بدترین فیلمهای سال ۲۰۱۷
معمولاً همیشه در پایان سال از بهترین ها، جذاب ترین ها، شگفت انگیزترین ها، دیدنی ترین ها و بی نقص ترین ها صحبت می شود. سال ۲۰۱۷ نیز علی رغم فراز و نشیب ها و شگفتی هایش در حوزه سینما بالاخره به پایان رسید. روی هم رفته سال سینمایی ۲۰۱۷ را می توان سال موفقیت فیلم های ترسناک و شکست تجاری فیلم های پر سر و صدا نامید. در طی سال ۲۰۱۷ بارها و بارها از بهترین فیلم های هر ژانر صحبت کردیم و اکنون زمان آن رسیده که بدترین فیلم های سال ۲۰۱۷ را معرفی کنیم.
۱۵- لیگ عدالت
البته که در طول ۱۲ ماه سال ۲۰۱۷ فیلم های ضعیف بسیاری تولید شد اما بدون شک باید فیلم «لیگ عدالت» (Justice League) را باید یکی از این فیلم ها دانست که با توجه به انتظاراتی که از آن می رفت در نهایت فیلم خوبی از آب درنیامد. نه زک اسنایدر و نه جوس ودون که فیلم سازان متفاوتی بوده و هر یک سبک خاص خود را دارند نتوانستند قدرت فیلمسازی خود را در این فیلم به رخ بکشند. بدون شک مهم ترین دلیل در ضعیف بودن این فیلم را باید شتاب مدیران کمپانی فیلمسازی برادران وارنر برای رساندن آن به سینماها و کسب درآمد دانست. این فیلم با جلوه های ویژه باورنکردنی و ضعیف و شخصیت پردازی های ناقص و گاهاً بسیار ضعیف نتوانست نظر منتقدین و تماشاگران را به خود جلب کند.
۱۴- بلوند اتمی
شاید برای بسیاری از فیلم هایی که در ادامه این لیست می آید انتظاری در کار نبود اما فیلم «بلوند اتمی» (Atomic Blonde) یکی از آن فیلم هایی بود که بسیاری انتظار اکران آن را می کشیدند به خصوص وقتی که همه می دانستند بازیگر سرشناسی مانند شارلیز ثرون در آن نقش یک جیمز باند مونث دهه هشتادی بازی کرده و کارگردان آن نیز فیلم خیره کننده ای مانند «جان ویک» (John Wick) را در کارنامه دارد اما در نهایت همه با دیدن این فیلم ناامید شدند. اگر چه این فیلم نقاط قوتی مانند صحنه های اکشن جذاب و بازی قابل قبول جیمز مک آووی را نیز داشت اما بسیاری از منتقدان آن را فیلمی خسته کننده، بی معنی و خواب آور توصیف کردند.
۱۳- کینگزمن: حلقه طلایی
شاید کسانی که اولین قسمت از مجموعه فیلم های «کینگزمن» را دیده بودند برای دیدن فیلمی جذاب تر و مهیج تر به سینماها رفته بودند اما بعداً مشخص شد که فیلم «کینگزمن: حلقه طلایی» (Kingsman:The Golden Circle ) هیچ نشانی از شاهکار قبلی متیو واون ندارد. هیچ چیز نمی توان در مورد این فیلم گفت زیرا واقعاً چیزی در فیلم برای بازگو کردن وجود ندارد درست مانند یک حفره توخالی. نمی توان از فیلمی که بازیگران تراز اولی مانند جولیان مور، چینینگ تیتوم، جف بریجز، کالین فیرث، مارک استرانگ، هالی بری، امیلی واتسون و مایکل گامبون را در خود دارد انتظار چنین ضعف مفرطی را داشت که شما را ناامید کند. در این فیلم هیچ چیز طبیعی و قابل باور نیست و همین موضوع باعث می شود که از دیدن آن هیچ لذتی نبرید.
