق بیفتد، من Y را انجام خواهم داد».
یعنی شما یک برنامه دقیق و کامل که شامل «کجا»، «کِی» و «چگونه» است تهیه میکنید و سعی میکنید خواسته خود را به مرحله اجرا در بیاورید.
سپس رفتارهای آتی خود را روی یک موقعیت یا اتفاقی که حتما روی خواهد داد، وابسته میکنید.
از این تکنیک میتوانید برای از بین بردن استرسهای ناشی از یک روز بد هم استفاده کنید. مثلا برای خودتان تعیین کنید برای اینکه استرس کار را با خود به خانه نبرید: به محضی که از ماشین خود پیاده شدید و در مقابل در ورودی میایستید (کی و کجا) سپس یک نفس عمیق میکشید و همه اتفاقهای شرکت را به فراموشی میسپارید و با چهرهای گشاده و خندان (چگونه) وارد خانه میشوید.
پس از یک هفته ممارست در این روش، میتوانید یک عادت مثبت به زندگی خود اضافه کنید.
یا مثلا در مورد برنامهریزی برای ورزش کردن میتوانید چنین کاری کنید: هنگامی که (کِی) به اتاق خواب خود (کجا) میروید، بلافاصله بعد از عوض کردن لباسهای کار، لباسهای ورزشی و کفش ورزشی خود را بپوشید (چگونه). در چنین شرایطی خیلی احمقانه خواهد بود که بیرون نروید و در فضای سبز نزدیک خانه ورزش نکنید.
از این تکنیک برای از این بردن رفتارهای بد و ناخواسته هم میتوان کمک گرفت.
تحقیقات اخیر در رابطه با خودکنترلی ثابت کرده کسانی که روی رفتار و کارهای خود کنترل بیشتری دارند – یعنی در واقع به دنبال شادی، سلامت، دوست یابی و پول درآوردن بیشتر هستند – لزوما افرادی نیستند که اراده قوی داشته باشند.
آنها کسانی هستند که دنیای شخصی خود را روی حذف اتفاقها و رفتارهای ناخواسته تنظیم کردهاند و در اولین قدم، از پیشامد و شکلگیری هر وسوسهای جلوگیری میکنند.
یعنی هرگز سراغ دونات یا شیرینی خامهای نمیروند که بعد از خوردن آن عذاب وجدان بگیرند و چاق هم بشوند.
بر اساس تحقیقات گستردهای که در رابطه با ترک سیگار صورت گرفته، اغلب کسانی که سیگار را ترک کردهاند، نه از روی قدرت اراده بلکه به واسطه گران شدن قیمت سیگار و ممنوعیت استعمال آن اقدام به چنین کاری کردهاند.
این شواهد علمی جدید نقطه امیدی در دل ما ایجاد میکند.
اگر بخواهیم عادتهای مثبت بیشتری پیدا کنیم، میتوانیم آنها را به مکان، زمان و حالت و شرایط خاصی ربط دهیم. اگر بخواهیم که از عادتهای منفی دوری کنیم نیز باید تحریکات محیطی آن را تا حد امکان از بین ببریم. در مرحله بعدی هم، با یک پیام آگاهانه و مثبت، سعی در ترک عادت منفی خود داشته باشیم.
یعنی صرفا لازم نیست اراده قوی داشته باشید، همین که حواستان به محرکها و وسوسهها باشد، کافی است.