۱۲- دزدان دریایی کارائیب: مردگان قصه نمی گویند
«دزدان دریایی کارائیب: مردگان قصه نمی گویند» (Pirates Of The Caribbean: Dead Men Tell No Tales) قسمت پنجم فرانچایز «دزدان دریایی کارائیب» بود که بسیاری انتظار اکران آن را می کشیدند و دستکم با توجه به کار زیادی که روی آن صورت گرفته و هزینه سرسام آوری که صرف تولید آن شده بود انتظار می رفت که از قسمت قبلی بسیار خوش ساخت تر باشد. اما نتیجه آن چیزی نبود که همه انتظار داشتند و می توان بخشی از آن را گردن بازیگر ایفا کننده شخصیت اصلی داستان یعنی جانی دپ در نقش کاپیتان اسپارو انداخت که به دلیل مشکلات خانوادگی اخیر خود آن بذله گویی و جذابیت سابق را برای تماشاگر ندارد.
این قسمت نشان می دهد که سازندگان این فرانچایز دیگر ایده ی جالبی برای ادامه داستان ندارند و بدین ترتیب به سراغ شخصیت های قدیمی داستان و شخصیت های شرور جدید می روند. شاید وقت آن رسیده که استودیو دیزنی دست از سر این فرانچایز برداشته و بگذارد کاپیتان جک اسپارو و دوستان و دشمنانش در خفا مشکلات خود را حل کنند.
۱۱- مرگ بازان
در طول تاریخ فیلم سازان زیادی از محمل سینما و فیلم برای رازهای زندگی استفاده کرده اند، تا زمان را به چالش بشکند و حتی مرز بین مرگ و زندگی را درنوردند. اگر چه فیلم «مرگ بازان» (Flatliners) ساخته جوئل شوماخر در دهه ۱۹۹۰ یکی از فیلم های خیره کننده دارای این مضامین بود اما بازسازی آن با همین عنوان توسط نیلز آرن اوپلف هیچ نشانی از این فیلم کلاسیک و خوش ساخت نداشت.
در این فیلم ۵ دانشجوی پزشکی جذاب که هر یک داستانی مخفی در زندگی خود دارد تلاش می کنند، طی یک آزمایش، برای مدتی کوتاه مرده و بار دیگر به زندگی بازگردانده شوند اما ناگهان دنیای پس از مرگ که برای مدت کوتاهی آن را تجربه کرده اند باعث می شود این افراد به شدت به هم ریخته و زندگیشان دیگر مانند سابق نباشد. اگر چه کیفر ساثرلند بار دیگر و البته در نقشی دیگر به این فیلم بازگشته و بازیگر خوشنامی مانند الن پیج نیز در آن حضور دارد اما هیچ کدام از این موارد نتوانست باعث غرق شدن این فیلم ضعیف شود.
۱۰- نگهبان ساحلی
شاید مشکلی که در میان برخی از فیلم های این لیست دیده می شود این است که تعدادی از آن ها تنها به دلیل این که سازندگان حقوق استفاده از یک فیلم موفق و یا توسعه آن را داشته اند تنها برای کسب درآمد بیشتر دست به بازسازی آن زده اند. فیلم کمدی اکشن«نگهبان ساحلی» (Baywatch) که زمانی با بازی دیوید هسلهاف یک سریال دیدنی و پرطرفدار بود، این بار با بازی بازیگران شناخته شده تری مانند دواین جانسون و زک افرون بازسازی شد. اگر چه حضور بازیگران مشهوری مانند این دو باعث شده بود که برخی تماشای این فیلم را در برنامه خود قرار دهند و بازی این دو نیز در فیلم سهم زیادی از بار زیبایی شناختی فیلم را بر عهده داشت اما حتی حضور این دو نیز نتوانست ضعف داستانی و خسته کننده بودن فیلم را جبران کند.
۹- برج تاریک
روی هم رفته سال ۲۰۱۷ را باید سال استفن کینگ نامید که اقتباس های زیادی از داستان های او ساخته شده و اکثراً نیز با استقبال مواجه شدند که از آن جمله می توان به فیلم های «آقای مرسدس» (Mr. Mercedes) و «آن» (It) اشاره کرد. اما در این میان اگر چه مجموعه داستان های فانتزی او با عنوان «برج تاریک» (The Dark Tower) مورد استقبال قرار گرفته بود اما نسخه سینمایی پرهزینه آن یک شکست تجاری بی چون و چرا از آب درآمد. تنها نکته مثبت فیلم استفاده از ادریس البا در نقش یک هفت تیرکش بود که علی رغم شکست تجاری فیلم بازی خوبی را از خود در این فیلم به نمایش گذاشت. از طرف دیگر شاید انتخاب متیو مک کانهی برای نقش شخصیت شرور داستان بدترین تصمیمی بود که کارگردان فیلم می توانست بگیرد و ضعف سناریو نیز بیش از پیش باعث از بین رفتن قدرت رمان خارق العاده استفن کینگ شد.
۸-مومیایی
شاید نتوان نمونه ای بهتر از فیلم «مومیایی» (The Mummy) در سال ۲۰۱۷ پیدا کرد که با آن اشتباه استودیوهای فیلم سازی را به تصویر کشید. این فیلم قرار بود اولین فیلم در مجموعه فیلم هایی باشد که دنیایی جدید به نام دنیای تاریک را شکل می دهد و با بازیگرانی تراز اول فرانچایزی در سطح «انتقام جویان» را در آینده شکل دهد. شاید کسی مانند گیرمو دل تورو می توانست چنین آرزویی را به واقعیت تبدیل کند اما الکس کورتزمن، کارگردان فیلم، یک فیلم بی معنی را ساخته که با ترکیب چندین عنصر نامتجانس همراه با جلوه های ویژه مصنوعی وغیرقابل باور به هیچ عنوان برای تماشاگر جذاب نیست ؛حتی با حضور بازیگر تراز اولی مانند تام کروز. بدون شک این فیلم لطمه زیادی به وجهه و کاریزمای این بازیگر فوق ستاره وارد کرد که در ادامه گریبان دیگر فیلم های او را نیز گرفت. این فیلم بر اساس تحقیقات بازاریابی و تنها برای سود تجاری ساخته شده بود به همین دلیل تماشاگران علاقه ای به آن نشان ندادند.
۷- ژئواستورم
اولین فیلم ساخته دین دولین با عنوان «ژئواستورم» (Geostorm) قرار بود چیزی شبیه فیلم های «۲۰۱۲» و «روز یعد از فردا» (The Day After Tomorrow) ساخته رولاند امریش باشد که در دنیایی پساآخرالزمانی، پرداختی روانشناسانه را به بیننده عرضه کند اما در نهایت مشخص شد که جلوه های ویژه بیش از حد می تواند هر ایده نابی را به یک افتضاح سینمایی تبدیل نماید. در این میان نمی توان بازی ضعیف بازیگران اصلی فیلم یعنی جرارد باتلر و بخصوص جیم استورجس را در ناباور شدن داستان و اتفاقات فیلم نادیده گرفت اماشعف داستانی و ساخته و پرداخته نبودن آن بیشترین لطمه را به این فیلم وارد کرد.
۶- خانه پدری ۲
بسیاری حتی قبل از دیدن فیلم «خانه پدری ۲» (Daddy’s Home 2) نیز پوستر آن را نشان دهنده یکی از بدترین فیلم های سال می دانستند. فیلم سعی دارد داستانی که با واقعیت دنیای امروزی تفاوت زیادی دارد را در یک قالب کمدی به تماشاگران غالب نماید. برخلاف قسمت اول این فیلم و علیرغم حضور بازیگران قسمت اول (ویل فرل و مارک والبرگ) و حتی اضافه شدن مل گیبسون به آن ها که پس از سال ها بار دیگر او را در یک فیلم هالیوودی دیدیم اما قسمت دوم حرفی برای گفتن نداشت.
۵-آدم برفی
شاید به سختی بتوان پذیرفت که فیلم «آدم برفی» (The Snowman) توسط توماس الفردسون، کارگردان فیلم های «بندزن خیاط سرباز جاسوس» (Tinker Tailor Soldier Spy) و «آدم درست را راه بده» (Let The Right One In) و از روی یک داستان خیره کننده جنایی نوشته جو نزبو ساخته شده است که البته هیچ شباهتی به رمان اورجینال ندارد. بدون شک بخش اعظم این شکست را باید متوجه کارگردان فیلم دانست. تدوین بدون ریتم، نامتناسب و گنگ کننده، بازی های مبهم و ضعیف از بازیگران قابل اعتمادی مانند مایکل فاسبندر و ربکا فرگوسن و استفاده نامناسب از توبی جونز، حضور شخصیت هایی نامناسب و بیجا و غیرضروری مانند شخصیت کلویی سویگنی و وال کیلمر باعث شده که در این فیلم هیچ چیز خوب و قابل فبولی نتوان یافت.
۴- دوباره خانه
اگر در میان فیلم های بد این لیست بخواهیم دردناک ترین فیلم برای تماشای دوباره را انتخاب کنیم بدون شک قرعه به نام فیلم مالی می یرز شایر خواهد افتاد. شاید سلیقه شخصی در این اظهار نظر بسیار دخیل باشد اما انسان با تماشای این فیلم حس می کند به او توهین شده است. چیز زیادی نمی توان در مورد این فیلم گفت اما داستانی باورنکردنی و بازی های ضعیف در کنار کارگردانی نامناسب فیلم «دوباره خانه» (Home Again) را به یکی از ضعیف ترین فیلم های سال تبدیل کرده است.
۳- کتاب هنری
شاید اگر تنها به نظریان منتقدان در مورد یک فیلم بسنده کرد باید کار فیلم «کتاب هنری» (The Book of Henry) را پیش از اکران رسمی دانست. این فیلم داستان یک نابغه عجیب و غریب را روایت می کند که آرزوی قبل از مرگ او این است که مادر خدمتکارش بتواند مرد همسایه که دختر خوانده خود را مورد اذیت و آزار قرار می دهد را به قتل برساند. اگر چه فیلم داستان گیرایی دارد اما عدم ثبات در داستان و تغییرات باورنکردنی باعث می شود که این فیلم جذابیت و باورپذیری لازم را نداشته باشد. فیلم هیچ ساختار و نظم قابل باوری ندارد و مانند تکه هایی نامتجانس است به که به همدیگر وصل شده اند. تا زمانی که فیلم را تماشا نکنید متوجه بی نظمی مفرط و غیرقابل باور بودن اتفاقات آن نخواهید بود.
۲- آخرین چهره
فیلم «آخرین چهره» (The Last Face) به کارگردانی شان پن و با بازی شارلیز ثرون و خاویر باردم داستان یک زن فداکار و فعال در حوزه کارهای بشردوستانه را روایت می کند که برای کمک به مردم به سیرالئون رفته و در آن جا شیفته یک پزشک سفید پوست می شود. این فیلم را باید یکی از بدترین بازی های شارلیز ثرون در طول دوران بازیگری اش دانست. در این فیلم صحنه های فراوانی از خونریزی و خشونت از مسیر خودکشی کودکان، پشته هایی از اجساد متعفن و مرد مرده ای که امجا و احشای او خیابان را قطع کرده اند به تصویر کشیده می شود. در واقع فیلم به کلی زندگی سخت و خشن مردم سیاه اطراف را نادیده گرفته و همه چیز در خدمت رابطه عاشقانه مرد و زنی سفید پوست در می آیند به نحوی که داستان اصلی فیلم به حاشیه می رود.
۱-فیلم ایموجی
انیمیشن «فیلم ایموجی» (The Emoji Movie) فیلمی برای کودکان است که می توان ادعا کرد سازندگان از ساخت آن هیچ هدفی جز کسب درآمد و گرفتن پول از والدین کودکان برای تماشای این فیلم نداشته اند، به همین دلیل آن را در صدر این فهرست قرار داده ایم. این فیلم داستان شخصیت های استیکری را به تصویر می کشد که هیچ انسجام درونی نداشته و عاری از هر گونه دیالوگ یا عنصر جذاب است. در حالی که سال ۲۰۱۷ سال خوبی برای صنعت سینما شناخته می شود اما این فیلم ما را نگران کرده که مبادا در سال های آینده شاهد ساخت دنباله هایی از این فاجعه انیمیشنی باشیم که هیچ حرفی برای گفتن ندارد و صرفاً برای سودآوری ساخته می شود.
در نهایت باید گفت که این ۱۵ فیلم تنها فیلم های ضعیف سال ۲۰۱۷ نبودند اما شاید بتوان آن ها را بدترین بدترین ها نامید. سال ۲۰۱۷ فیلم های ضعیف دیگری نیز ساخته شدند که هر یک می توانستند جایگاهی در این فهرست داشته باشند. از این فیلم ها می توان به «شاه آرتور: افسانه شمشیر» (King Arthur: Legend of the Sword)، «بی خواب» (Sleepless)، «جهان زیرین: جنگ های خونین» (Underworld: Blood Wars)، «رزیدنت ایول: فصل پایانی» (Resident Evil: The Final Chapter)، «حلقه ها» (Rings)، «دیوار بزرگ» (The Great Wall)، «شبح در پوسته» (Ghost In The Shell) و «قول» (The Promise) اشاره کرد.